فراتاب: بخش دوم مقاله دکتر سیامک بهرامی
... برای پاسخ به این سئوالها باید چند نکته و اصل دیگر را به مدل خود بیفزاییم تا مدل از وضوح بهتری برخوردار گردد. چنانکه قبلا هم اشاره کردیم تاثیرگذاری سطوح تحلیل بالاتر بر سطوح تحلیل پایینتر، بیشتر است اما در این میان نمیتوانیم از تاثیر کارگزار یعنی جامعه کردی بر ساختار غافل باشیم. از اینرو باید در ارزشگذاری جامعه کردی محتاط تر بوده و تاثیرات آن را با قدرت نفوذ بیشتری در نظر بگیریم، زیرا در این تحقیق متغییر اصلی ما شمرده میشود و نباید از پراکسیس این کارگزار غافل باشیم. زیرا کارگزاران و تعاملات آنها از نظر قدرت علی ساختار اهمیت اساسی دارند. در غیر اینصورت ساختار بعدی شیئیت یافته خواهد یافت. (ونت، 1381: 214) در واقع هرگاه و در هر تحقیقی که تمرکز تحقیقاتی ما بر یک کارگزار خاص است به عنوان مثال دولت یا سطح منطقه باید قدرت تاثیرگذاری این کارگزار را به علت روابط متقابل آن با ساختار مطابق الگوی نظم یافته سلسلهمراتبی از بالا به پایین ارزشگزاری نکرده و برای آن تاثیر نفوذ بیشتری از یک سطح بالاترش قائل باشیم. از اینرو در این تحقیق ارزش نفوذ سطح جامعه کردی را بیش از سطح کشوری و برابر با سطح منطقهای اما کمتر از سطح بینالمللی در نظر خواهیم گرفت. در این چارچوب برای ساده سازی مدل خویش هریک از سطوح تحلیل و حالتهای آن را به شاخصهای کمی قراردادی مشخص خواهیم ساخت تا ارزش آنها بر شکلگیری یک جنبش کردی به لحاظ کمی مشخص گردد. بر این مبنا برای نظام بینالملل در حالت هژمونیک نمره +2 و-2 ، در حالت قدرتمحور نمره +1/5 و -1/5 ، در حالت موازنه نمره +1 و در حالت گذار نمره +2 را در نظر می گیریم. برای سطح تحلیل منطقهای در حالت هژمونیک نمره +1 و -1 ، در حالت قدرتمحور نمره +/75 و -/75، در حالت موازنه نمره +/5 و در وضعیت درحالگذار نمره +1 در نظر می گیریم. برای سطح تحلیل کشوری هم در حالت هژمونیک نمره -/5 در حالت قدرتمحور نمره-/37 در حالت موازنه نمره +/25 و در حالت گذار نمره +/5 را در نظر می گیریم و برای سطح درونکردی هم در حالت هژمونیک نمره +1 در حالت قدرتمحور نمره +/75 در حالت موازنه نمره +/5 و در حالت گذار نمره -1 در نظر میگیریم.
در مورد جدول شماره 3 نکات زیر قابل ذکر است:
- نکته اول: در باب این مسئله که چرا حالتهای هژمونیک و قدرتمحور دو سطح تحلیل نظام بینالملل و نظام منطقهای هم دارای ارزش مثبت و هم منفی هستند باید گفت این مورد به دلیل عدم ثبات جهتگیری مثبت یا منفی بازیگر هژمونیک و قدرتمحور سطح بینالمللی و منطقهای نسبت به یک جنبش کردی است زیرا بسته به منافع این بازیگر ممکن است گاهی حامی تام یا گاهی مخالف کامل جنبش کردی باشند. از اینرو میتوان هر دو حالت را برای آنها بسته به شرایط تاریخی قائل بود.
- نکته دوم: حالات هژمونیک و قدرت محور دو سطح تحلیل بین المللی و منطقه ای، زمانی که هژمون یا قدرت برتر در یکی یا هر دو سطح تحلیل طرفدار یک جنبش کردی هستند ، بالاترین ارزش مقداری به آن تعلق می گیرد یعنی به ترتیب مقادیر +2 و +1 در حالت هژمونیک و دو مقدار+1/5 و +/75 در حالت قدرت محور و زمانی که هژمون یا قدرت منطقه ای مخالف یک جنبش کردی هستند، کمترین ارزش مقداری بدین حالات تعلق می گیرد یعنی به ترتیب مقادیر -2 و-1 در حالت هژمونیک و مقادیر -1/5 و -/75 در حالت قدرت محور.
- نکته سوم: دو نکته فوق در باب حالت قدرت محور هم در دو سطح بین المللی و منطقه ای وجود دارد.
- نکته چهارم: دو سطح کشوری و درون کردی در وضعیت هژمونیک و قدرت محور مقادیر متفاوتی دارند که البته این مقادیر همیشه ثابت هستند. در سطح کشوری وجود وضعیتهای هژمونیک و قدرت محور، همیشه به ضرر یک جنبش کردی است و به ترتیب مقادیر -/5 و -/37 بدان تعلق می گیرد. اما برعکس وجود حالات هژمونیک و قدرت محور همیشه به نفع یک جنبش کردی بوده و به ترتیب مقادیر +1 و +/75 بدان تعلق می گیرد.
