فراتاب- گلن گرینوالد نویسنده و ستوننویس آمریکایی که مجله فارین پالسی وی را در زمره یکی از 100 متفکر برجسته سال 2013 معرفی کرده است، در مقاله ای تحت عنوان واقعیت سیاسی در برزیل می نویسد: در سال ۲۰۰۲، وقتی لولا داسیلوا بر کاندیدای حزب راست میانه، «پیاسدیبی» پیروز شد، حزب «پیتی»، حزب کارگری متعلق به جناح چپ میانه، مسند ریاست جمهوری را مال خود کرد (از اول تا آخر سال ۲۰۰۲، حتی صرف تصور پیروزی حزبِ پیتی بازارهای کسبوکار برزیل را برآشفته میکرد). در سال ۲۰۰۶ لولا در مقابل کاندیدای دیگری از حزب راست پیروز شد و همچنان بر مسند قدرت باقی ماند. وقتی لولا داسیلوا با توجه به قوانین دیگر نمیتوانست در سمت ریاست جمهوری باقی بماند دشمنان حزب کارگری فکر کردند که این شانس را دارند که در انتخابات سال ۲۰۱۰ از شر او خلاص شوند. اما دیلما روسف، جانشین ناشناختۀ لولا، تنها با ۱۲ درصد رأی بیشتر همان کاندیدای سال ۲۰۰۲ حزب پیاسدیبی را شکست داد و امیدهای مخالفان حزب پیتی بدل به یأس شد. در سال ۲۰۱۴، مخالفان پیتی مبالغ هنگفت و منابع بسیاری را صرف شکست روسف کردند، با این اعتقاد که او بسیار آسیبپذیر است؛ نهایتاً حزب پیاسدیبی در آن سال کاندیدایی مشهور معرفی کرد اما این بار هم با اختلافی اندک به روسف باخت و یکبار دیگر روسف با ۵۴ میلیون رأی رئیسجمهور شد.
درمجموع، پیتی در چهار انتخابات ملی مستقیم به پیروزی رسیده است - آخرین پیروزی آنها به انتخابات ۱۸ماه پیش برمیگردد. مخالفان پیتی بهشدت تلاش کردند که این حزب را پای صندوقهای رأی شکست دهند اما به دلیل حمایتهای گستردۀ طبقۀ کارگر و قشر ضعیف از این حزب ناکام ماندند.
اگر شما پولدار باشید و مالک بزرگترین و اثرگذارترین رسانههای کشور باشید، وقتی میبینید کاندیدای رقیب و سیاستهای او در حال قدرت گرفتن است چه کار میکنید؟ بهکلی از دموکراسی چشمپوشی میپوشید و با استفاده از رسانههایی که در اختیار دارید مردم را دعوت به آشوب و ناآرامی میکنید و سپس کاندیدایی را بر اریکۀ قدرت سوار میکنید که کاملاً در خدمت برنامهها و ایدئولوژی شماست؛ کاندیدایی که خودش هیچگاه امکان برگزیده شدن با رأی مردم را ندارد.
این دقیقاً همان چیزی است که امروز در برزیل در حال وقوع است. مجلس سنای برزیل رأی خواهد داد که آیا موافق رسیدگی به اتهامات مجلس نمایندگان است یا خیر؛ اگر موافق باشد دیلما روسف بهطور خودکار تا پایان رسیدگی از سمت ریاست جمهوری معلق خواهد شد.
جانشین روسف خودش غرق در فساد است.
معاون اول روسف، میشل تمر که از حزب پیامدیبی است در مدت تعلیق جانشین او خواهد شد. همانطور که مشاهده میکنید، برخلاف رویۀ بسیاری از کشورها، اعلام جرم و استیضاح رئیسجمهور منجر به قدرت رسیدن شخص دیگری از حزب رقیب میشود. در این مورد خاص، کسی که جانشین روسف میشود خودش غرق در فساد است: منابع آگاه گزارش دادهاند که اتهام او مشارکت در خریدوفروش غیرقانونی اتانول است؛ او اخیراً برای این اتهام مجرم شناخته شده و همچنین برای تخلفات انتخاباتی جریمه شده است و برای هشت سال امکان تصدی هیچ سمتی را ندارد. او بهشدت در بین مردم منفور است؛ فقط ۲ درصد مردم از او حمایت میکنند و تقریباً ۶۰ درصد خواستار تحت تعقیب قرار دادن او هستند (همان میزان درصدی که از تعقیب قضایی روسف حمایت میکنند). اما میشل تمر با وفاداری کامل در خدمت اهداف ثروتمندترین افراد برزیل خواهد بود: او درصدد این است که از مقامات شرکت سرمایهگذاری گلدمن ساکس و همچنین صندوق بینالمللی پول را برای هدایت اقتصاد برزیل استفاده کند و بهجز این نیز گروهی کاملاً نئولیبرال و غیرمردمی را بر سر کار بیاورد (گروهی که اکثراً از اعضای حزب پی اسدیبی هستند،حزبی که چهار سال پیش در انتخابات مستقیم از حزب پیتی شکست خورد).
صاحبان زر و زور و بوقچیهای رسانهای آنها در حال ریشهکن کردن دموکراسی در پنجمین کشور پهناور دنیا هستند.
