کد خبر: 4979
تاریخ انتشار: 25 آذر 1395 - 21:03
هاشم کرمی
جنگ داخلی سوریه که از سال 2011 روزبروز بر تبعات نظامی، سیاسی، انسانی، اقتصادی، منطقه ای و بین المللی آن افزوده می شود، آخرین نمونه ای است که نیازمند همکاری یا رقابت این دو قدرت بزرگ برای روشن شدن سرنوشتش است.

فراتاب- گروه بین الملل: با نگاهی به گذشته ی روابط بین آمریکایی ها و روس ها تقریباً می توان همه ی انواع کنش های سیاسی را بین این دو ملت بزرگ مشاهده کرد. این دو، گاهی به هم پیمانانی مهم در نبرد علیه دشمن مشترک، و البته اغلب در قالب رقیب و حتی شاید بتوان گفت در قامت دشمنان استراتژیک به رقابت، کشمکش، مذاکره، جنگ نیابتی، رقابت تسلیحاتی، و جبهه گیری و یارگیری در برابر همدیگر پرداخته اند.

جنگ داخلی سوریه که از سال 2011 روزبروز بر تبعات نظامی، سیاسی، انسانی، اقتصادی، منطقه ای و بین المللی آن افزوده می شود، آخرین نمونه ای است که نیازمند همکاری یا رقابت این دو قدرت بزرگ برای روشن شدن سرنوشتش است چرا که تاکنون در این جنگ فرسایشی، هیچ یک از دو طرف داخلی نبرد یعنی دولت بشار اسد و نیروهای شورشی توان پیروزی بر دیگری را نداشته اند.
طی نزدیک به پنج سال نبرد، تغییرات مهمی در اتحاد و هم پیمانی با نیروهای شورشی و دولتی سوریه صورت گرفته اند. طی این سال ها، به دلیل تقویت هر دو طرف جبهه نبرد، از طرف نیروهای منطقه ای، جنگ کماکان ماهیت فرسایشی خود را حفظ نمود اما پس از ورود جدی روسیه به عنوان قدرتی فرامنطقه ای به جنگ سوریه، با توان نظامی بسیار بیشتر از دیگر نیروهای داخلی و منطقه ای، به نظر می رسد در صورت عدم دخالت نیرویی موازنه بخش در حمایت از طرف مقابل، جنگ سوریه به سوی اتمام و حصول نتیجه نهایی تغییر خواهد یافت.
حال پرسش اینجاست که آیا واقعاً چنین نیروی موازنه بخشی که در اینجا ایالات متحده مدنظر است، حاضر به دخالت در جنگ سوریه برای ایفای نقش موازنه بخشی می باشد یا خیر؟ پاسخ مثبت یا منفی به این پرسش مستلزم تحلیل همه جوانب دخالت آمریکا در سوریه است.
برخی تحلیل گران بر این باورند که ایالات متحده در سوریه دخالت نکرده و اصولا منافعی برای دخالت و هزینه در سوریه نمی بیند. استدلال های این تحلیل گران عبارتند از: عدم نیاز ایالات متحده به نفت خاورمیانه، در اولویت قرار گرفتن حوزه آسیای جنوب شرقی در استراتژی ایالات متحده، و عدم تجربه موفقیت آمیز قبلی برای دخالت در خاورمیانه.
از نظر بنده ایالات متحده نمی تواند سوریه را به دلایل فوق الذکر به آسانی به روسیه واگذار کند. ایالات متحده در جهان متحدین و هم پیمانانی دارد، از ژاپن و کره جنوبی گرفته، تا عربستان و ترکیه و اروپا، همگی با ایالات متحده همکاری های بلندمدت نظامی و امنیتی دارند. رها کردن نتیجه جنگ داخلی سوریه به روسیه موجب بی اعتمادی متحدین آمریکا به این کشور خواهد شد و چه بسا به تغییر جهت آنها به سمت چین و روسیه بیانجامد.
چنین تغییری به تضعیف ایالات متحده در آینده ای نه چندان دور خواهد انجامید. از طرفی، هزینه های بسیار زیادی که ایالات متحده در افغانستان و بخصوص عراق برای تغییر نظام سیاسی و ایجاد الگویی دموکراتیک انجام داده است، در صورتی که نیمه کاره رها شوند، چه بسا نتایج به مراتب وخیم تری از طالبان و صدام حسین برای امنیت بین المللی به دنبال داشته باشند.
در نهایت، عدم دخالت ایالات متحده در سوریه، به معنای تسلیم کردن عراق و حتی سوریه به ایران و گسترش نفوذ و حتی ایجاد هژمونی منطقه ای ایران خواهد بود. بنابراین، از دیدگاه استراتژیک، دخالت ایالات متحده در جنگ سوریه محتمل تر از عدم دخالت آن است.