- نکته پنجم: وضعیت حالت موازنه در همه سطوح ارزش عددی مثبت به نفع یک جنبش کردی را دارد.
- نکته ششم: وضعیت در حالت گذار در سه سطح بین المللی، منطقه ای و ملی، همیشه به نفع یک جنبش کردی عمل می کند و ارزش آن مثبت بوده و مقدار آن برابر با ارزش مثبت حالت هژمونیک در همان سطح است.
- نکته هفتم: تنها استثنا در نکته ششم سطح درون کردی است که در آن وضعیت در حال گذار همیشه به ضرر یک جنبش کردیست و ارزش عددی آن برابر با حالت منفی وضعیت هژمونیک همان سطح تحلیل است.
- نکته هشتم: مقادیر فوق در هر سطح و در حالتهای چهارگانه از یک الگوی منظم پیروی می کند. فارغ از مثبت یا منفی بودن مقادیر عددی که باید با توجه به هفت نکته پیشین در هر سطح تعیین شود به لحاظ مقدار همیشه و در هر سطح، عدد حالت گذار و هژمونیک همیشه مانند هم بوده و عدد حالت قدرت محور، نصف عدد حالت هژمونیک است و عدد حالت موازنه ای میانگین دو حالت هژمونیک و قدرت محور می باشد.
وضعیتهای موازنه در هر 4 سطح تحلیل مثبت فرض شدهاند زیرا در وضعیت موازنه در هر سطح تحلیل، یک جنبش کردی میتواند از اتحادها ، ائتلافها و بازیگران دیگر در برابر هم استفاده کرده و فضای تنفسی و عملکردی برای خویش ایجاد نماید و در عینحال طرفین موازنه سعی میکنند دشمنان دشمنان خویش را دوستان خود بدانند. حالتهای هژمونیک و قدرتمحور سطح تحلیل کشوری هم همیشه ارزشی منفی برای یک جنبش کردی محسوب میگردند. زیرا هریک از حکومتهای مرکزی در ایران، عراق، ترکیه و سوریه همیشه و در هر حالتی مخالف ظهور یک جنبش کردی در مرزهای خویش بوده و با قدرت آن را سرکوب کرده و خواهند کرد. همچنین وضعیت درحالگذار در هر سه سطح تحلیل بهترین شرایط را برای ظهور یک جنبش کردی ایجاد میکند و بالاترین امتیاز هر سطح تحلیل در این حالت را به خود اختصاص خواهد داد. اما در شرایطی که سطح کردی، خود درحالگذار باشد، در این حالت کمترین نمره آن سطح تحلیل، به جنبش کردی در آن وضعیت تعلق خواهد گرفت. برای مثال اگر سطح منطقهای در حالت هژمونیک باشد و هژمون موافق قدرتگیری کردها باشد و سطح منطقهای در حالت قدرتمحور باشد و قدرت منطقهای مخالف کردها باشد و سطح داخلی در حالت موازنه و سطح کردی در حالت قدرتمحور باشد، جنبشی که در این شرایط شکل بگیرد امتیاز زیر را خواهد گرفت:
+/75+/25-/75+2=2/25
بر طبق جداول و توضیحاتی که در ادامه ارائه خواهیم داد جایگاه چنین جنبشی را در میان جنبشهای کردی روشن خواهیم ساخت.
ب- جنبشهای کردی و ساختارهای توزیعی قدرت
بر اساس نمرات فوق حداکثر نمرهای که یک جنبش کردی خواهد گرفت نمره 4. 5 است و در این حالت قویترین جنبش کردی شکل خواهد گرفت. نمره 1 هم به ضعیفترین جنبش کردی تعلق خواهد گرفت یعنی شرایطی که امکان شکلگیری یک جنبش کردی وجود دارد اما این جنبش بسیار ضعیف است و عملا توانایی چندانی ندارد. در ادامه سعی خواهیم کرد با الحاق متغیرهای بیشتری به مدل نظری خود تبیین دقیقتری از جنبشهای کردی ارائه دهیم و به سئوالاتی که در فوق مطرح ساختیم با نتایجی که از مدل نظری خویش خواهیم گرفت، پاسخهای دقیقتری دهیم. در واقع از درون مدل نظری خود فرضیاتی را بیرون خواهیم کشید تا جوابگوی ابهامات ما در باب ظهور ، سقوط و تداوم جنبشهای کردی و تمایزات این جنبشها از یکدیگر باشند. باید این موضوع را روشن سازیم که از 256 حالات متصور، چند حالت، تسهیلکننده یک جنبش قوی یا ضعیف هستند و این حالات کدامند؟ پاسخ بدین سئوالها میتواند این ابهام را روش سازد که اساسا در چه وضعیتهایی جنبشهای کردی شکل میگیرند و در چه وضعیتهایی این جنبشها سقوط میکنند یا امکانی برای شکلگیری یا احیای مجدد ندارند. همچنین پاسخ به این سئوالات میتواند ابهامات ما در باب تمایز جنبشها از هم و شکلگیری یا عدم شکلگیری آنها در نقاط مختلف را در یک زمان مشخص، روشن سازد. اما قبل از آن باید تلقی خود از جنبشهای قوی و ضعیف را مشخص سازیم و ویژگیهای آنها را بشناسیم. در همین راستا ابتدا سعی خواهیم کرد شاخصهای معینی را برای یک جنبش قوی تعریف نماییم و در ادامه بر روی یک طیف کمی، بهرهمندی یا عدم بهرهمندی از این شاخصها را در قالب عدد و رقم بیان کنیم و نوعی معادلسازی کمی را اشکار کنیم تا موضوع هرچه بیشتر بر ما عیان گردد.
