فراتاب ـ سرویس فرهنگی
دکتر بهرام امیر احمدیان: آلکساندر سرگئیویچ پوشکین در ادبیات روسیه از اهمیت بسیاری برخوردار است. غربیها شاید داستایوسکی، تولستوی، تورگنیف یا چخوف را بر تر از او بشمارند، اما برای مردم روسیه پوشکین نهتنها بزرگترین شاعر بلکه پر آوازه ترین ادیب، بنیانگذار ادبیات نوین و کانون فرهنگ و ادبیات روساست .او همه انواع عمده نظم ونثر روس، شامل شعر های بلند روایی، رمان منظوم، اشعار غنایی، درام،و حتی قصه های منظوم پریان، شعر را آزموده و در همه آنها موفق بوده است. هنوز در زبان روسی چیزیهمچون آثار پوشکین پدید نیامده است. همچنین، پوشکین نویسنده نخستین داستان منظوم روسیاست که هنوز هم می توان از خواندن آن لذت برد. هر یک از آثار عمده او در داستان منثور در نوع خود شاهکاری است. نامه های او نیز بهترین نمونه زبان روسی است.
تأثیر فرهنگی پوشکین به ادبیات محدود نمی شود. پهنه موسیقی سراسر زیر تأثیر اوست. اپراهاییکه بر اساس آثار پوشکین ساخته شده در قیاس با هر نویسنده دیگر بمراتب بیشتر است. شعر های بلند روسلان و لودمیلا (۱۸۴۲) از میخائیل گلینیکا، اسیر قفقاز (۱۸۵۸)، سزار کویی، آلکو(۱۸۸۲)، کولیها، ۱۸۹۲) از راخمانینف، مازپا (پولتاوا،۱۸۸۳) از چاکوفسکی، ماورا(خانه کوچک در کولومنا، (۱۹۲۲) از استراوینسکی، رمان منظوم یوگنی اونه گین (۱۸۷۸) از چایکوفسکی، درام بوریس گودنف (۱۸۷۲) از موسورگسکی، موتسارت و سالیئری (۱۸۹۸) از ریمسکی کورساکوف، شهسوار آزمند (۱۹۰۴) از راخمانینف، میهمان سنگی (۱۸۷۲) از آلکساندر دارگومیژسکی(این اثر را کویی و کورساکوف به پایانبردند) و پری دریایی (۱۸۵۵) از دارگومیژسکی، قصه های منظوم پریان: تزار سالتان (۱۹۰۰) و خروسک طلائی (۱۹۰۷) از ریمسکی کورساکف، و داستان منثور: دوبروسکی (۱۸۹۴) از ادواردناپراویک و بی بی پیک (۱۸۹۰) از چایکوفسکی. بر بسیاری از اشعار غنایی پوشکین آهنگ نهادهاند وبسیاری از آنها با آهنگهای مختلف خوانده شدهاند. براساس آثار او باله های بسیار طراحی شده، هم درزمان حیات شاعر و هم بعد از در گذشت او اجرا شده است.
آثار پوشکین مضمون فیلمهای بسیار شده و شمار فراوانی از مجسمه سازان، نقاشان، و تصویر گران را الهام بخشیده است. افزون براین، از آن زمان که مردم روس در پی تعریف مفهوم روس بودن بر آمدهاند،شخصیت پوشکین بارها و بارها موضوع تفسیر گونه گون شدهاست. زندگینامه های بسیار، و نیز رمانهایی بر اساس زندگی پوشکین نوشته شدهاست (۱).
ماکسیم گورکی نویسنده معاصر و نام آور روس در باره پوشکین گفته است: پوشکین شاعر بزرگ ملت روس، ایجادگر قصه هایی از لحاظ شکل و مضمون دلچسب و مفتون کننده ، مؤلف اولین رمان واقع بینانه یوگنی آنه گین و بهترین درام تاریخی ما «بوریس گودونف» شاعری که تا به امروز هیچکس نتوانسته است نه از لحاظ زیبایی شکل شعری و نه از جهت اندیشه ها به پایه او برسد، بنیانگذار ادبیات روسی است.
