تحلیلی از استاد برجسته دانشگاه هاروارد در خصوص بررسی تحولات بحران شمال سوریه پس از حمله ترکیه و سناریوهای مناسب برای آینده سیاست خارجی آمریکا در این خصوص
اگر توافقی میان مفسران مختلف سیاست آمریکا وجود داشته باشد، این است که دونالد ترامپ تهدیدی ویژه برای نظم مبتنی بر رهبری ایالات متحده است که ظاهرا از سال 1945 به اجرا گذاشته شده است.
سیاست قدرت بزرگ، زنده و در کمال است. به این معنی است که ما به سوی دنیایی از رقابت و سوء ظن هدایت می شویم، جایی که در آن همکاری ها به شکلی شکننده ادامه دارند و نابخردی رهبران، اغلب باعث درد و رنج غیر ضروری می شود یا همان جهانی که هرگز آن را ترک نکرده ایم.
در حقیقت واکنش اروپا به ترامپ نشان می دهد که ایالات متحده چگونه توانسته با موفقیت قدرت های بزرگ سابق را که زمانی بر سیاست جهانی تفوق یافته بودند، تسخیر خود کند و تحت سلطه درآورد.
رویکرد آمریکا به روسیه، دربردارنده فشار سیستماتیک فزاینده ای در حوزه های مختلف به این کشور است که انتظار می رود تحمل این فشار برای مسکو طاقت فرسا شود. کرملین با علم به اینکه حریف حتی پس از پیروزی، بیرحم خواهد بود، مصّر است در این حوزه تسلیم نخواهد شد.
این تسلیحات برای تهدید و اجبار، کاربردی و خوب نیستند و آنچنان که طرفداران این تسلیحات بدان معتقدند، موقعیت ژئوپلتیکی بالایی نمی بخشند و مسلماً به دارندگان خود اجازه تحمیل شرایط به رقبای فاقد این تسلیحات را نمی دهند.