فراتاب-عبدالله مهربان: آیا آنچه این روزها در خیابانهای اروپا رخ میدهد مصداقی بر نظریه برخورد تمدنهای ساموئل هانتینگتون است؟ آیا جهانی شدن، گسترش ارتباطات و انقلاب انفورماتیک به همان اندازه که در خدمت فرهنگ غالب لیبرال دموکراسی است در دسترس جریانهای بی رأس و قاعده تروریسم بین المللی نیز قرار داشته و زمینه گسترش روزافزونشان را در جای جای این کره خاکی فراهم میسازد؟ شاید آن روزی که کشورهای حوزه شنگن در اروپا مرزهایشان را در کمال آرامش و امنیت برچیدند هرگز تصور نمیکردند که روزی اینچنین متخلخل و آسیبپذیر شوند. به مدت نیم قرن مترسک گسترش کمونیسم عامل انسجام بلوک غرب و فلسفه وجودی ناتو به شمار میآمد. ولی محو یکباره بلوک شرق در ابتدای دهه نود از نگاه کنت والتز فلسفه وجودی و تداوم ناتو را زیر سوال برد. اسلام هراسی و رادیکالیسم اسلامی، غیریت سازی کم خطری بود که نه تنها میتوانست بند 5 پیمان ناتو را مبنی بر دفاع دسته جمعی به قوت خود باقی گذارد بلکه عدم رویارویی با دولتی خاص و قدرتمند هزینه و مخاطرات کمتری را برای متحدین غربی به همراه داشت. در همان دوران بود که اپیدمی کاریکاتور و طنزهای اسلام هراسانه در رسانه های اروپایی از جمله دانمارک و فرانسه شیوع پیدا کرد. این پدیده جدید نه تنها موجی از اعتراض را در کشورهای اسلامی به همراه داشت بلکه مسلمانان اروپایی را نیز سرریز خیابانها کرد تا مهر تأییدی بر تحمل ناپذیری و آستانه تحریک پایین مسلمانان باشد. حادثه 11 سپتامبر و مرگ هزاران انسان در تلی از آتش و دود که به القاعده نسبت داده شد موجب صف آرایی تمدن غرب در مقابل تمدن اسلامی گردید تا هانتینگتون و نظریه برخورد تمدنهایش خود را در آیینه امر واقع مشاهده کند.تحولات و انقلابهای بهار عربی به یکباره ژئوپلتیک دنیای اسلام را تحت تأثر قرار داد تا بهشتی برای افراطگرایان دینی فراهم آورد. اگر تا دیروز طالبان و القاعده محصور در مرزهای افغانستان جولان میدادند اینک دهها گروه تروریستی جدید همچون جبههالنصره، احرارالشام، بوکوحرام و ... از سوریه تا نیجریه سربراوردهاند. تا در نهایت دولت خودخوانده اسلامی عراق و شام موسوم به داعش از بطن تمام این آشفتگیها هویدا شده و دنیا را به مبارزه فراخواند.
تحولات و انقلابهای بهار عربی به یکباره ژئوپلتیک دنیای اسلام را تحت تأثیر قرار داد تا بهشتی برای افراط گرایان دینی فراهم آورد. اگر تا دیروز طالبان و القاعده محصور در مرزهای افغانستان جولان میدادند اینک دهها گروه تروریستی جدید همچون جبهه النصره، احرارالشام، بوکوحرام و ... از سوریه تا نیجریه سربراورده اند. تا در نهایت دولت خودخوانده اسلامی عراق و شام موسوم به داعش از بطن تمام این آشفتگی ها هویدا شده و دنیا را به مبارزه فراخواند.