آلکساندر سرگئیویچ پوشکین، شاعر پر آوازه، نمایشنامه نویس و نویسنده روس و بنیانگذار ادبیات نوین روس، در ۶ ژوئن سال ۱۷۹۹ در خانواده قدیمی اصیل زاده «دوریان» از نسل قدیم بویارها(۲) درمسکو بدنیا آمد. خاندانش ششصد سال در شمار اشراف روسیه بودند و در رویدادهای تاریخی روسیه در دوران آلکساندرنیفسکی، ایوان مخوف، بوریس گودونف، پطر کبیر و کاترین کبیر، نقشی عمدهداشتند. نسب پوشکین از جانب مادر به هانیبال امیرزاده حبشی می رسید که به سرداری پطر کبیر رسید و از محارم او شد. در زمان پوشکین خاندان او اعتبار پیشین را از دست داده بود اما هنوز جایگاهی نهچندان والا در میان اشراف روسیه داشت. پوشکین در نوجوانی زیر نظر بسیاری معلمان خانگی خارجی، از زن و مرد آموزش دید، اما مهمترین منبع و آموزش اولیه او کتابخانه پدرش بود که در آن آثار کلاسیک قرن هفدهم و هجدهم فرانسه گرد آوری شده بود.
در سال ۱۸۱۱ پوشکین در ۱۲ سالگی از جمله ۳۰ دانش آموزی بود که برای تحصیل در کلاس اول دبیرستان تسارسکویه سلو(۳ ) برگزیده شده و وارد این آموزشگاه سلطنتی شد.
پوشکین سرودن نخستین اشعار موفق خود به نامهای «خاطرات تسارسکویه سلو» در سال ۱۸۱۴، «قصبه»، «گل سرخ» در سال ۱۸۱۵ و«آزادی» در سال ۱۸۱۷ را، در این دوره آغاز کرد که حاصل دوران تحصیل در این آموزشگاه است.
پوشکین در دوره تحصیل در این آموزشگاه، مورد توجه «درژانین»، «کارمازین»، «ژوکوفسکی» و «باتیوشکف» قرار گرفته و همراه اعضای گروه ادبی «آرزاماس» با اصیل زادگان آزاد اندیش از جمله «چاآدایف»، ارتباط برقرار می کند.
در سال ۱۸۱۷ پوشکین پس از پایان دوره آموزش در آموزشگاه نامبرده، در سمت دبیری هیئت رئیسه در وزارت امور خارجه روسیه بکار مشغول می شود. در آثار سالهای ۲۰ ـ ۱۸۱۷ شاعر جوان،زندگی پترزبورگ، شرایط متشنج سیاسی و دیدگاههای نسل نو و تازه بدوران رسیده اصیل زادگان،بازتاب یافتهاست. اشعار «به چاآدایف»، «روستا»، «داستان» و شعر بلند «روسلان و لودمیلا» و تعدادیدیگرحاصل این دوره از زندگی شاعر است.
پوشکین در سال ۱۸۲۰ «قصیده آزادی» را می سراید که مورد غضب اولیای امور قرارگرفته و اورا بهعنوان مأمور دولت، به قفقاز در جنوب روسیه تبعید می کنند، با این وجود شاعر سمت رسمی خود راحفظ می کند. شاعر مدتی از زندگی خود را در قفقاز و شبه جزیره کریمه و در شهرهای «کی شینف» و«اودسا» می گذراند. در این منطقه، او با دکابریستها (۴ )، از جمله «رایوسکی» و«پتسل» ارتباط برقرار میکند. جنبشهای انقلابی و آزادیخواهی در اروپا و شورش نظامیان روسیه، سبب تقویت احساس پیوستن پوشکین به جریانها و جنبشهای انقلابی میشود. «دشنه» یکی از آثار مربوط به این دوره است.
تبعید به جنوب، دوره گسترش احساس رومانتیسم در پوشکین است. «چکامه های جنوب»، «اسیرقفقاز» در سالهای ۲۱ ـ ۱۸۲۰ ، «فوارههای باغچه سرای» ۱۹۲۳، برای نخستین بار تفکر آزادی، محبت ونگاه فلسفی پوشکین به مسائل شخصیتی را بازگو می کنند. در منظومه «کولی ها» ۱۸۲۴، موضوعاساسی شخصیت و مردم است.
