
فراتاب: ظهر جمعه 18 مهر، ورزشگاه شهید باکری ارومیه بوی زندگی میداد؛ بوی عطر گرم خاک و زمین و عطر خنک آسمان آبی، بوی شادی. صدای شیپورها با فریاد هواداران در هم میپیچید و موجی از رنگ و هیجان در سکوها میدوید. آنچه این روز را تاریخی کرد نه فقط حضور ۱۵ هزار تماشاگر بلکه حضور پررنگ و بیسابقهی زنان بود.
زنان و دخترانی از نسلهای مختلف؛ برخی با لباسهای اصیل کُردی، برخی با پیراهن تیم هوراسپور و عدهای هم با پوششهای سادهی روزمره. کنار هم نشسته بودند، خندیدند، فریاد زدند. هیچ فاصلهای میانشان نبود. سکوها تبدیل به صحنهای از همبستگی، احترام و شور زنانه شده بود؛ تصویری که مدتها از ورزشگاههای کشور دور مانده بود.
در میان ازدحام جمعیت دختری نوجوان با پرچم در دست بلندتر از بقیه میخواند: «همه برای هور، هور برای ارومیه!» صدایش گم نمیشد بلکه در هزار صدای دیگر ضرب میخورد و بازمیگشت.
حضور زنان اینبار تنها تماشا نبود؛ بازگشت به صحنهی شادی جمعی بود. بازگشت به حقی که سالها در انتظارش ایستاده بودند. آنان نشان دادند میتوان در کنار شور، وقار داشت؛ در کنار فریاد، احترام.
هوراسپور ارومیه در پایان روز جمعه در ضربات پنالتی با نتیجهی ۷ بر ۶ بر نفت مسجدسلیمان غلبه کرد. اما در چهرهی تماشاگران، شادی تنها از پیروزی ورزشی نبود بلکه یک پیروزی فرهنگی بود. روزی که فوتبال بهانهای شد برای بازآفرینی تصویر زنان در فضای عمومی؛ شاد، آگاه، باوقار و همدل.
مهدی پاشازاده سرمربی نامآَشنای تیم مهمان در پایان بازی به خبرنگاران گفت: «هواداران تیم هوراسپور در معنای واقعی، یار دوازدهم تیم بودند و تشویقهای بدون معطلی حتی در بین دو نیمه جان بازیکنان را تازه نگه میداشت.»
وقتی بازی تمام شد زنان هنوز نمیرفتند. سکوها پر از خنده بود، پر از عکس و لحظه. کودکانی که روی شانههای پدرانشان بالا میپریدند و مادرانی که دست در دست دخترانشان ایستاده بودند میدانستند آنها روز جمعه را در تاریخ فراموش نخواهد کرد.

فراتر از فوتبال؛ طلوع یک فرهنگ تازه
حضور زنان در ورزشگاه باکری فقط یک اتفاق ورزشی نبود نشانهای بود از بلوغ اجتماعی و فرهنگی یک شهر. ارومیه، شهری با تنوع قومی و فرهنگی در این روز نشان داد میتواند در شادی جمعی همدل و یکصدا باشد.
این حضور گسترده و آرام، پیام روشنی داشت: زنان نه تماشاگر حاشیهای بلکه بازیگران اصلی زندگی اجتماعیاند. آنها نشان دادند وقتی فرصت حضور محترمانه فراهم شود فرهنگ عمومی نه تنها آسیب نمیبیند بلکه غنیتر و انسانیتر میشود.
شاید همین تصویرهای ساده زنی با پرچم در دست، کودکی روی شانهی پدر و فریادهای شادی بیتنش و مودبانه بیش از هر شعار و سخنرانی معنای واقعی «فرهنگ» را در ورزشگاه باکری به نمایش گذاشت.
جمعهی ارومیه فقط یک روز ورزشی نبود؛ نشانهای بود از آیندهای که در آن شادی، احترام و برابری سه رنگ اصلی پرچم یک جامعهی زندهاند و شاید سالها بعد وقتی از این روز یاد شود کسی نتیجهی بازی را به خاطر نیاورد اما همه خواهند گفت: «آن روز زنان ارومیه ورزشگاه را جان بخشیدند.»
گزارش و عکس از اسرین نادری از اعضای مدرسه روزنامهنگاری فراتاب
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.
 
             
        