کد خبر: 12757
تاریخ انتشار: 14 خرداد 1404 - 18:53
ساجد بهرامی جاف
یادداشتی از ساجد بهرامی‌جاف، پست‌دکترای جغرافیای سیاسی و پژوهشگر مسائل ژئوپلتیکی خاورمیانه

فراتاب: در سیاست، نه دوستی دائمی وجود دارد، نه دشمنی همیشگی؛ آن‌چه همیشه ثابت می‌ماند، منافع است. این جمله، که شالوده بسیاری از تحلیل‌های واقع‌گرایانه در روابط بین‌الملل است، امروز در تحولات تازه خاورمیانه نمود پررنگی یافته است. سفر اخیر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، به خلیج فارس و دیدار معنادار او با احمد الشرع، رئیس‌جمهور موقت سوریه، رخدادی فراتر از سطح دیپلماتیک بود؛ نقطه عطفی در بازچینی نقشه قدرت منطقه است.

احمد الشرع، برخلاف بسیاری از بازیگران سیاسی سوریه، از درون ساختار معارضه اصیل و مستقل برخاسته است. مخالفت دیرینه و صریح او با نظام بعثی تحت امر بشار اسد، همراه با حمایت بخشی از نیروهای مردمی و نهادهای بین‌المللی، او را به چهره‌ای نسبتا مشروع برای رهبری دوره انتقالی سوریه بدل کرده است. اما اهمیت این دیدار نه فقط در شناسایی سیاسی دولت موقت، بلکه در ترسیم محورهای یک موازنه جدید نهفته است.

از منظر ژئوپلیتیک آن‌گونه که ما آن را «دانشی برای سنجش بهره‌برداری از ظرفیت‌های جغرافیایی قدرت تعریف می‌کنیم» این سفر و دیدار، نشانگر تلاش ایالات متحده برای بازطراحی استراتژی‌های منطقه‌ای خود بر پایه ظرفیت‌های تازه است. سوریه پس از فروپاشی نظام اسد، در موقعیتی قرار گرفته که قابلیت ایفای نقشی تازه در محیط بین‌المللی را دارد؛ به‌ویژه اگر منابع جغرافیایی و راهبردی آن، نه در خدمت محورها و بلوک‌های ایدئولوژیک، بلکه در جهت منافع ملی آن کشور سازماندهی شود.

ترامپ نیز که پس از بازگشت به قدرت، نشان داده به‌دنبال «ترمیم موقعیت ژئوپلیتیکی آمریکا» است، با انتخاب خاورمیانه و دیدار با الشرع، سیگنالی روشن به جهان مخابره کرد. او نه به‌دنبال بازتولید نسخه‌های شکست‌خورده گذشته، بلکه در پی نوعی بازمهندسی موقعیت ایالات متحده در منطقه است؛ بر پایه درک جدیدی از ظرفیت‌های موجود، به‌ویژه در بازیگرانی که برخلاف سنت پیشین، خواهان وابستگی نیستند بلکه به‌دنبال تعامل مبتنی بر منافع متقابل‌اند.

در این میان، سوریه جدید به‌عنوان یک بازیگر «مجددا در حال تولد»، باید از منابع جغرافیایی خود چه در بعد موقعیت جغرافیایی و چه در ظرفیت‌های اقتصادی و نظامی برای بازسازی نقش خود در منطقه بهره‌برداری کند. همین نقطه، جایی است که ژئوپلیتیک وارد عرصه تصمیم‌سازی می‌شود. همان‌گونه که پیش‌تر اشاره کرده‌ام، ژئوپلیتیک صرفاً علم شناخت نقشه نیست، بلکه راهنمای تدوین سیاست خارجی بر اساس نقاط قوت محیطی و منابع جغرافیایی است؛ خواه در سطح اقتصاد انرژی، خواه در کریدورهای لجستیکی یا حوزه نفوذ فرهنگی – سیاسی.

از همین روست که دیدار ترامپ و الشرع را نباید صرفاً در قالب یک ژست سیاسی دید. این دیدار، نمایشی از تدوین یک استراتژی ژئوپلیتیکی است: خروج تدریجی سوریه از محور مقاومت، جذب آن در مدار کشورهای عربی محافظه کار، و گشودن مسیر بازگشت سرمایه‌گذاری‌های غربی. این‌ها مؤلفه‌هایی‌اند که در چارچوبی دقیق از «جغرافیای قدرت» قابل تحلیل‌اند؛ آن‌گونه که ژئوپلیتیک به ما می‌آموزد.

در سوی دیگر، واشنگتن نیز با این رویکرد، به‌جای هزینه‌دادن مستقیم نظامی، در پی بهره‌گیری حداکثری از فرصت‌های منطقه‌ای برای مهار نفوذ ایران و روسیه است. در واقع، آمریکا تلاش می‌کند با ابزارهای سیاسی و اقتصادی، و با اتکا به بازیگران نوظهور، همان اهداف سنتی‌اش را در چارچوبی کارآمدتر دنبال کند.

پرسش مهم این است: آیا نظم تازه‌ای که در حال شکل‌گیری است، می‌تواند به‌ثبات برسد؟ پاسخ به این پرسش به عوامل مختلفی بستگی دارد: توانمندی داخلی دولت الشرع، هوشمندی واشنگتن در مدیریت این اتحاد نوپا، و البته واکنش بلوک‌های رقیب.

در پایان، باید گفت: آنچه امروز در خاورمیانه رخ می‌دهد، نه یک تغییر تاکتیکی، بلکه نشانه‌ای از بازآرایی ژئوپلیتیکی مهمتری است. اگر این روند با درک صحیح از منافع و ظرفیت‌های جغرافیایی هدایت شود، می‌تواند خاورمیانه‌ای تازه را شکل دهد؛ منطقه‌ای که در آن سیاست خارجی، نه بر اساس شعار، بلکه بر مبنای محاسبه و تعادل پیش می‌رود.

 

ساجد بهرامی‌جاف دارای پست‌دکترای جغرافیای سیاسی و عضو کلاس روزنامه‌نگاری و برندسازی فراتاب در دوره‌س 15م

بازنشر این یادداشت با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.

نظرات
آخرین اخبار