فراتاب/ گروه اندیشهـ سمیرا محتشم*: از نخستين انديشهوران و اصلاحگران جهان اسلام در سده گذشته كه نامش همواره با واژه استبداد تداعي ميشود، شیخ عبدالرحمن كواكبي ( 1281-1233ش/ 1902-1854م) است؛ چراكه با انتشار رساله طبایع الاستبداد و مصارع الاستبعاد موضوع استبداد، انواع و تاثيرات آنرا در مركز تاملات خويش قرار داده است. از انديشه سياسي كواكبي چنین بر ميآيد كه مسئله اصلي جهان اسلام از نظر او استبداد و ابعاد گوناگون آن بوده است؛ از اينرو، كواكبي تلاش داشته است در حد توانايي و دانش خود، به كاوش در معضلي بپردازد كه فهم و راههاي فایق آمدن برآن، از سویی با اعتقادات مسلمانان ارتباط داشته و از سويی ديگر با ميراث انديشههاي سياسي مغرب زمين؛ كه دموكراسي از جلوه هاي برجسته و كارآمد آن است. وی در عرصههاي مختلف اجتماعي، فرهنگي و سياسي و در عمل دانشمندي اصلاحطلب بوده و با درايت و هوشمندي در مسیر پرخطر آزادي، عدالت و دموكراسي در جامعه مبتلا به استبداد خویش گام بر ميداشته، هرچند از گزند استبدادگران در امان نبوده و هزينههاي مشي اصلاحي خويش را پرداخته است.
شاید به طور خلاصه بتوان اندیشه ساری و جاری کواکبی در اثر پر ارجش طبایع الاستبداد و مصارع الاستبعاد را در این پرسشها دید:
استبداد چيست؟ استبداد بر دين، دانش، بزرگي، مال، اخلاق، تربيت و ترقي چه تأثيراتي دارد؟ آيا محو قدرت استبدادي با روشهاي انقلابي به سامان ميرسد يا با ساز و كارهاي تدريجي و اصلاحي؟ مفاهیم دين و سياست، و همچنين نهاد دين و نهاد سياست (دولت) چه نسبتي با يكديگر دارند؟حكومت خوب كدام است و چه ويژگيهايي دارد؟عوامل انحطاط مسلمانان كدامند؟راههاي برونرفت از معضلات مسلمانان كدامند؟
اما آنچه مباحث وی را از سایر اصلاح گران مسلمان متمایز میسازد پرداختن به این امر است که چگونه میتوان با ساز و کارهای تدریجی و اصلاحی و به دور از خشونت به محو استبداد پرداخت.
اندیشه سیاسی
كواكبي زبان فرانسه مي دانست و منبع نوشتههاي او در باب دموكراسي، ترجمه از كتابهای فرانسوي بوده است. ترديدي وجود ندارد كه بهدليل بهره نجستن مستقيم كواكبي از متون اصلي فيلسوفان و انديشهوران بزرگ و تأثيرگذار غربي و استفاده از ترجمههاي تركي كه هم اندك بوده و هم در برگيرنده رسالههاي فيلسوفان مطرح و صاحب اثری چون رنه دكارت، جان لاك، ايمانوئل كانت و ژان ژاك روسو نبوده است، پشتوانه فكري وي از محدوديت رنج ميبرده و نميتوانسته به ژرفاي انديشههاي رايج در آن روزگار درباره آزادي، حقوق بشر، دموكراسي، عدالت و ساختار دولت راه يابد. اما بايد بهخاطر داشت كه كواكبي از انديشههاي شيخ محمد عبده و ديگر انديشهوران پيشرو مصري بهره گرفته و با ديدگاههاي ويلفريد بلنت در باب اصلاح ديني آشنا بوده و زير تأثير انديشههاي سيدجمالالدين اسدآبادي قرار داشتهاست 1. درباره تاثيرپذيري كواكبي از سيدجمال، محمدمحيط طباطبايي بر اين باور است كه بازتاب دعوت سيدجمال به «اتحاد اسلام» در آثار كواكبي نمودار شدهاست2 .
