چند ماهی میشد که سایت خودم را راهاندازی کرده بودم کارم خوب بود و کمکم داشتم پیشرفت میکردم تا اینکه با اتفاقی که در کشور افتاد، دولت اینترنت را قطع کرد و خیلی از کسب و کارها را نابود کرد...
با چشمان نگرانش در حالیکه کوله بر پشت و دست در جیب دارد به تابلو بورس نگاه میکند او نیز به مانند بسیاری دیگر از مردم این روزها آنقدر حالش بد است که هیچ چیز حالش را خوب نمیکند میگوید اشتباه کردم و...
در بین آن همهمه ناگاه چشمم به کودکی که وسایلی را برای فروش درکنار خیابان پهن کرده بود افتاد، کودک کاری که الان بایست در تعطیلات تابستانی و کلاسهای تفریحی و کمکآموزشی باشد اما فقر و مشکلات اقتصادی او را واداشته کمکخرج خانوادهی کم دستش شود؛ در میان آن ش