فراتاب – گروه بین الملل: در بخشی از گزارش چیلکات آمده به رغم هشدارهای آشکار، پیامدهای اشغال عراق جدی گرفته نشد و برنامه ریزی برای عراق بعد از سقوط رژیم صدام، کاملا نامناسب بود. چند ماه پیش هم اوباما اعلام کرد که بزرگ ترین اشتباه ما در لیبی از این جهت بود که طرح خاصی برای روز بعد از سرنگونی قذافی نداشتیم و برنامه ریزی خاصی نکرده بودیم.
هرچند به نظر می رسد این همه مصیبت و آوارگی در منطقه و این حجم انبوه بی فکری در برخورد با حملات صورت گرفته طی یک دهه اخیر در خاورمیانه تنها به این موارد خلاصه نمی شود و اعتراف به اشتباهات زیادی طی این چندسال از زبان دولتمردان امریکایی و اروپایی به گوش خورده است. اما سوال اصلی این است که این اشتباهات قرار است تا کجا ادامه پیدا کند؟ اشتباه بعدی قرار است کجا صورت بگیرد و یا به عبارت بهتر، قرار است در کدام اعتراف بعدی به آن اذعان شود؟
همین 3 سال پیش بود که استفان والت اعلام کرد آمریکا محکوم به شکست در جنگ افغانستان است زیرا با آمادگی کامل وارد زمین بازی نشده بود و در واقع تمامی تلاش هایی که از سوی آمریکا به کار بسته شد چیزی نبود جز یک اشتباه بزرگ. و همان موقع جیمز دابنز نماینده ویژه ایالات متحده در افغانستان با اشاره به اشتباهات نیروهای خارجی در افغانستان گفت که تلاشها برای رسیدن به صلح در افغانستان بسیار دیر شروع شد. البته همان مذاکرات صلحی که به واسطه آن نیروهای امریکایی در افغانستان کاهش پیدا کرد، نیروهای طالبان یکی یکی از زندان آزاد شدند و با تغییر شرایط منطقه و توجه تمام گروهها و کشورها به پدیده نوظهور داعش، تغییر اولویتها و کاهش اهمیتش، زمینه برای احیای قدرت از دست رفته آنها بیش از پیش مهیا شد.
داستان اما همین جا خاتمه نمی یابد که اشتباه دیگر سربرمی آورد. چاک هیگل وزیر سابق دفاع امریکا با اعتراف به این که بشار اسد رئیس جمهور سوریه دشمن نیست، تاکید می کند باراک اوباما رئیس جمهوری امریکا در مورد سوریه بویژه با درخواست کنار رفتن بشاراسد مرتکب خطای سیاسی شد و سیاست امریکا را فلج کرد؛ "او با درخواست کناره گیری بشاراسد رئیس جمهوری سوریه و اعلام استفاده سوریه از سلاح شیمیائی به عنوان خط قرمز مرتکب خطا شد". مارتین دمپسی، فرمانده ستاد مشترک آمریکا هم با اذعان به اینکه ضعف دولت مرکزی سوریه منجر به ایجاد چالش های بیشتری خواهد شد، اعتراف کرد به اشتباه تصور می کردیم که قدرت مخالفان سوری در حال افزایش و شرایط بشار اسد رو به زوال است، اما شرایط کاملا تغییر کرد و این درس قابل تأملی برای ما بود.
اما در این میان سوال دیگری که باید پرسید این است که چگونه سایر کشورهای غربی در برخورد با مسائل منطقه خاورمیانه تمام اراده و قدرت تصمیم گیری خود را به ایالات متحده می سپارند؟ آن هم به ایالت متحده ای که در واکنش به همین اسناد چیلکات اعلام کرده است درباره نقش انگلیس در جنگ عراق، آن را تماما مرتبط با دولت انگلیس می داند و تصریح می کند که امریکا قصد نبش قبر تصمیم های 13 سال پیش مرتبط با جنگ عراق را ندارد. طیق اسناد چلیکات، تونی بلر به عنوان نخست وزیر انگلیس طی نامه ای به بوش اعلام کرده بود که هر تصمیمی بگیرد در کنار او خواهد بود. جان هاوارد نخست وزیر اسبق استرالیا نیز حدود دو سال پیش نیز تصمیم کشورش را برای پیوستن به ائتلاف جنگ علیه عراق به رهبری آمریکا و انگلیس در سال 2003 اشتباه خوانده بود. وی گفته بود: شرمنده ام که اطلاعات آمریکا درباره تسلیحات کشتار جمعی که بر اساس آن نظامیان استرالیایی در سال 2003 به عراق اعزام شدند، بی اساس بود.