در ژوئیه ۱۸۲۳ پوشکین با پا در میانی دوستان صاحب نفوذ، به اودسا منتقل شد و در اینجا نیزآفرینش ادبی او ادامه یافت. در اودسا «فواره باغچه سرای» و فصل اول «یوگنی اونه گین» را به پایان برد ونوشتن «کولیها» را آغاز کرد که پیراسته ترین قصه منظوم رمانتیک اوست. اما چیزی نگذشت که کارش با فرماندارکل اودسا، کنت ورنتسف به اختلاف کشید، زیرا فرماندار به او دستور داد تا وظایف شغل دولتیخود را که تا آن زمان چیزی رسمی بود، بر عهده گیرد. پوشکین، خشمگین و دل آزرده کوشید تا ازخدمت استعفا دهد. در همین احوال در جولای ۱۸۲۴، با توقیف نامهای از او، در اداره پست با محتوای ضد کلیسایی و ضد دینی(۵)، از خدمت دولتی اخراج و به روستای «میخائیلوسکویه» در املاک مادری خود در ولایت پسکف در شمال روسیه تبعید شد. پوشکین در اینجا سلسله «کولیها» را به پایان برد و «بوریسگودونف» و اثر طنز آمیز «کنت نولین» را نوشت و فصل دوم رمان « یوگنی اونه گین» را که نوشتن آنرا اززمان تبعید آغاز کرده بود، بپایان رساند. برای تعمق بیشتر در باره تاریخ و فرهنگ روسیه روسیه، تاریخ روسیه و سالنامه های روس را در مدت اقامت در اینجا مطالعه کرد که اطلاعات او را در نوشتن و سرودن مضامین تاریخی افزایش داد. علاوه بر آن دراین محل ترانه ها و داستانهای ملی چندی نوشت که همه ازآثار زیبا و غنی او به شمار می رود. داستان تاریخی و تراژدیک «بوریس گودونف» (۱۸۲۵) که درخلاقیت هنری پوشکین مرحله مهمی را در بر می گیرد و پایه و اساس اصول رئالیزم، مردمی بودن وتاریخیگری در پوشکین است.
در ۱۴ دسامبر ۱۸۲۵، آنگاه که قیام دکابریستها آغاز شد، پوشکین هنوز در میخائیلوسکویه بود. او هرچند از وجود گروههای دکابریست بویی برده بود، هیچ آگاهی بی واسطهای درباره آنان نداشت وهرگز به عضویت در آنها فراخوانده نشده بود. با این همه بسی زود دریافت که پایش به این ماجرا کشیده شده زیرا همه دکابریستها نسخه هایی از نخستین شعر های سیاسی اورا با خود داشتند. در اواخر بهار۱۸۲۶ دادخواستی برای تزار فرستاد و خواستار آزادی از تبعید شد. اندکی پس از سرکوب جنبش دکابریستها پوشکین در ۴ سپتامبر سال ۱۸۲۶ فرمان یافت که بی درنگ با فرستاده ویژه دولت تبعیدگاه خود را ترک گفته و به دیدار نیکلای اول، که برای تاجگذاری به مسکو آمده بود، بشتابد. در روز ۸ سپتامبر با نیکلای اول تزار روسیه دیدار و گفتگو کرد. نیکلای با توجه به مقبولیت شاعر در بین مردم او رامورد عفو قرار می دهد و وعده می کند که تنها سانسورچی آثار او فقط توسط پادشاه ممیزی خواهد شد. پوشکین که به برقراری اصلاحات سیاسی و اقتصادی و همکاری با حکومت روسیه امیدوار بود ازنیکلای می خواهد که راه پتر کبیر را ادامه دهد و خواستار آزادی تبعیدیان می شود. در آثار این دورهشاعر، از جمله «درباره قیام مردم» ۱۸۲۶، شعرهای «نامهای به سیبری» ۱۸۲۷ و منظومه بلند «پولتاوا» ۱۸۲۸، مضامین سیاسیاوضاع و شرایط زمان، طبیعت زیبا و غنی روسیه و شخصیت روسی، به طورگستردهای منعکس شدهاست. در شعر «در معادن سیبریه» شاعر خطاب به دکابریستهای تبعیدی درسیبریه گفته است :
پیشتان از سدهای آهن
محبت و دوستی یابد راه
آنسان که در آن زندانی ـ چاه
رسد بانگ آزاده من.