پدیده داعش در مدت کوتاه عمر خود تبدیل به جریانی فراگیر و متفاوت از سلف خود یعنی القاعده گردید که دارای تفاوتهای بنیادین با آن میباشد. اگر چه در ظاهر رأس آن در عراق و سوریه قرار دارد ولی قاعده اختاپو سوار آن در هر نقطه از مکان و زمان امکان ظهور مییابد. در واقع نئوتروریسم بینالمللی به صورت جریانی سایبرنتیک خود را به نمایش گذاشته که فارغ از پیوندهای ارگانیک دارای پتانسیل های بالقوه انتحار و ترور کنترل ناپذیر در هر نقطه از جهان میباشد. یکه تازی داعش و تابوی شکست ناپذیریش در طول یک سال گذشته دچار خدشه شد که اولین ضربه مهلک و کاری را مبارزان کرد در بحران محاصره دو ماهه کوبانی گراد بر پیکر آن وارد آوردند. و بعد از آن آزادسازی شنگال، تکریت و رمادی کاریزمای سیاه جامگان نقابدار را متزلزل نمود تا برای برون رفت از بن بست بوجود امده به دنبال پاتک هایی در جغرافیای گسترده تری باشند. نقش اروپا در ائتلاف جهانی ضد داعش و تضعیف آن خشم بغدادی و هسته های گمنام هوادارش را در قاره سبز برافروخت. نزدیکی جغرافیایی اروپا و سرریز گسترده مهاجران به اروپا در ماههای اخیر فرصت مناسبی را برای عملیاتهای انتقامجویانه داعش فراهم ساخت و در اولین فرصت سلسله انفجار و ترورهای پاریس را بالغ بر 130 کشته رقم زدند طوری که فرانسه و اروپا را مبهوت کرد همان زمان تروریستها مقصد بعدی حملاتشان را بروکسل اعلام کردند. متواری شدن صلاح عبدالسلام، طراح اصلی حملات پاریس نگرانی و دلهره ای را در دل شهروندان بروکسل نشاند تا هر لحظه منتظر تکرار فاجعه پاریس در خیابانهای بروکسل باشند. بالاخره بعد از چند ماه تعقیب و گریز صلاح عبدالسلام در بروکسل دستگیر شد ولی گویی اختاپوس ترور در هر وجب از خاک اروپا کمین کرده و انفجارهای فرودگاه و متروی بروکسل حلقه تازه ای را از زنجیره پایان ناپذیر سایبرتروریسم رقم زد.
شواهد مؤید این مدعاست که برخورد سخت روی زمین تاکنون نه تنها نتوانسته ترویسم منتج از بنیادگرایی اسلامی را ریشه کن کند بلکه روز به روز بر حجم و ابعاد آن افزوده میشود. علاوه بر وجود سازماندهی شده آن در عراق، سوریه، یمن، لیبی، نیجریه، سومالی، افغانستان، پاکستان و بسیاری دیگر از کشورهای اسلامی خاورمیانه و شمال آفریقا شاهد حضور هسته های پراکنده و مخفی در بیشتر کشورهای اروپایی، آمریکا و سایر متحدان غربی میباشیم. بخش عمده ای از این هسته های مخفی در غرب هیچ پیوند ارگانیکی با داعش و گروههای تروریستی ندارند. تنها ارتباط رسانه ای و حضور در شبکه های اجتماعی کافی است تا پتانسیل های بالقوه ترور بصورت بالفعل درآیند. حتی در پاره ای موارد، صرف حس همزادپنداری در فرد مستعد به ترور کافی است تا پتانسیل نهفته خود را در ایستگاه مترو، فرودگاه یا استادیومی ورزشی عملی سازد. با این شرایط به نظر نمیرسد که کنترل و مهار این نوع جدید از تروریسم بین الملل کار آسانی باشد. و غیر از برخورد روی زمین نیازمند سازوکارهای پیچیده تری است که باید مورد کنکاش قرار گیرد. زیرا هر لحظه و در هر مکان احتمال بروز فاجعه ای دیگر از این دست محتمل است. اینکه بعد از بروکسل مقصد بعدی کجاست بر کسی هویدا نیست.
عبدالله مهربان-کاندیدای دکتری مطالعات اروپا از دانشگاه تهران