هرچند باید گفت علیرغم تمام این اعتراف ها (در افغانستان،عراق و ... )هیچ درسی از آنها گرفته نشده است. زمانی که جنجگویان داعش، موصل دومین شهر بزرگ عراق را اشغال میکردند در افغانستان به دلیل فساد و رقابت های سیاسی داخلی در دولت مرکزی،و سیاست اشتباه امریکا در افغانستان، طالبان نسبتا به ۲۰۰۱ که دولتشان سقوط کرد، قدرتمندتر شدند.اوباما اعلام می کند در سوریه دچار اشتباه شده است اما همچنان به سیاست سکوت منفعت طلبانه خود در لیبی ادامه می دهد.گویا هنوز کسی متوجه نیست که چرا دخالت های نظامی مستقیم و غیرمستقیم ایالت متحده و متحدانش در خاورمیانه در بیش از ربع قرن اخیر، همگی منجر به تشدید خشونت ها، سقوط دولت ها و در نهایت فروپاشی دولت های مستقل شده است.
اینها شاید بخشی از لیست اشتباهات گذشته و در حال انجام و پیش روی دولتهایی است که فکر می کنند آن قدر قدرتمندند که می توانند یک رژیمی را که در منطقه دوست ندارند سرنگون کنند،یا تغییر دهند. اما اوضاع منطقه بیانگر چه شرایطی است؟عراق امروز بر این اعتقاد است که مصیبت صدام رفت اما به جایش امروز هزاران مصیبت برجای مانده است.لیبی، اوضاع اسف بار یک ملت که با دخالت بدون فکر، آینده مجهولی را پیش رو دارد و سوریه کشوری که هزاران آواره اش با آینده ای مبهم در سراسر دنیا به حال خود رها شده اند.
شاید چنین تصویری از منطقه ما را به این نتیجه می رساند که بگوییم امریکا در جنگی که رهبری آن را در منطقه خاورمیانه بر عهده گرفته، فاقد استراتژی است. اما آیا قرار است منطقه هزینه این همه اشتباه و برآورد غلط را بدهد؟ هرچند که به نظر می رسد سیاست های اشتباهی دامن کشورهای غربی را هم با حمله های خونین انتحاری در این کشورها گرفته باشد اما آنچه مسلم است نتیجه همه آنها تشدید خشونت و ایجاد ناامنی در همه جای دنیا است.
متاسفانه روند جریانات سیاسی نیز به گونه ای است که به آینده نیز چندان نمی توان خوشبین بود. چندی پیش هیلاری کلینتون نامزد دموکراتها برای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیز گفته بود: "بزرگترین تأسف سیاسی اش، موافقت او به عنوان سناتور ایالت نیویورک با حمله به عراق در دوران ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش بود و وقایع آن طور که من بر مبنای سخنان جرج دبلیو بوش فکر می کردم اتفاق می افتد، پیش نرفت.
شاید در پاسخ به این همه بی مسئولیتی، عده ای بر این عقیده باشند که امریکا باید به پای تمام اقدامات خود بماند و چه شکست بخورد چه پیروز شود، منطقه را به حال خود رها نکند و برود، آن هم در وضعیتی که می تواند بدتر از آن چه اکنون در آن به سر می بریم، پیش برود. اما به نظر می رسد این سوال هم همچنان باقی بماند آیا واقعا حضور دولت هایی که خود نمی دانند چه درست است و چه غلط و هر چند سال اعتراف نامه ای را صادر می کنند شایسته حضور حتی در همین خرابه هایی که به جای گذاشته اند هستند؟
زهرا رمضانی کارشناس ارشد علوم سیاسی