بندهای گران خواهند افتاد
زندان ویران گردد. آزادی
پیشوازتان آید با شادی،
دوستان تیغتان پس خواهند داد. (۶)
در پائیز سال ۱۸۳۰ پوشکین که در بولدینو می زیست، نزدیک به ۵۰ اثر با مضامین متفاوت، بهوجود آورد «شبهای مصر»، «جنگجوی خسیس»، «موتسارت و سالیئری»، «مهمان سنگی»، «داستانهای بلکین» و«یوگنی اونه گین» نیز اساسا در این محل به پایان رسیده است. در این اثر که بلینسکی آنرا «دائرهالمعارف زندگی روس» نامیده است، زندگی روسیه آن زمان و جنبه های اجتماعی ومعنوی ـ اخلاقی، با هنرمندی و مهارت به تصویر کشیده شدهاست. در فصول این منظومه، از زمانه و سرنوشت انسان و جامعه بحث می شود و دیدگاههای فلسفی در باره زندگی در آن جلب نظر میکند.
در سالهای ۳۰ ـ ۱۸۲۹، پوشکین دو بار از ناتالیا گونچارووا خواستگاری می کند و در نهایت در فوریه سال ۱۸۳۱ با او ازدواج می کند. در ماه می همان سال، به پترزبورگ نقل مکان کرده، در باره تاریخ روسیه ازجمله دوره پتر و جنبش پوگاچف، اسناد و آرشیو ها را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد و در اکتبر سال ۱۸۳۳ دوباره به بولدینو باز می گردد.
خلق اثر «دومین پائیز بولدینو»، مرحله تازهای از پیشرفت و تعالی شاعر بود. پوشکین در این محلرمان «دوبروفسکی»، «تاریخ پوگاچف»، منظومه های «سوارکارمفرغی» و«آنجلو» و تعدادی از قصههای مشهور خود (داستان «ماهی و ماهیگیر»، «داستان شاهدخت مرده») را خلق کرد.
پوشکین در سالهای پایانی زندگی کوتاه خود، اشعار غنائی «داستان خروسک طلائی» که نمونهای بیهمتا از سومین «پائیز بولدینو» است (۱۸۳۴) نوشت. در ۱۸۳۵ یادداشتهای سفر سال ۱۸۲۹ تحت عنوان « سفر به ارزروم» را آماده کرد. در دوره جنگ روسیه و عثمانی، روسیه قلمروهای بسیاری از عثمانی در آسیای صغیر از جمله ارزروم را اشغال کرده بود. در این سفر که در بحبوهه جنگ و در زمان اشغال ارزروم انجام شده بود، پوشکین برای اولین مرتبه به خارج از قلمرو امپراتوری روسیه سفر می کرد. شاعر که بدون اجازه مقامات روسی به ارزروم سفر کرده بود مورد اعتراض مقامات قرار گرفت. با این حال از جبهه دیدار کرده و با سربازان آذری ارتش امپراتوری روسیه ملاقات و در باره رشادت آنان اشعاری سروده است.
در ۱۸۳۶ رمان تاریخی «دختر کاپیتان»، که آن نیز بر اساس پژوهش در باره زندگی و تاریخ مبارزات پوگاچف بود، به پایان رساند و برخی از بهترین اشعار غنایی خود را سرود. پوشکین در سال ۱۸۳۶انتشار مجله سورمننیک (۸) را که نماینده روزنامه نگاری مترقی روس و ادامه دهنده روشها و آرمانهای آزادی خواهی و روشنفکری آن زمان بود، آغاز کرد. ولی انتشار آن به دلایل سیاسی و ناتوانی مالی سردبیر بدرازا نکشید.
پوشکین مبارز علیه ظلم و استبداد و منادی آزادی بود. پوشکین در بین طبقات مختلف مردم از احترام خاصی برخوردا بود و مردم آثار او از جمله اشعار سیاسی و اجتماعی اورا حفظ می کردند. شاید بتوان گفت که پوشکین جزو معدود نویسندگان و شعرای روسی بود که در زمان حیات خود به اندازه کافی شناخته شده بود. حتی در دورترین نقاط قلمرو امپراتوری روسیه روشنفکران و آزادی خواهان او را می شناختند و اشعارش را مطالعه می کردند. در هنگام تبعید در قفقاز در سفر به تفلیس، تعداد زیادی ازروشنفکران گرجی او را می شناختند و او را به محافل خود دعوت می کردند.
در شعر «بخود کاخی بنا کردم»، شاعر با کلامی موزون فعالیتهای ادبی و رنجی را که برای اعتلای ادبیات روسی در طول عمر کوتاه خود کشیده است با کلامی پخته و در قالبی شیوا در سال ۱۸۳۶ بدین مضمون بیان کرده است :
بخود کاخی بپا کردم که دست آنرا نمی سازد
علف هرگز نپوشد راه مردم را به آن محضر (۹)
معظم آبده آنسان که بالاتر سر فرازد
ز برج شاه اسکندر (۱۰)
تماما من نمی میرم، نه جسمم گرچه گردد خاک،
رهد روح از فنا و ماند اندر نظم ارزنده.
