کد خبر: 12891
تاریخ انتشار: 12 آبان 1404 - 09:16
آرام حسن‌زاد
یادداشتی از آرام حسن‌زاد پژوهشگر سیاست بین‌الملل در رابطه با اهمیت ژئوپولیتیکی سوابق تاریخی برای زندگی انسان در عصر پرمخاطره امروز

فراتاب: هر نسلی باور بر این باور است که در دوره‌ای بی‌سابقه با چالش‌هایی منحصربه‌فرد زندگی می‌کند. اما تاریخ بارها نشان داده که الگوها و انگیزه‌های مشابهی تمدن‌ها را یا تضعیف و نابود کرده‌اند یا موجب شکوفایی و پایداری‌شان شده‌اند. آموختن از گذشته مستلزم درک شباهت‌ها و تکرارهای آن است.

برای مثال، ظهور و افول قدرت‌ها در طول قرن‌ها چند اصل اساسی را آشکار کرده است. مهم‌ترین آن این است که وقتی یک قدرت مسلط با دو رقیب روبه‌رو می‌شود، معمولاً آن رقیبی پیروز می‌شود که وارد جنگ مستقیم با قدرت مسلط نمی‌شود.

در اواخر قرن هجدهم، بریتانیای کبیر بر هلند – قدرت برتر آن دوران، غلبه کرد، در حالی که فرانسه، رقیب دیگر که علیه هلند جنگید، هرگز به یک ابرقدرت تبدیل نشد. در اوایل قرن بیستم نیز ایالات متحده توانست از بریتانیا پیشی گیرد، تا حد زیادی به این دلیل که بریتانیا درگیر جنگ با رقیب دیگر خود، آلمان، بود.

درس دوم این است که امپراتوری‌ها زمانی فرو می‌پاشند که دیگر توان مالی حفظ امنیت سرزمین‌های پیرامونی و مسیرهای تجاری خود را نداشته باشند. عصر طلایی اسپانیا هنگامی پایان یافت که دیگر قادر به تأمین هزینه‌های نظامی لازم برای دفاع از مستعمراتش نبود. قدرت بریتانیا بر پایه برتری دریایی‌اش بنا شده بود، اما نگهداری آن پرهزینه و ناپایدار بود. اتحاد جماهیر شوروی نیز فروپاشید، زیرا قدرت واقعی را در انباشت تسلیحات جست‌وجو کرد و از درک محدودیت‌های اقتصادی خود غافل ماند.

درس سوم آن است که حتی تمدن‌هایی که زمینه موفقیت دارند، می‌توانند در اثر خطاهای خودساخته فرو بپاشند.

در آغاز قرن بیستم، غرب در آستانه شکوفایی قرار داشت: برق، خودرو، تلفن، رادیو و سفرهای هوایی نویدبخش عصری از پیشرفت بودند و به نظر می‌رسید چرخه فقر و جنگ شکسته شده است. تجارت جهانی رونق گرفته بود (به‌ویژه میان بریتانیا و آلمان)، دموکراسی در حال گسترش بود (حتی در روسیه، که انقلاب ۱۹۰۵ نشانه‌ای از آزادی به شمار می‌رفت) و روابط میان پادشاهان اروپا نیز صمیمی بود؛ جورج پنجم، ویلهلم دوم و نیکلای دوم خویشاوند بودند. تا سال ۱۹۰۸ نیز سازوکاری برای حل مناقشات جهانی طراحی شده بود.

اما جنگ جهانی اول این دوران طلایی را نابود کرد. فناوری‌هایی که قرار بود انسان را آزاد کنند، به ابزارهای ویرانی بدل شدند و توهم پیشرفت در سنگرها جان باخت. اروپا دهه‌ها در آتش جنگ، نفرت، تحقیر و انتقام سوخت، در حالی که باور داشت این بار سرنوشت متفاوت خواهد بود.

امروز جهان در شرایطی مشابه قرار دارد. ما باید در آستانه آینده‌ای شکوفا باشیم. هرگز ظرفیت انسان برای پیشرفت چنین عظیم نبوده است. گذار به انرژی پاک می‌تواند پایان دوران سوخت‌های فسیلی باشد. پیشرفت‌های علمی قادرند بیماری‌های لاعلاج را درمان کنند، منابع تقریباً بی‌پایان انرژی پاک به وجود آورند و انسان را از کارهای طاقت‌فرسا رها سازند.