هیچیک از این مطالب بهمنزلۀ دفاع از حزب پیتی نیست. لولا در مصاحبهای با من بیان کرد حزب پیتی مملو از فسادهای جدی است. دیلما، از بسیاری از جهات، رئیسجمهوری ناکام و شکست خورده است و در بین مردم بهشدت نامحبوب است. پیتی علیرغم حمایتهای قشر ضعیف و فقیر جامعه همواره با نخبگان کشور همراه بوده است و در خدمت منافع این طبقه بوده است. کشور از حیث اقتصادی و سایر جنبهها در این سالها شرایط بدی را تجربه کرده است.
اما راه برونرفت از این شرایط از مسیر صندوقهای رأی میگذرد و نه اینکه شخصی را حذف کنیم و دیگری را که بیشتر در خدمت منافع ثروتمندان است جایگزین کنیم. صرفنظر از هر خرابی و خسرانی که حزب پیتی برای برزیل به بار آورده است، باید توجه داشت که صاحبان زر و زور و بوقچیهای رسانهای آنها و دستههای تبهکاری در برازیلیا، که در حال اجرای این توطئه هستند، بسیار خطرناکترند. آنها به معنای واقعی کلمه در حال ریشهکن کردن دموکراسی در پنجمین کشور پهناور دنیا هستند. حتی مجلۀ اکونومیست - مجلهای که با میانهروترین احزاب دستِ چپی هم دشمن است، مجلهای که از حزب پیتی متنفر است و خواستار استعفای دیلما است - تعقیب قضایی دیلما را تقبیح کرده است و این کار را «بهانهای برای خلع رئیسجمهوری نامحبوب» بیان کرده است. اکونومیست دو هفته قبل هشدار داد که «چیزی که نگرانکننده است این است که آنهایی که برای حذف دیلما تلاش میکنند از بسیاری جهات خودشان فاسدترند». میشل تمر، پارسال و پیش از اینکه توطئهگر اصلی برای به قدرت رسیدن خودش شود گفته بود «اعلام جرم علیه رئیسجمهور باورنکردنی است و کشور را با بحرانی قانونی مواجه خواهد کرد؛ هیچ سازوکار قانونی و مبنای سیاسی برای این کار وجود ندارد».
بزرگترین کلاهبرداری این است که نخبگان رسانهای برزیلی این وقایع به نام «دموکراسی» و «مبارزه با فساد» توجیه میکنند.
بزرگترین کلاهبرداری این است که نخبگان رسانهای برزیلی در حال توجیه همۀ این وقایع به نام «دموکراسی» و «مبارزه با فساد» هستند. وقتی کسی که قرار است زمام امور را به دست بگیرد خودش و جناحش بسیار بیشتر غرق در فسادند چگونه فردی منطقی باور میکند این وقایع برای مبارزه با فساد صورت میگیرد؟ بهعلاوه، اگر مخالفان روسف دغدغۀ دموکراسی دارند، چرا آنها خودشان علیه میشل تمر اعلام جرم نمیکنند تا انتخاباتی جدید برگزار شود و رأیدهندگان تصمیم بگیرند چه کسی باید جانشین روسف شود؟ پاسخ واضح است: انتخابات جدید منجر به پیروزی لولا داسیلوا و یا دیگر کاندیدایی خواهد شد که مخالفان پیروزی او را مطلوب نمیدانند؛ بنابراین چیزی که آنها بیش از همه از آن هراس دارند این است که اجازه بدهند مردم برزیل خودشان حاکمشان را انتخاب کنند. این یعنی معنای واقعی تخریب دمکراسی.
صرفنظر از اهمیت جهانی این وقایع، دلیلی که مرا وادار به نوشتن این وقایع و صرف انرژی برای آن کرد این است که واقعاً بری من حیرتآور و تکاندهنده است که ببینم چگونه رسانههای پرنفوذ کشور، که از سوی اقلیتی متمول اداره میشوند، اجازه نمیدهند هیچ سخن دیگری شنیده شود و تکثر عقاید را در نطفه خفه میکنند. در عوض، گزارشگران بدون مرز پیشازاین بیان کرد: «رسانههای جریانساز ملی به شکلی کاملاً سربسته به مردم هشدار دادهاند که برای سرنگونی دیلما روسف یاری کنند. خبرنگارانی که برای این رسانهها کار میکنند کاملاً تحت تأثیر منافع خصوصی و حزبی هستند و این تعارضهای دائمی منافع برای کیفیت گزارشهای ایشان مضر است».
واقعاً برای من حیرتآور است که ببینم چگونه رسانههای پرنفوذ کشور، اجازه نمیدهند هیچ سخن دیگری شنیده شود.
برای من، بهعنوان کسی که یازده سال در برزیل زندگی کردهام، مشاهدۀ مردمِ کشوری ۲۰۰ میلیونی که غل و زنجیرهای نظام استبدادی را پاره کردهاند و از شر دیکتاتوری بیستویکسالۀ دستِ راستی (وابسته به آمریکا و انگلیس) رهیدهاند و دموکراسی نوپای در حال ترقی بنا کردهاند همواره الهامبخش و فرحبخش بوده است. اما دیدن اینکه چقدر سریع و آسان این کشور به وضعیت گذشتهاش بازمیگردد و از دموکراسی تنها نامش را یدک میکشد برایم هم ناراحتکننده است و هم هولناک. همچنین این وقایع درسی مهم برای آن کشورهایی است که با خوشخیالی فکر میکنند اوضاع تغییر نخواهد کرد و آنها همواره ثبات و پیشرفت مداوم را تضمین خواهند کرد.
منبع: ترجمان