در این تحقیق 12 شاخص را به عنوان ویژگیهای یک جنبش قوی کردی در نظر گرفتهایم. این شاخصها را در جدول زیر نشان داده و تعریف کردهایم
هر جنبشی که بر اساس ویژگیهای سطح تحلیل و ساختاری ترکیبی، بهترین شرایط را برای شکلگیری داشته باشد میتواند دارای هر 12 ویژگی مذکور در جدول فوق باشد. همه این ویژگیها از ارزش واحدی در تحلیل ما برخوردار هستند و نقصان در هریک از آنها میتواند یک درجه از قدرت یک جنبش بکاهد. در واقع جنبشی که بر اساس تحلیل این نوشتار امتیاز 4. 5 را کسب کند میتواند دارای هر دوازده ویژگی فوق باشد. در ترکیب این ویژگیها با مدل نظری خویش میتوانیم یک جدول طیفبندیشده و کمیسازیشده را در ادامه ارائه دهیم.
چنانکه مشاهده میشود جنبشها از امتیاز 4. 5 تا 1 طیفبندی شدهاند. جنبشی که متاثر از شرایط ساختاری به عنوان یک جنبش قوی شکل میگیرد و از امتیاز 4. 5 بهرهمند میگردد ، میتواند هر 12 ویژگی یک جنبش بسیار قوی را به فعلیت درآورد. در ادامه به ترتیب جنبشها، به جنبشهای قوی، تا حدی قوی، تا حدی ضعیف، ضعیف و بسیار ضعیف تقسیمبندی شدهاند. اما چنانکه از جدول فوق مشخص است مابین این طیفهای مشخص، حالتهای دیگری هم قرار گرفتهاند. برای مثال بین جنبش بسیار قوی و جنبش قوی نوع دیگری از جنبشها ظهور می یابند که عنوان مشخصی ندارند و ما آنها را به عنوان جنبشهای مابین دو طیف مشخص ، تعریف میکنیم . این نوع جنبشها دارای ویژگیهای دورگه هستند برای مثال جنبشی که مابین جنبش بسیار قوی و قوی به لحاظ امتیاز و بهرهمندی از ویژگیها قرار دارد، هم قوی محسوب میگردد و هم بسیار قوی اما در عینحال هیچیک از آنها هم نیست و مابین آنها قرار میگیرد. هدف از بیان ویژگیهای دوازدهگانه، تعیین ماهیت و تعریف اصطلاحات بسیار قوی، قوی، تا حدی قوی و. . . است تا ماهیت این عناوین بهتر برای خواننده درک شود اما در عینحال ما سعی کردهایم بین این ویژگیها و روابط ساختاری توزیعی، نوعی انطباق ایجاد نماییم تا کار از نظم و سیاق بهتری جهت درک آن برخوردار گردد. اگر به جدول فوق دقت گردد متوجه خواهید شد از جنبش بسیار قوی تا جنبشهای تا حدی ضعیف ترتیب پایین آمدن امتیازات، نیم امتیازی است اما از جنبش تا حدی ضعیف به سوی جنبشهای بسیار ضعیف، ترتیب پایین آمدن امتیازات یک امتیازی میشود. دلیل این نوع امتیازبندی ایجاد تمایز بین جنبشهایی است که بیشتر از نصف ویژگیهای دوازده گانه را دارند و جنبشهایی که کمتر از نصف ویژگیهای دوازده گانه را دارند. در واقع جنبشهایی که بیش از نصف ویژگیها را دارا هستند تشابهات بیشتری با هم دارند و هر چه از مرز میانه به سوی پایینتر حرکت میکنیم ، اختلاف در قدرت جنبشها به دلیل عدم بهرهمندی بیشتر از ویژگیها، زیادتر شده و این موضوع باید در امتیازات لحاظ میگردید.
جنبشهایی که توانایی کسب یک امتیاز را با توجه به شرایط ساختاری توزیعی دارا هستند، جنبشهای بسیار ضعیف شمرده میشوند که حداقل از دو ویژگی یک جنبش قوی برخوردار هستند. تعریف یک جنبش، صرفا با یک ویژگی نمیتواند منطقی و عملی باشد و حتما باید یک ویژگی دیگر مکمل، حضور داشته باشد تا یک جنبش حداقلی ایجاد گردد. برای مثال صرفا وجود یک رهبر مقتدر یا نیروی نظامی مستقل یا روابط منطقهای بالا نمیتواند ایجادکننده جنبش در سطحی حتی ضعیف باشند و این ویژگیها باید با یک ویژگی دیگر شامل بعد سرزمینی، نهادیافتگی بالا یا مشروعیت بالا تکمیل گردند تا حداقل استانداردهای لازم برای یک جنبش بسیار ضعیف را کسب کنند. حرکتها و اعتراضهایی که با توجه به ویژگی ساخت توزیعی، نمره زیر یک کسب میکنند به هیچ عنوان ظرفیت ایجاد یک جنبش را نداشته و توانی برای کسب حداقل 2 ویژگی در آنها وجود ندارد.