بمانم شهره تا باقی بود در زیر این افلاک
ولو یک شاعر زنده.
زمن آگه شود سرتاسر روسیه اعظم
برد نام مرا با مهربانی هر زبان در اوست
نژاد راد اسلاو، فین، کنون بی علم تنگوس هم
و کالمیک بیابان دوست.
زمانی دیر خواهم بود عزیز خلق این کیهان،
که کردم با سخن حس نکو بیدار در آدم،
که آزادی را در این عصر ستم بستودم و احسان
بر افتاده طلب کردم.
اطاعت کن تو، ای الهام من، فرمان یزدان را
نه از آزارها ترسان نه بر گلها واله
پذیرا باش بی قیدانه تحسین و بهتان را
مکن هم بحث با ابله (۱۱)
پوشکین در بین همه مردم و آزادی خواهان و روشنفکران محبوب بود و به سبب همین محبویت دشمنانی در کاخ تزار داشت که با اندیشه های او مخالف بودند و وجود او را سدی در مقابل منافع خویش می دیدند و به همین جهت کوشش میکردند با ایجاد فضای مسموم علیه او، شخصیت شاعر را در برابر دیگران تضعیف کنند. این افراد شایعاتی در باره روابط همسر زیبایش ناتالیا با یک مردمهاجر فرانسوی به نام «بارن ژرژ شارل د آنتس» (۱۲) انتشار داده و این موضوع را بر سر زبانها انداختند. پوشکین برای پایان دادن به جریان نامههای تحقیر آمیز و بدون امضائی که از افراد مختلف در این مورد دریافت میکرد و نیز شواهدی که درباره روابط آن مرد با همسر خود بدست آورده بود، برای دفاع ازشرافت خود، د آنتس را به دوئل دعوت کرد. در ۲۳ ژانویه در دوئل زخمی شد و پس از دو روز، زندگی کوتاه خود را در ۳۸ سالگی، بدرود گفت.
آنگاه که پوشکین در بستر مرگ بود، تنها تنی چند از دوستانش به همدردی با او آمده و دیگر صاحب منصبان و اولیای امور، به همدردی با د آنتس برخاستند. حتی تزار از مردن او خوشحال بود و می گفت که او ایمان درستی نداشت، حال آنکه در قطعه شعر فوق ایمان او به خداوند و عشق او به انسانیت و دستگیری از افتادگان آشکارا بیان شده است. اما هزاران نفر از مردم و اقشار مختلف جامعه به خانه پوشکین شتافتند تا همدردی خود را بنمایانند و در مرگش سوگواری کنند. حکومت تزار از تظاهرات سیاسی مردم بیم داشت. برای جلوگیری از گرد آمدن مردم بر جنازه شاعر، تشییع جنازه از کلیسای جامع قدیس اسحاق، به کلیسای کوچک اصطبلهای سلطنتی منتقل شد و در آن جا نیز درباریان و اعضایمحافل دیپلماتیک اجازه ورود یافتند. آنگاه جنازه را نیمه شب، پنهانی از کلیسا بیرون بردند. تابوت پوشکین را که بر گاری سادهای نهاده بودند تنها یکی از دوستان قدیم خانواده او، خدمتکار پوشکین «عمو» و یک سروان ژاندارم همراهی میکردند. در سپیده دم ۶ فوریه سال ۱۸۳۷ پوشکین کنار مادرش در صومعه «سویاتوگورسک»،(روستای پوشکینسکیه گوری کنونی) در ولایت پسکف) در نزدیکیمیخائیلوسکویه)، به خاک سپرده شد.
در آثار لرمانتف، توتچف، کولتسف و تعدادی دیگر، در اشعاری که در رثای پوشکین سرودهاندهمگی مرگ شاعر را «فاجعه ملی» و « عزای عمومی» بشمار آوردهاند. میرزا فتحعلی آخوند زاده درسال ۱۸۳۷ در مجله «مسکووسکی نابلیوداتل» (دیده بان مسکو) در شعری تحت عنوان «منظومه شرقدر رثای پوشکین» علاقه بیش از اندازه خود به پوشکین را در قالب شعر بیان کرده است. در این مجله ایناشعار را به عنوان«دسته گلی بر مزار پوشکین» قلمداد کرده است(اصل این مرثیه به زبان فارسی سروده شده است).