در نتیجه، حتی اگر ریاست جمهوری جدید آمریکا تمایلی به این دخالت نداشته باشد، به دلایل مزبور ناچار خواهد بود در سوریه مداخله کند. حال پرسش اساسی و مهم دیگر این است که ایالات متحده چه گزینه هایی برای دخالت و موازنه بخشی در برابر روسیه در جنگ داخلی سوریه در اختیار دارد؟
بطور کلی گزینه های ایالات متحده را می توان در سه مورد ذیل برشمرد:
1- بکارگیری نیروهای ارتش ایالات متحده و تقسیم مناطق نفوذ با روسیه
2- حمایت از نیروهای اپوزسیون و ادامه نبرد فرسایشی تا خروج روسیه از سوریه
3- حمایت از نیروهای اپوزسیون دولت سوریه و تقسیم مناطق نفوذ با روسیه
مهم ترین نکته ای که مایلم بر آن تاکید کنم این است که انتخاب هر یک از سه گزینه فوق، به موفقیت یا عدم موفقیت مذاکرات آمریکا با روسیه بر سر آینده سوریه وابسته است و در صورت حصول توافق یا تفاهم بین دو کشور، ایالات متحده گزینه های کم خطرتری را مدنظر قرار خواهد داد.
نظر به اینکه ایالات متحده علی رغم هزینه های هنگفت، تجربه موفقیت آمیزی از دخالت مستقیم نظامی در عراق نداشته است، احتمال بکارگیری مستقیم نیروهای ارتش ایالات متحده در ابعاد وسیع و بغیر از اهداف مشاوره، آموزش یا عملیات های ویژه، دور از تصور می نماید. احتمال مواجهه با نیروهای روسیه و درگیر شدن در نبردی ناخواسته از یک طرف، و در معرض هدف قرار گرفتن از جانب نیروهای تندرو بعنوان هدف مشترک وحدت بخش از طرف دیگر، دو دافعه بزرگ برای دخالت مستقیم نیروهای ارتش آمریکا در سوریه هستند. ایالات متحده تنها در صورتی که در زمینه آینده سوریه با روسیه به هیچ تفاهمی دست نیابد و خطر پیروزی روسیه بدون در نظر گرفتن منافع آمریکا و متحدین منطقه ای اش قریب الوقوع بنماید، حاضر به انتخاب این گزینه خواهد بود.
گزینه دوم، یعنی حمایت از نیروهای اپوزسیون و ادامه نبرد فرسایشی تا خروج روسیه از سوریه، مشابه همان طرحی است که ایالات متحده در دهه 1970 علیه شوروی در افغانستان بکار برد. در این حالت، تسلیح نیروهای اپوزسیون با سلاح های ضدهوایی برای فرسایشی نگه داشتن جنگ کافی به نظر می رسد چرا که بدون حمایت هوایی، نیروهای زمینی طی پنج سال گذشته توانایی پیروزی تعیین کننده در میدان نبرد را نداشته اند.
تصویب طرحی در سنا مبنی بر مجاز بودن دولت بعدی (دولت ترامپ) برای ارسال موشک های ضدهوایی قابل حمل توسط فرد (موسوم به Manpad) احتمال انتخاب این گزینه را محتمل می نماید. ایالات متحده در صورت عدم موفقیت دیپلماتیک برای آینده سوریه، به دلایل متعددی می تواند این گزینه کم هزینه برای خود و پر هزینه برای روسیه را انتخاب کند. انتخاب این گزینه به درک آمریکا از میزان تحمل روسیه برای تقبل هزینه های جنگ بستگی دارد.
هم اکنون روسیه علاوه بر هزینه های حضور نظامی در سوریه، به دلیل تحریم اقتصادی و کاهش ارزش روبل نیز در معرض فشار اقتصادی است. اگر آمریکا به این نتیجه برسد که بدون حل قضایای کریمه و اوکراین و تحریم اقتصادی روسیه، می تواند این کشور را به ترک سوریه وادار بکند، به احتمال زیاد این گزینه را مدنظر قرار خواهد داد.
گزینه سوم، که کم هزینه ترین گزینه برای طرفین است، حمایت آمریکا از نیروهای اپوزسیون دولت سوریه و تقسیم مناطق نفوذ با روسیه است. اگر چه در ظاهر به دلیل تصرف بخش های وسیعی از سوریه توسط دولت اسد، بالادست بودن دولت سر میز هر گونه مذاکره آتی واضح است اما این بالادستی در واقع اهرم فشار و کارت بازی در دست روسیه برای معامله با ایالات متحده بر سر موضوعات مهم دیگر مانند رفع تحریم اقتصادی و حل قضیه اوکراین و الحاق کریمه است.
به عبارت دیگر، روسیه اگر بتواند با توافق سیاسی بر سر سوریه و عقب نشینی از برخی مواضع قوی که در این کشور دارد، به امتیازاتی برای حل مشکلات مهم فوق الذکر دست یابد، این کار را خواهد کرد.
جان کلام اینکه، حضور گسترده و بلندمدت در سوریه بدون توافق با ایالات متحده به معنای تقبل هزینه های روزافزونی است که خارج از توان اقتصادی روسیه است. بعلاوه، تجربه شکست در افغانستان در دهه 1970، روسیه را مردد می کند که تلاش کند کنترلی همه جانبه بر سوریه اعمال کند و بر سر میز مذاکره بر حفظ موقعیت بالادستی اش پافشاری نماید.
روسیه نیز همانند هر کشوری دیگر، در جنگ به دنبال کسب منافع و دستاورد است نه صرفا نام و آوازه. بنابراین روس ها دوست نخواهند داشت که سوریه، افغانستان دوم آنها باشد و دست خالی به سرزمین پهناور و سرد و با ابهت خود بازگردند!

هاشم کرمی استاد علوم سیاسی دانشگاه گرمیان کردستان عراق و عضو هیات تحریریه ی فراتاب

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

 
 
 

 

نظرات
آخرین اخبار