با توجه به مطالب بالا حال به صورت دقیقتری میتوانیم در مورد جنبشهای کردی و فرضیات قابل استخراج از مدل خویش برای پاسخ به سئوالات سخن بگوییم. قبل از هر چیز باید مشخص نماییم از 256 حالت متصور کدام حالتها به لحاظ تاریخی برای کردها ممتنع، کدامیک قابل ظهور و کدامیک ظهور یافته هستند. طبق بررسیهای انجام شده 48 حالت از 256 حالت متصور ، حالتهای ممتنع برای ظهور محسوب شده، که در آن شرایط بحث در مورد امکانیت ظهور یا عدم ظهور و ویژگیهای یک جنبش کردی هم فاقد موضوعیت است. منظور از حالت ممتنع وضعیتی است که در آن نوع ارتباط بین سطوح تحلیل بالاتر با سطوح پایینتر مانع بروز شرایط ساختاری خاص در سطوح پاییندستی میگردد. . برای مثال در شرایطی که سطح بینالملل درحالگذار، سطح منطقه در حال موازنه، سطح کشوری درحالگذار و سطح کردی درحالگذار باشد، امکان ظهور این وضعیت و شکلگیری یک جنبش کردی وجود ندارد. تناقض موجود در این حالت به علت ارتباط موثریست که بین نظام بینالملل و سطح منطقه وجود دارد زیرا در شرایطی که نظام بینالملل درحالگذار باشد به دلیل اهمیت ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک خاورمیانه و منطقه مورد بحث ما، یعنی منطقه کردی برای نظام بینالملل، این منطقه نمیتواند در وضعیت موازنه قرار گیرد و به علت تاثیرپذیری مفرط از سطح بالایی خویش به سمت حالت گذار سوق پیدا میکند. موارد تاریخی به ما نشان میدهد هر زمان سطح بینالمللی در حالت گذار بوده است، ساختار سطح منطقه مورد نظر ما هم به سوی ساخت درحالگذار سوق پیدا کرده است. خاورمیانه در جنگهای جهانی اول در قالب مسئله شرق و جنگ جهانی دوم در چارچوب یک مسیر حیاتی و استراتژیک، یکی از میدانهای اصلی تنش بود. (بیلیس و اسمیت، 1383: 133-166) اما این حالت ممکن است در مورد مناطق دیگر شکل بگیرد و این شامل مناطقی میگردد که برای ساخت نظام بینالملل و قدرتهای اصلی آن در آن بازه زمانی اهمیت چندانی ندارند. برای مثال منطقه آمریکای جنوبی و مرکزی یا اقیانوسیه در تاریخ جنگهای جهانی اول و دوم اهمیتی نداشته و مصداق این وضعیت هستند. (کندی، 1370: 363-387) در واقع ترکیب سطح بینالملل درحالگذار و سطح منطقه در حال موازنه برای جنبشهای کردی همیشه یک وضعیت ممتنع شمرده میشود. در همین راستا ترکیب سطح بینالملل درحالگذار و سطح منطقهای هژمونیک و قدرتمحور هم در همه حالتها برای منطقه مورد نظر ما به همان دلایل بالا ، ممتنع محسوب میشوند. پس فرض اول آنست که در شرایطی که سطح بینالمللی درحالگذار باشد ، سطح منطقهای مورد نظر ما هم به سوی حالت گذار سوق پیدا خواهد کرد و به شدت متاثر از حالت سطح تحلیل بالادستی خویش در این شرایط قرار میگیرد.
از 256 حالت متصور بین سطوح تحلیل و حالتهای ساختاری، 208 حالت امکان ظهور دارند و این همان شرایطی است که در آن میتوان در مورد ظهور یا عدم ظهور یک جنبش کردی و ویژگیهای آن نظر داد. از این 208 حالت متصور، تنها در 8 حالت آن جنبشهای کردی به لحاظ تاریخی تاکنون ظهور یافتهاند. 200 حالت دیگر، هرچند ظرفیت لازم برای ظهور و بحث در مورد تاثیرگذاری آنها بر جنبش کردی را دارند اما به لحاظ تاریخی تاکنون بروز نیافتهاند اما در صورت بروز میتوان در مورد شرایط یک جنبش کردی در آن وضعیتها هم سخن گفت و جایگاه آنها را مشخص ساخت. در ادامه ابتدا به جایگاه جنبشهای کردی در هر 256 حالت خواهیم پرداخت حتی با احتساب حالتهای ممتنع(از آن روی که چنین حالتهایی ممکن است با کم اهمیت شدن منطقه خاورمیانه و منطقه کردی در آینده برای سطح بینالمللی ، قابلیت ظهور بیابند) . در مرحله بعد 8 حالت تاریخی را که در آن جنبشهای کردی شکل گرفته اند را مشخص خواهیم ساخت.
در جدول زیر به صورت خلاصه 256 حالت متصور را در قالب 4 وضعیت مشخص خواهیم ساخت و در ذیل هر وضعیت ، تعداد جنبشهایی را که میتوانند ظهور یابند در ترکیب با سطح قدرت آنها ، مشخص خواهیم ساخت.