كواكبي در رساله امالقري خود، عوامل انحطاط مسلمانان را داراي سه وجه ديني، سياسي و اخلاقي ميداند. وی عوامل سياسي انحطاط مسلمانان را در برگيرنده اين موارد میداند: بيبهرهگي مسلمانان از آزادي بيان و قلم، بي عدالتي و نابرابري، نبود امنيت و اميد، خودكامگي حاكمان، پيوند فرمانروايان سياسي با عالمان چاپلوس، رياكار و دغلكار، ستيزه و اختلافات دروني، راندن نصيحتگران و خيرخواهان و به صدر نشاندن چاپلوسان از سوي حاكمان3 . افزون بر اينها، كواكبي نسبت به ضرورت تاسيس نهادها و جمعيتهاي مستقل از دولت در راستاي روشنگري و گسترش و ارتقاي مشاركت دستهجمعي، تاكيد ميگذارد. او با فراخواندن افراد به برپايي نهادهاي مدني، به الگوي «دموكراسي از پایين» يعني شكلگيري مناسبات دموكراتيك از متن جامعه و در ميان مردم، نظر داشتهاست. سپس ويژگيهاي حكومت خوب، يعني حكومت مطلوب خود را اينگونه برميشمارد:
نخست، ايمني جسم و جان؛ دوم، ايمني در لذتهاي جسماني و روحاني؛ سوم، ايمني بر آزادي؛ چهارم، ايمني بر نافذيت راي و پنجم، ايمني نسبت به برابري در منزلت و شرف4 .
پيداست كه دغدغه اساسي كواكبي در برشمردن خصوصيات حكومت خوب، يعني برخورداري از حق زندگي، حق آزادي، حق مشاركت سياسي و حق برابري، محور مشترك «امنيت» است؛ چرا كه عدم امنيت، بهرهمندي از اين حقوق اساسي را ناممكن ميسازد. در حكومت مختار كواكبي، آزادي جايگاهي بلند دارد، قدرت حكومت محدود است، قانونگذاري كار ملت است و همة مردم بهكار حكومت نظارت و مراقبت ميكنند. كواكبي در واپسين فصل طبايع الاستبداد، خطوط كلی نظام سياسي مطلوب خود را بهطور فشرده مطرح ميكند. اين خطوط كلي موارد زير را دربر ميگيرد:
«چيستي ملت، حكومت و انواع آن، حقوق عمومي و شخصي، برابري در مقابل قانون، و وظيفه حكومت. همچنين مباحثي همچون اطاعت ملت از حكومت، ماليات، ارتش و دفاع ملي، نظارت بر كاركرد حكومت همراه با پرسشگري و پاسخگويي، اداره امور بر مدار قانون يا اراده حاكم و استقلال قوه قضائيه، رابطه حكومت و دانش و آباداني كشور»5.
رفع استبداد
كواكبي سپس در مورد راه و روش برطرف كردن استبداد در جامعه نكاتي را ذكر ميکند كه مبین اندیشه وی در خصوص مذموم دانستن خشونت و لزوم داشتن آگاهی است:
1. رفع استبداد بدون فراهم آمدن دركي مشترك از اين پديده، ناممكن است. اما آنچه پس از آن اهميت دارد، كوشش در راه دفع و رفع استبداد در فرآيندي تدريجي، مداوم و درازمدت است. كواكبي ميانديشد كه بدون آموزش و پرورش در جهت بالا بردن درك و فهم مردم و ارتقاء صفات اخلاقي مانند شجاعت، نميتوان در مبارزه با استبداد كامياب شد6 .
2. مبارزه با نظام استبدادي بدون انديشيدن در اين معني كه «استبداد را به چه بدل كنند كه امور مختل نشود»، راهي به رهايي و دادگري نخواهد گشود. كواكبي نيك دريافته بود كه نفي استبداد تا مرز سرنگوني قدرت خودكامه، بدون تهيه و آماده كردن طرحي اثباتي بهعنوان جايگزين نظام سياسي استبدادي، تلاشي دشوار اما بيحاصل است. از ديدگاه كواكبي نظام جايگزين بايد با راي همگان يا اكثريتي بالاتر از سه چهارم شكل بگيرد، زيرا در صورتيكه توافق همگاني فراهم نشود، فرجام كار مثبت نخواهد بود، و مردمي كه نظام آزاد، برابر و قانونمند را نميشناسند، از دموكراسي ميگريزند و به صف استبدادگران ميپيوندند. كواكبي در همين زمينه به نقش پيشتازان اصلاح سياسي در راهنمايي مردم و همچنين ضرورت گفتگو ميان نخبگان تاكيد ميكند تا در پرتو همانديشي آنان، «قواعد اساسي سياسي مناسب» در ميان مردم انتشار يابد و «ملت از روي طبيعت مستعد گرديده تا قبول اين قوانين نمايد كه خود حاكم خويش باشد»7.