پوشکین نماینده بسیار برجسته فرهنگ بشری است. شاعر که از موفقیت فرهنگ روس و فرهنگ جهانی و آثار ملی بهره مند شده بود، در عرض دورهای کوتاه، با گذر از چند مرحله ادبی، به رئالیسم کامل رسیده بود. زبان او، هم اکنون نیز پایه و اساس زبان ادبی روس را تشکیل می دهد. یافته های هنریپوشکین نه تنها در ادبیات روس، بلکه در فرهنگ و هنر دیگر اقوام روسیه و همچنین در پیشرفت فرهنگ سایر ملل نیز تأثیر نیرومندی داشته است. از تعدادی از آثار او ازجمله بوریس گودونف و روسلان ولودمیلا فیلم سینمایی ساخته شده است. آثار پوشکین به اکثر زبانهای دنیا از جمله به زبان فارسی ترجمهو منتشر شدهاست.
چرنیشفسکی، در مقالهای تحت عنوان «پدر شعر روس» پوشکین را شاعری نوآور معرفی و او را خالق شعر رئالیستی، نثر رئالیستی، اشعار سیاسی، رمان منظوم، منظومه های تاریخی، داستانها، قصه هاو نمایشنامه های منظوم می داند. ملاحظات و تفکرات هنری ارائه شده در آثار پوشکین، دارای اهمیت بسیار فلسفی، زیبایی شناسی و معنوی است.
دوره زندگی پوشکین در قفقاز، تأثیری استثنایی در آثار شاعر داشته است، آثاری که شاعر در این زمینه آفریده است، اوراق تازهای در شعر روس گشودهاست. و. بلینسکی در ملاحظات خود در بارهزندگی پوشکین در قفقاز، نوشت : « در سایه آثار پوشکین، قفقاز از آن زمان به بعد، برای روسها نه تنها سرزمینی وسیع، بلکه سرزمین آزادیها، سرزمین شعر بی پایان، زندگی پر جوش و خروش و سرزمین پندارهای جسورانه و مقدس شد» (۱۳). شاعر در منظومه «اسیر قفقاز» طبیعت زیبای قفقاز را همچون تصویرگر هنرمندی چنان به تصویر می کشد که هیچ هنرمندی نمی تواند آنرا به تصویر بکشد. پوشکین طبیعت زیبا و وحشی کوهستانهای قفقاز و مردم محلی آن از جمله چرکسها و دیگر اقوام دلاور قفقاز را باچنان مهارت و زیبایی خاصی توصیف می کند که هیچ جغرافیدان و مردم شناسی نمی تواند آن راتوصیف کند:
آن قلل سنگی و عظیم،
آن چشمه های خروشان و جلگه های افسرده،
آن دشتهای سوزان، آن کرانه ها
که دوران جوانی خود را با تو گذراندم
در آنجا که راهزنان خونخوار (۱۴)
در غارها کمین گرفته بودند،
آنجا که قدرت خلاقه و وحشی الهامات
در خامشی و آرامش پنهان است.
در دهکده، چرکس های بیکار،
میان آستانه های خویش نشسته اند.
از نبردها، اضطراب رزمگاهها،
از زیبایی اسبان خود
و از لذت عیش و سرور بدوی،
فرزندان قفقاز سخن می گویند،
یورشهای مقاومت ناپذیر
روزگاران گذشته را به یاد می آورند،
نیرنگهای شاهزادگان افسونکار
ضربات بیرحمانه قداره ها
نشانه گیری دقیق گلوله های اجتناب ناپذیر،
خاکستر دهکده های ویران شده
در خاطر ها مجسم می شوند
از دور چشمه کوهساران می درخشد
و از سراشیب سنگی فرو می غلتد،
بر قلل خواب آلود قفقاز
روپوشی از ابر گسترده است
عقابها از فراز پرتگاهها می پرند
و در آسمان بهم آواز می دهند.
غرش رعد شیهه اسبان
و بع بع گوسفندان را خفه می سازد.