جدول فوق با محاسبات بر روی همه 256 حالت متصور و جمع جبری همه حالتهای 4 گانه به دست آمده است. توضیحی در مورد 4 وضعیت ذکر شده در جدول فوق لازم است که قبلا هم بدان اشاره شده است. منظور از وضعیت بدبین به هر دو سطح تحلیل آنست که دو سطح تحلیل نظام بینالملل و نظام منطقهای را در حالتهای ساختاری هژمونیک و قدرتمحور، ضد جنبش کردها در نظر گرفتهایم یعنی شرایط ظهور جنبش کردی را در شرایطی براورد کردهایم که هر زمان سطح نظام بینالملل و سطح نظام منطقهای هژمونیک و قدرتمحور بودهاند بیشترین نمره منفی آن حالت را برای ظهور جنبش کردی در نظر گرفتهایم. اعلام آمادگی آمریکا برای هر گونه کمک به ایران در قضیه آذربایجان و مهاباد و یادداشت قاطعانه 24 نوامبر 1945 برای خروج شوروی مصداق این وضعیت است. (ازغندی، 1376: 145) برای مثال زمانی که حالت ما به صورت: نظام بینالملل هژمونیک، نظام منطقهای قدرتمحور، نظام کشوری قدرتمحور و نظام درونکردی هژمونیک ، بوده است، طبق فرمول زیر جمع جبری خود را انجام دادهایم.
-2+1-/37-/75=-2/12
چنانکه مشاهده میشود نمره -2/12 حاصل وضعیت فوق بوده است که به معنای عدم شکلگیری یک جنبش کردی در این وضعیت است. منظور از وضعیت خوشبین به هر دو سطح نظام بینالملل آن است که دو سطح نظام بینالملل و نظام منطقهای را در حالتهای هژمونیک و قدرتمحور ، مدافع و همراه جنبش کردی در نظر گرفتهایم. مانند دفاع آمریکا و انگلیس قبل از معاهده لوزان از حق تعیین سرنوشت کردهای عثمانی از آنجایی که کردستان از نظر سوق الجیشی برای انگلستان دارای اهمیت شده بود. (مک داول، 1393: 239-240) در چنین حالتی جمع جبری مثال پیشین بدین صورت خواهد بود:
+1+2+/75-/37=3/38
نمره 3. 38 بیانگر حالتی است که در آن یک جنبش دورگه بین وضعیت ضعیف و تا حدی ضعیف توان شکلگیری دارد. منظور از وضعیت خوشبین به سطح نظام بینالملل آن است که در این وضعیت ساخت هژمونیک یا قدرتمحور نظام بینالملل همراه و مدافع جنبش کردی است اما ساخت هژمونیک یا قدرتمحور نظام منطقهای مخالف آن است. برای مثال حمایت آمریکا از کردهای سوریه در تقابل با تعارض ترکیه با آنها مثال روشن این مورد بعد از گسترش بحران سوریه است. (بهرامی، 1397) در این شرایط جمع جبری مثال فوق بدین صورت خواهد بود.
+2-/75-/37+1=1/88
نمره 1/88 بیانگر یک جنبش دورگه است که مابین وضعیت بسیار ضعیف و ضعیف قرار دارد. در نهایت منظور از خوشبین به سطح نظام منطقهای آن است که ساخت هژمونیک یا قدرتمحور نظام منطقهای ، همراه و مدافع جنبش کردی است اما ساخت سطح تحلیل نظام بینالملل در تقابل با آن است. در این حالت جمع جبری مثال اولیه ما بدین صورت خواهد بود:
-2+1-/75+/37=-/62.
نمره -/62 بیانگر وضعیتی است که در آن یک جنبش کردی توان ظهور و امکان شکلگیری ندارد. تقسیمبندی چهارگانه فوق دارای اهمیت است زیرا بسته به شرایط ممکن است جهت گیری قدرت هژمونیک یا قدرتمحور نظام بینالملل و منطقهای نسبت به یک جنبش کردی متفاوت باشد از اینرو ما باید این حالات مختلف را در بررسی خویش لحاظ نماییم. عدم توجه به دو ساخت موازنهای و درحالگذار سطح تحلیل نظام بینالملل و نظام منطقهای در جدول فوق از آنروست که این دوحالت طبق توضیحات پیشین همیشه دارای تاثیر مثبت بر شکلگیری یک جنبش کردی هستند. در عینحال حالات هژمونیک و قدرتمحور دو سطح کشوری و درونکردی هم به ترتیب همیشه دارای تاثیر منفی و مثبت نسبت به شکلگیری یک جنبش کردی هستند و حالات موازنهای و درحالگذار آنها هم مانند سطوح نظام بینالملل و منطقهای ، همیشه دارای تاثیر مثبت هستند.