3. پرسشي كه كواكبي در مورد امكان سيطره نظام سياسي بر «ضماير مردم» مطرح ميکند و نشان ميدهد كه پاسخ او منفي است، از توجه به موضوعي اساسي حکایت دارد. نكته محوري آن است كه هيچ قدرتي از جمله حكومت، امكان راه بردن به زواياي ذهن و ضمير و وجدان انسانها را ندارد، و اين قلمرو از دسترسي و دستاندازي هر فرمانروايي، آزاد و مستقل است. از اينرو، كواكبي وظيفه حكومت را «حفظ كليات همچون دين و جنسيت (همبستگي قومي و ملي) و لغت و عادات و آداب عمومي» ميداند8. حتي انجام اين وظايف از نظر كواكبي مشروط است به عدم به كار بردن قهر و خشونت، يعني «به طريق حكمت» تا «حرمت دين دريده نگردد». راي روشن و آشكار كواكبي اینست كه حكومت حق مداخله در كار دين را ندارد9.
اندیشه و آزادی
در انديشه كواكبي، ذهن و ضمير انسان از هرگونه دخالت، تحميل و محدوديت بيروني، آزاد است. بر اين اساس، حكومتها نميتوانند بر انديشههاي مردم فرمانروايي كنند. به نظر كواكبي، كار حكومتها در تحكيم همبستگي قومي و ملي، زبان رسمي، سنتها و آداب عمومي از راههاي مسالمتآميز خلاصه ميشود. پس حكومتها حق ندارند در كار دين دخالت ورزند، چرا كه قلمرو دين و دينداري خارج از عرصه بيروني است كه حدود دخالت حكومتها را تشكيل ميدهد. در انديشه سياسي كواكبي دين و سياست از يكديگر جدا نيستند، اما دو نهاد دين و سياست وظايفي جدا از يكديگر دارند. كواكبي، ايمان به دو شعار «لا اله الا الله» و «محمد رسولالله» را موجب آزادي و استقلال مسلمانان از هرگونه قدرت مبتني بر شر ميداند. او از اينرو به كتاب و سنت نبوي تأكيد ميكند، اما چنانکه گذشت، برداشت او از كتاب و سنت، حكايت از آن دارد كه فلسفه سياسي و ساختارهاي حكومتي را نميتوان بهطور مستقيم از دين اخذ كرد. حكومت خوب و كارآمد از نظر كواكبي بر مدار امنيت در بهرهمندي از جسم، روح، آزادي، حاكميت و برابري استوار است. در اين حكومت، آزادي از جايگاهي رفيع برخوردار است، قدرت حكومت محدود است، مردم قانونگذاراند، و بر كار حكومت نظارت و مراقبت ميكنند. چنين حكومتي در يك كلام، نظام دموكراتيك است. البته كواكبي در مورد شالودهها، ساختارها و منطق دروني چنين حكومتي در چارچوب «نظريه دولت» به خوانندگان خود سخني نميگويد؛ اما آشكار است كه او با انتخاب حكومت دموكراتيك، نظام برگزيده دوران مدرن را مپذيرد. ديدگاه اقتصادي او نيز مبتني بر سوسيال دموكراسي است، چرا كه از مالكيت خصوصي و همچنين تعديل ثروت جانبداري ميكند.
پرداختن به ماهيت استبداد و تاثيرات و پیامدهاي آن از سوي كواكبي بعنوان عالمي اصلاحگرا و نوانديش، نشان از هوشمندي اين ايراني تبار آزاديخواه در تشخيص بزرگترين معضل جهان اسلام يعني استبداد و خودكامگي دارد. دغدغههاي كواكبي در مورد استبداد و تاثيرات ويرانگر آن بر فرد و جامعه، پس از گذشت بيش از يك سده از دوران كواكبي كه با جنبش مشروطهخواهي مردم ايران همروزگار بودهاست، همچنان از دلمشغوليهاي بنيادين اصلاحگران، نخبگان و نوانديشان در جهان اسلام است.
* دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی
بازنشر مطالب با ذکر منبع (فراتاب) بلامانع است.
----------------------------------------------
پی نوشت:
1.فريدون آدميت،ايدئولوژي نهضت مشروطيت ايران، تهران: انتشارات پيام، 1355، ج۱، ص317.
2.محمدمحيط طباطبايي، نقش سيدجمالالدين و بيداري مشرق زمين، بهكوشش و مقدمۀ: سيد هادي خسروشاهي، تهران: شروق، 1380، چاپ پنجم، ص200.
3.عبدالرحمن كواكبي، امالقري، مؤتمر النهضة الاسلامية الأول، دراسة و تحقيق: د. محمد جمال طحان، دمشق: صفحات للدراسات و النشر، 2007م، الاصدار الأول، صص157ـ154؛ احمد امين، پيشين، ص286.
4.سيدعبدالرحمن كواكبي، طبايع الاستبداد، عبدالحسين ميرزايقاجار، قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1363، ص179-180.
5.همان، صص195ـ 189.
6.همان، ص195.
7.همان، ص201.
8.همان، صص193ـ192.
9.همان.