کشورهای بسیاری اهمیت مقابله با تغییرات اقلیمی و حفاظت از سیاره را درک کرده‌اند. میلیون‌ها هکتار زمین، از کیوو تا آمازون، در حال جنگل‌کاری دوباره است. «پیمان دریاهای آزاد» هدف دارد تا تا سال ۲۰۳۰ سی درصد از اقیانوس‌ها را محافظت کند. بانک‌ها ملاحظات زیست‌محیطی را در ترازنامه‌های خود لحاظ می‌کنند. تولید ناخالص داخلی آرام‌آرام جای خود را به شاخص‌هایی می‌دهد که سلامت، برابری و رفاه را ارزش‌گذاری می‌کنند. نسل جوان صدای خود را به گوش جهانیان رسانده، زنان در حال دستیابی به جایگاه‌های تصمیم‌گیری‌اند و جوامع، آگاه از چالش‌های مشترک، وارد گفت‌وگو شده‌اند.

اما هم‌زمان، مانند اوایل قرن بیستم، سناریوی بدبینانه در حال تحقق است. اقتدارگرایی در حال گسترش است و حتی دموکراسی‌های تثبیت‌شده را نیز دچار فرسایش می‌کند. اگر مراقب نباشیم، هوش مصنوعی می‌تواند میلیاردها شغل را از میان ببرد، سلاح‌های تازه‌ای خلق کند و توان فکری انسان را تضعیف سازد. محیط‌زیست رو به وخامت است و بحران اقلیمی با تداوم انتشار گازهای گلخانه‌ای تشدید می‌شود. بالا آمدن سطح دریاها، خشک شدن رودخانه‌ها و از بین رفتن محصولات کشاورزی میلیون‌ها نفر را به مهاجرت واداشته است. جنگ‌ها در نقاط مختلف جهان رو به افزایش‌اند و درگیری‌های بر سر غذا و آب نیز در راه است.

بیشتر دولت‌های دموکراتیک فلج شده‌اند و انجام اصلاحات ضروری را به پس از انتخابات بعدی موکول می‌کنند. با تضعیف جهانی‌شدن، ترس از «دیگری»، نوستالژی برای «پاکی» خیالی و بی‌اعتنایی به دانش دوباره سربرآورده است. این روند باعث تفرقه، طرد و بی‌اعتمادی شده؛ همان شرایطی که زمینه‌ساز رشد پوپولیسم است. خرد جمعی جای خود را به خشم فردی داده است، درست مانند اوایل قرن بیستم.

نگران‌کننده‌تر آنکه، برای نخستین‌بار در تاریخ، با چالش‌هایی مشترک روبه‌رو هستیم، تغییرات اقلیمی، فقر، خطر همه‌گیری‌ها و سوءاستفاده از فناوری (به‌ویژه هوش مصنوعی)، که کل بشریت را در بر می‌گیرد. در جهانی اشباع‌شده از صفحه‌نمایش‌ها و بازی‌های ویدیویی، و همچنان گرفتار رقابت‌های ملی، فراموش کرده‌ایم درباره آینده‌ای جهانی بیندیشیم و میدان را به منافع ملی قدرتمند واگذار کرده‌ایم. این همان مسیری است که تمدن‌ها از آن سقوط می‌کنند. این همان خطری است که ممکن است تمدن انسانی را از میان ببرد.

برای جلوگیری از این سرنوشت، باید از درس‌های گذشته غافل نشویم. باید درک کنیم که زمان آن رسیده است چونان یک گونه‌ی انسانی واحد بیندیشیم و در برابر چالش‌های مشترک بجنگیم. باید بر همکاری جهانی تکیه کنیم، نه بر خودخواهی ژئوپولیتیکی دولت‌ها. منافع نسل‌های آینده باید در اولویت باشد، و این نیازمند نوعی از نوع‌دوستی نوین است. شاید روزی به سال ۲۰۲۵ بنگریم و بگوییم: این همان سالی بود که انسانیت می‌توانست به سمت نابودی برود، اما برای نخستین‌بار در قرن‌ها، زندگی را برگزید.

 

نویسنده: آرام حسن‌زاد پژوهشگر سیاست بین‌الملل

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.

نظرات
آخرین اخبار