از جدول فوق میتوان نتایج بسیار و گزارهای متعددی را بیرون کشید اما محدودیت نوشتاری حاکم بر این مقاله مجال اشاره به تمامی این نتایج را به ما نمیدهد از اینرو صرفا به یکی از نتایج در باب شرایط لازم در مورد شکلگیری جنبشهای بسیار قوی اشاره میگردد. در شرایطی که ما به هر دو سطح نظام بینالملل و منطقهای خوشبین باشیم از میان 256 حالت تنها 4 حالت به شکلگیری یک جنبش بسیار قوی کمک میکنند. این حالات عبارتند از: 1- نظام بینالملل درحالگذار، نظام منطقهای درحالگذار، نظام کشوری درحالگذار و نظام درونکردی در حالت هژمونیک؛2-نظام بینالملل درحالگذار، نظام منطقهای در حالت هژمونیک، نظام کشوری در حالت گذار و نظام درونکردی در حالت هژمونیک؛3-نظام بینالملل در حالت هژمونیک، نظام منطقهای در حالت هژمونیک، نظام کشوری درحالگذار و نظام درونکردی در حالت هژمونیک؛4- نظام بینالملل در حالت هژمونیک، نظام منطقهای در حالت گذار، نظام کشوری در حالت گذار و نظام درونکردی در حالت هژمونیک. مثال بارز این وضعیت حمایت آمریکا، اسرائیل و ایران در دهه 60 و واوایل 70 میلادی از کردهای عراق است. (رندل، 1379: 242-257)
چنانچه به هر دو سطح نظام بینالملل و نظام منطقهای بدبین باشیم تنها حالت شماره یک ذکر شده در بالا از میان 256 حالت میتواند شرایط لازم برای ظهور یک جنبش کردی بسیار قوی را فراهم نماید. ماجرای رفراندم در کردستان عراق نشان بارز این وضعیت است. (بی بی سی فارسی ، 24 سپتامبر 2017) زمانی که صرفا به سطح نظام بینالملل خوشبین باشیم از میان 256 حالت تنها حالتهای شماره 1 و شماره 4 میتوانند شرایط لازم برای یک جنبش بسیار قوی را فراهم نمایند و در نهایت زمانی که به سطح منطقهای خوشبین باشیم از میان 256 حالت تنها دو حالت شماره 1 و شماره 2 میتوانند شرایط لازم برای ظهور یک جنبش کردی بسیار قوی را فراهم نمایند. چنانکه مشاهده میشود حالت شماره 1 در هر 4 وضعیت مورد اشاره فوق سببساز ظهور یک جنبش کردی بسیار قوی خواهد شد از اینرو میتوانیم نتیجه گیری نماییم که وضعیتهای درحالگذار در سه سطح مافوق سطح درونکردی و حالت هژمونیک در سطح کردی بهترین شرایط را برای ظهور یک جنبش کردی بسیار قوی را در هر شرایطی دربردارد. در این شرایط میتوانیم بگوییم وضعیتهای درحالگذار مانند بروز جنگهای جهانی که در آن نظم مسقر دچار اختلال و تعلیق شده و هنوز نظم جایگزینی مبتنی بر توزیع قدرت شکل نگرفته است بهترین شرایط برای شکلگیری یک جنبش کردی محسوب میگردد و تثبیت نظم موجود در قالب ساختار جدید از طریق یک توافق جهانی یا منطقهای همیشه موجب سرکوب جنبشهای کردی به لحاظ تاریخی شده است. وضعیت درحالگذار در سطح نظام بینالملل به سایر سطوح هم تسری می یابد و چنانچه کردها بتوانند با ایجاد شرایط هژمونیک از این تاثیرات بگریزند ، توانایی ایجاد یک جنبش بسیار قوی را خواهند داشت. البته این امر به دلیل تاثیر الزامات ساختاری بر انها هم بسیار مشکل است . دلیل شکل نگرفتن این وضعیت به لحاظ تاریخی در میان کردها و در طول جنگهای جهانی اول و دوم هم به همین دلیل بوده است . اگر آنها دچار وضعیت درحالگذار نشدهاند، حداکثر توانستهاند حالت موازنه را در این شرایط شکل دهند که البته چنانکه در ادامه ذکر خواهد شد به شکل دهی جنبشهای قوی در میان آنها در بعضی از نقاط منجر شده است. هرچند تاثیرات ساختار نظام بینالملل در این شرایط بسیار قوی است اما نقش کارگزاران شامل سطوح منطقهای، کشوری و درونکردی در مقاومت در برابر این تاثیرات و همسان نشدن با حالت ساختاری بسیار حائز اهمیت است. حالت لایهلایهای که بین این کارگزاران در تاثیرپذیری از الزامات ساختاری وجود دارد خود عاملیست تا کارگزاران پاییندستی تاثیرات کمتری بپذیرند و فشار ساختاری نظام بینالملل نسبت به این کارگزاران پاییندستی توسط ضربهگیر کارگزاران بالادستی کمتر گردد. از اینرو شکلگیری حالت موازنه و عدم شکلگیری حالت درحالگذار در سطح درونکردی در زمانی که نظام بینالملل درحالگذار است به همین عامل بر میگردد. در این شرایط تاثیرگذاری این کارگزاران پاییندستی بر شکلدهی ساختار کارگزاران بالا دستی، بهتر روشن میگردد و رابطه ساختار و کارگزار بهتر درک میشود. در واقع فشارهایی که از بالا به پایین شکل میگیرد بعد از تاثیرات