بناگاه همراه با تندر و آذرخش
تگرگ و باران از ابرها فرو می ریزد
سیلابی سهمگین جاری می شود
چون امواج خروشان دریا
سراشیبی ها را می شوید،
و تخته سنگهای کهن رابه جنبش در می آورد (۱۵)
شاعر در دیگر اشعار و نوشته های درام و نظم خود نیز توصیف های بسیار هنرمندانه از محیط واقعهو حوادث ارائه می دهد.
داستایوسکی نویسنده قرن نوزدهم روسیه در خطابهای که در ۸ ژوئن ۱۸۸۰ در زمان پرده برداری از مجسمه پوشکین در مسکو که برای نخستین تندیس یک شاعر روسی را برپا می کردند، ایراد کرده بود پوشکین را چنین توصیف می کند:
گوگول می گوید: «پوشکین پدیده خارق العادهای است، شاید بی نظیر ترین پدیده روح روسی» و من اضافه می کنم «و یک پدیده پیشگوی. آری برای ما روسها در جلوه او بی گفتگو قدرتی پیشگوی نهفتهاست. پوشکین درست در آغاز خود آگاهی واقعی ما ظهور می کند، خود آگاهی واقعی که پس ازاصلاحات پطر فقط یک صد سال از عمرش می گذشت. ظهور پوشکین مشعل فروزان راهنمایی است که بزرگترین راهنمای ما در این راه تاریک است». داستایوسکی در توضیحی در باره خطابه پوشکین،ویژگی های شاعر را در موارد زیر بر می شمارد :
۱) پوشکین با بینش ژرفش، با نبوغش و با قلب کاملا روسیاش نخستین کسی بود که نشانه اصلیبیماری جامعه روشنفکر ما را که از خاک بریده، خود را فراز خلق قرار داده بود آشکار کرد و نمایاند.
۲) او نخستین کسی بود که پیش از همه به تجسم هنرمندانه تیپ هایی از زیبایی اخلاق روسی کهمستقیما از خاک روسیه سرچشمه می گرفت، پرداخت، اخلاقی که سر منزلش در حقیقت خلق و دراعماق خاک نهفته است.
۳) سومین جنبه اهمیت پوشکین که مایلم در آن پافشاری کنم، منحصر بفردترین و ویژه ترین نشانه نبوغ اوست، نشانهای که قبلا هرگز به آن برخورد نکردهایم، توانائیش به همدردی و شفقت جهانی توانائیش به این که به طور کامل در روح و نبوغ فکری ملتهای دیگر حلول کند، حلولی که در حد کمال است.
۴) این نیرویی کاملا روسی است، نیرویی ملی. پوشکین هم با دیگر مردم روسیه در این نیرو سهیماست. اما چون هنرمند بزرگی است، این نیرو را، لااقل در محدوده خودش، در محدوده هنریش، بکمالوصف می کند. خلق ما بی گمان در اعماق روحش این تمایل به همدردی و آشتی جهانی را حس میکند (۱۶).
در ادبیات شناسی روس، شناخت میراث ادبی پوشکین از قسمت های مهم به شمار می رود. درانستیتو ادبیات آکادمی علوم روسیه، دستنوشته های شاعر در محلی به نام «خانه پوشکین» نگهداری می شود. کنفرانس های بسیاری در باره زندگی و آثار پوشکین برگزار شده و صدها مقاله تحقیقی در باره او نوشته و منتشر شده است. صدمین سال تولد پوشکین در سال ۱۸۹۹ در مسکو همراه با پرده برداری از تندیس شاعر و در مقیاس بینالمللی برگزار شده است. پیکره شاعر در بسیاری از میادین و پارکهای بزرگ شهرهای روسیه و جمهوریهای شوروی سابق برپا شده است. موزه پوشکین در سنت پترزبورگ، موزه دولتی پوشکین در مسکو، موزه خاطرات پوشکین در نقاطی که در آن شاعر تحصیل کرده، در تبعید بوده یا به آن مسافرت کرده، ساخته شده است. به نام پوشکین، کتابخانه، شهرک، شهر، خیابان، بلوار و دیگر مراکز فرهنگی و ادبی، نامگذاری شده است.
