فیلم «خرچنگ» صرف نظر از جنبههای سینمایی/ فلسفی جذابیتهای شخصی نیز دارد، چرا که بارها پیش آمده که جامعۀ هتلگونۀ ایران به دلیل نگاه منتقدانه به مقولۀ شراکت عاطفی/ جنسی ــ حالا فرضاً در شکل پذیرفته شدۀ ازدواج ــ مورد تخطئه، پرسش، تکفیر و طرد ایدئولوژیک
در واقع در سراسر فیلم این طبیعت سوبژکتیو جو بوده که واقعیت را خلق میکند! او یک زن است! نیمفومانیایی بودن زن فرع قضیه است. به هرحال این طبیعت سوبژکتیو رازورزی خاص خود را دارد: در یک آن نسیم پاییزی و رقص باد و برگ است و در آنی دیگر گردباد و طوفان و زلزله.
فیلم دجّال یا ضدمسیح (Antichrist) بدون تردید یکی از شاهکارهای فیلمساز شهیر دانمارکی لارس فونتریه است که نقطۀ عطفی در تکامل سینمای مفهومی وی به شمار می رود.
برداشت اولیه مخاطب از این فیلم تماشای صحنههایی تاریخی از جنگ جهانی دوم است، اما به نظر من چهارچوب مفهومی فیلم ادامۀ راهی بوده که نولان با تلقین/Inception شروع کرده و در میان ستاره ای/Interstellar به نحوی تکامل بخشیده است.
اینکه مارتین اسکورسیزی چگونه ظرف چندین سال از «آخرین وسوسۀ مسیح» به «سکوت» رسیده امری کاملاً شخصی و حصولناپذیر است که جز خود او کسی دیگر ــ هرچند نیتخوان قابلی باشد ــ نمیتواند به طور دقیق دربارۀ آن اظهار نظر کند.
کتاب «روایت دیگری در روابط خارجی ایران» که توسط دکتر «سید علی منوری» استاد روابط بین الملل دانشگاه خوارزمی تهران به رشته تحریر درآمده, اخیرا از سوی انتشارات این دانشگاه روانه بازار چاپ و نشر شده است...