خاص خود و عبور از ضربهگیرهای چندگانه، دوباره و به شکلی دیگر از پایین به سوی بالا هدایت شده و در سطوح تحلیل بالاتر، تغییر یافته و تقویت میگردد و در نهایت بر مافوقترین ساختار، که همان ساختار نظام بینالملل است با فشاری متناسب با جایگاه منشاء تولید کنندهاش تاثیر میگذارد. این شرایط به خوبی در قالب تاثیرات محیط بر نظام قابل تبیین است. نظام بینالملل به عنوان محیط سایر سطوح تحلیل و البته نزدیکترین سطح تحلیل به آن، یعنی سطح منطقهای عمل میکند. به همین ترتیب از بالا به پایین سطوح تحلیل بالاتر در جایگاه محیط سطوح تحلیل پایینتر هستند. هر نظام بیشترین تاثیر را از محیط مستقیم خویش گرفته و با کاهش حداکثر بار الزامات محیطی، آن را به نظام پاییندستی خویش انتقال میدهد تا زمانی که در نهایت کمترین الزامات محیطی به کارگزار اصلی که خود در قالب یک نظام عمل میکند میرسد. این نظام پاییندستی در قالب فرایندهایی، خواستههای خود را به محیط بالاتر انتقال داده و این خواستهها با توجه به شرایط محیط بالاتر یا تقویت شده و یا به صورت تضعیف شده به محیط بالاتر انتقال می یابند تا در نهایت به بالاترین محیط، یعنی سطح نظام بینالملل برسند و بر ساختار آن تاثیر بگذارند . در واقع فرایندها از بالا به پایین همیشه تضعیف میشوند در حالی که از پایین به بالا ممکن است هم تضعیف شوند و هم تقویت گردند. این وضعیت در مورد کردها صادق بوده است زیرا الزامات حالت درحالگذار از سطوح بالاتر به سوی آنها به وضعیت موازنه در آنها ختم شده در حالی که خواست آنها برای استقلال از سطوح پایین به سمت سطوح بالاتر تضعیف شده است. ارزش گذاری کارگزار اصلی مورد نظر هر تحقیق ، در سطحی بالاتر از سطوح بالادستی خویش هم ، امری الزامی است که در مورد هر کارگزار مورد تمرکز دیگری در یک تحقیق باید انجام گردد تا ارزش کارگزار در برابر ساختارهای اطرافش مورد غفلت قرار نگیرد.
ج- جنبشهای کردی در عمل
بعد از بیان این موضوعات میتوانیم تمرکز بیشتری بر جنبشهای کردی در عمل مبتنی بر مدل بیان شده فوق، داشته باشیم. چنانکه در مطالب فوق بیان شد وضعیتهای درحالگذار در سطحهای تحلیل 3 گانه بالاتر از سطح درونکردی، شرایط ایدهآلی برای رشد و شکلگیری جنبشهای کردی محسوب میشوند. چنانچه هر سه سطح تحلیل در حالگذار باشند، مطلوبترین وضعیت برای شکلگیری جنبشهای کردی ایجاد میگردد، البته در صورتی که این جنبشهای کردی بتوانند خود را در حالت ساختاری هژمونیک قرار دهند. اما تاثیر سطوح تحلیل بالاتر بر سطح درونکردی یکسان نیست و هر سطح، قدرت تاثیرگذاری متفاوتی دارد. سطوح بالاتر تاثیرگذاری بیشتر و سطوح پاینتر تاثیرگذاری کمتری دارند. به زبان عینی چنانچه سطح نظام بینالملل درحالگذار باشد نسبت به زمانی که سطح منطقهای درحالگذار باشد، تاثیرات مثبتتری بر شکلگیری جنبشهای کردی دارد و جنبشهای قویتری شکل خواهند گرفت. برای مثال جنبش شیخ محمود و قاضی محمد در جنگ جهانی اول و دوم مثالی از این وضعیت هستند . (فیلیپس، 1395: 57-63) به همین ترتیب وضعیت درحالگذار در سطح منطقهای سببساز شکلگیری یک جنبش کردی قویتر نسبت به وضعیت درحالگذار در سطح کشوری خواهد شد. جنگ ایران و عراق در دهه 80 میلادی و شکلگیری جنبشهای کردی در ایران ، عراق و حتی ترکیه در این دوره میتواند مثال بارز این حالت باشد. (رندل ، 1379: 272-277) هرچند تاثیرات سطوح بالاتر بر پایینتر ، خودکار و اتوماتیکوار انجام میشود اما همیشه نتایج تاثیر، یکسان نیست زیرا ممکن است عملکرد هر سطح تحلیل متفاوت باشد و بتواند در مقابل الزامات ساختاری محیط با سیاستها و عملکردهای خاص مقاومت نماید و این تاثیرات را خنثی کند یا کاهش دهد. برای مثال سیاستهای ترکیه در زمان جنگ جهانی دوم در قالب اصلاحات و سیاستیهای حزب دموکرات و ائتلاف با آغاها، مانعی عمده بر سر راه شکلگیری جنبشهای کردی در این کشور بود. (مک داول ، 1393: 620-624) از اینرو نمیتوان همیشه انتظار داشته که وضعیت ساختاری سطوح بالاتر عینا به سطوح پایینتر منتقل گردد. هرچند ممکن است شرایط ساختاری درحالگذار در سطح نظام بینالملل به صورت اتوماتیک به سطوح منطقهای و کشوری تسری یابد و آنها هم در حالت گذار قرار گیرند، اما این وضعیت به دلیل شرایط خاص سطح تحلیل کردی بدان منتقل نگردد یا به صورت تضعیف شده بدان انتقال یابد. چند عامل میتواند دلیل این شرایط باشد عامل اول چنانکه گفته شد ضربه گیری سطوح تحلیل بالاتر است. جنبش سمکو در چنین حالتی شکل گرفت و وضعیت منطقهای قدرت عملکردی او را افزایش داد تا تاثیر کمتری از ساخت درحالگذار بینالمللی بر آن تحمیل شود. (برزویی، 1378: 189-200) اما عامل دوم میتواند ، سیاستها و عملکردهایی باشد که سطح کردی به عنوان کارگزار در پیش میگیرد تا از این فشارها بگریزد. شرایط جنبش دوم بارزانی متاثر از کاریزمای مصطفی بارزانی و انتقالهای سریعش در این چارچوب قابل تحلیل است. (نیکیتین ، 1366: 428-431) اما عامل سومی هم میتواند دخیل باشد و آن زمانیست که سطح درونکردی برای ساخت نظام بینالملل از ارزش استراتژیک و راهبردی چندانی برخوردار نیست و فشارهای خود را به صورت متمرکز بدان منتقل نمیکند. وضعیت کردهای عراق بعد از قرارداد الجزایر در چنین شرایطی قرار دارد. (وان برویین سن، 1378: 48-49) شرایط جنبشهای کردی در وضعیتی که بازیگر هژمونیک یا قدرتمحور سطح نظام بینالملل یا منطقهای ، حامی آنها باشد هم میتواند ایده ال باشد اما باز هم ارزش تاثیرگذاری این سطوح نسبت به جنبشهای کردی از بالا به پایین کاهش می یابد. در ادامه سعی خواهیم کرد با نگاهی کوتاه و گذرا به جنبشهای کردی از سال 1815 تا 1990 ، جایگاه هریک از این جنبشها را به صورت کلی بر اساس مدل نظری خویش تبیین نماییم. اگر بخواهیم به مهمترین جنبشهای کردی در هر دو امپراطوری ایران و عثمانی و در ادامه 4 کشور ایران، عراق، ترکیه و سوریه در این باز زمانی اشاره کنیم، میتوانیم از 17 جنبش برجسته اسم ببریم. در قالب جدول زیر میتوانیم این جنبشها را ببینیم و وضعیت سطوح تحلیل و شرایط ساختاری هر سطح تحلیل در این دوران را مشاهده کنیم و در نهایت امتیازاتی که به هر جنبش تعلق میگیرد را مشخص نماییم تا جایگاه آن جنبش از نظر قدرت و ضعف در طیف مورد اشاره به طور مشخص، معین گردد. چنانکه مشاهده میشود قویترین جنبشهای کردی به لحاظ تاریخی ، زمانی شکل گرفتهاند که وضعیت ساختاری سطح تحلیل نظام بینالملل درحالگذار بوده است. در سه جنبش سمکو، شیخ محمود برزنجی و جنبش اول حزب دموکرات کردستان ایران در مهاباد، دو جنبش در جنگ جهانی اول و یک جنبش در جنگ جهانی دوم، الزامات ناشی از ساختار نظام بینالملل سبب تسری ساخت نظام بینالملل به دو سطح تحلیل منطقهای و کشوری شده است و هر دو سطح تحلیل در حالت ساختاری در حال گذار قرار گرفتهاند. اما سطح تحلیل درونکردی به سبب ضربه گیری سطوح تحلیل بالاتر از یک سو و رقابتهای شدید اما کنترل شده در میان بازیگران همشان درونی کرد، چه در امپراطوری عثمانی چه در امپراطوری قاجار و چه در دوران پهلوی دوم، به وضعیت ساختاری درحالگذار منتقل نشده و در حالت موازنه باقی مانده است. منظور از وضعیت موازنه ، توازن بین نیروهای مختلف کرد در همه مناطق کردنشین نیست بلکه این توازن به صورت جداگانه برای کردهای ایران، عثمانی یا ترکیه، ایران، عراق و سوریه مدنظر است. در طول جنگ جهانی اول ، هم در امپراطوری عثمانی و هم در امپراطوری قاجار ما شاهد شکلگیری جنبشهای قوی هستیم، (مک داول، 1393: 278-280) اما در طول جنگ جهانی دوم ، جنبشی که در جایگاه یک جنبش قوی باشد فقط در ایران شکل میگیرد و در عراق صرفا یک جنبش دورگه بین وضعیتهای تا حدی ضعیف و ضعیف قابلیت ظهور دارد اما در ترکیه و سوریه هیچ جنبش خاصی شکل نمیگیرد و جریان "خوی بون" در سوریه در حزب کمونیست ادغام گردید. (فیلیپس، 1395: 112) دلیل این تفاوت به شرایط ساختاری کشوری، شرایط ساختاری کردهای این کشورها و نوع نگاه قدرتهای نظام بینالملل به حاکمان و جایگاه این کشورها بر می گردد. چنانکه دو کشور ترکیه و سوریه با یک ساختار قدرتمحور و متمرکز از یک سو و با سرکوب اخرین قیام مهم در دهه 30 یعنی قیام درسیم با کشتار 40000 انسان، از سوی دیگر، جنبش کردی را ازدرون تخلیه نمودند. (کوچرا، 1373: 163) همچنین سیاستهای همگرایانه نظام حاکم در این کشورها با ساخت نظام بینالمللی و قدرتهای اصلی آن از یک سو و حاشیه ای بودن آن در جبهه های استراتژیک نبرد، به نسبت ایران و عراق هم عاملی موثر در تاثیرپذیری کمتر این دو کشور از وضعیت ساختاری نظام بینالملل بوده است.