برای اولین بار در ایران، دوبروسکی از آثار پوشکین با ترجمه گریگور یقکیان در سال ۱۳۰۷(۱۹۲۸)، یعنی حدود ۱۰۰ سال پس از خلق این اثر، در شهر رشت به زیور طبع آراسته شد. بی بی پیک در سال ۱۳۰۹ با ترجمه شرف الدین قهرمانی، دختر سروان (کاپیتان) با ترجمه پرویز ناتل خانلری درسال ۱۳۱۰ به چاپ رسیده است. نمونه آثار و اشعار پوشکین به یادگار صدمین سال وفات شاعر، باترجمه د. شهرزاد در سال ۱۳۱۵ در تهران به چاپ رسیده است. کریم کشاورز، ابولقاسم لاهوتی، سعیدنفیسی، مسعود کریمی، حسین نوروزی، شجاع الدین شفا، هوشنگ مستوفی، ناصر ایراندوست، نسترنجامعی، کاظم انصاری، گامایون، هوشنگ رکنی، منوچهر وثوقی نیا، صادق سرابی، غلامرضا نبی جو، ضیاءالدین فروشانی، علی بیات، و تنی چند، از مترجمان آثار پوشکین از زبان روسی، فرانسه و انگلیسی به زبان فارسی بودهاند.
وحید دستگردی ادیب معاصر ایرانی (متوفی به سال ۱۳۲۱) غزلی در بزرگداشت پوشکین شعر بسیار زیبایی به شرح زیر سروده است:
پوشکین، ای سخنسرای جهان، / نغمهات بهترین نوای جهان.
ای مهین شاعر سخنور روس، / وی با تو سربلند کشور روس،
روس نه تنها سربلند به تواست، / که جهان جمله ارجمند به تواست.
تو نمردستی، ای جهان سخن، / در جهان زندهای به جان سخن.
ای سخن آفرین دستانساز، / هنر افروز و داستان پرداز،
وی به صد سال پیش با پیغام / خوانده بر نسل نو درود و سلام.
نک به پاسخ تمام اهل جهان / از کهن نسل تا نژاد جوان،
چون سخن گستران ایرانی،/ که وحیدند در سخنرانی،
با نواهای رود و نغمه راست/ همه را این سرود از دل خاست:
که ز ما باد تا بباید و بود / بر تو، ای پوشکین، سلام و درود.
آخرین آثاری که در باره زندگی و آثار پوشکین در ایران به چاپ رسیده مربوط به نوشته «هانری تروایا» است که با ترجمه دکتر حسینعلی هروی در ۷۵۱ صفحه در قطع وزیری و جلد گالینگور در سال ۱۳۷۴منتشر شده و دیگری نوشته «تاماس شا» از آکادمی علوم فرانسه است که با ترجمه عبدالله کوثری درسال ۱۳۷۵ در تهران به چاپ رسیده است. دختر سروان در قطع جیبی در ۲۰۵ صفحه با ترجمه دکترپرویز ناتل خانلری در سال ۱۳۷۹ توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ سوم رسیده است. چاپ دوم این اثردر سال ۱۳۴۱ به چاپ رسیده بود و چاپ سوم آن با ویرایش جدید است. دیگری ترجمهای است از انگلیسی از دو نمایشنامه «مهمان سنگی» و «پری دریایی»، دو تراژدی، ترجمه حمید دستجردی است که توسط نشر فردا در اصفهان در سال ۱۳۸۰ در ۲۰۰۰ نسخه به چاپ رسیده است.
پوشکین در ماه می سال ۱۸۲۹ (کمتر از یک سال پس از امضای معاهده ترکمنچای) و الحاق رسمی قفقازبه روسیه) در پی یافتن برادرش برادرش لئون و دوستش نیکلا رائیوسکی که در جبهه نبرد بودند راهیتفلیس شد. در آنجا به او گفته شد که برادرش قفقاز را ترک و همراه سپاه به ارزروم رفته است. او ناگزیربود چند روزی را در تفلیس بگذراند. در تفلیس با وجودی که بخش های اروپایی و ثروتمند نشین شهربسیار زیبا بود او به محلات قدیمی و کوچه های کهنه و خاک آلود شهر می رفت. دکانهای سمساری وخرت و پرت فروشی، آشپزی در هوای باز، اسلحه سازها که در مقابل چشم رهگذران خنجر میساختند، خیاط های چهار زانو نشسته سوزن به دست، زین سازان که بوی تندی از اطرافشان بر میخاست، جواهر فروشی های پر از زنان سفید روی سیه چشم و فروشندگان قالی که میان چادرهای رنگین نشسته بودند، چنانکه گویی در یک کشتی بادبانی نشستهاند، این ها بودند آنچه توجه او را جلب می کردند.
جمعیت متراکم در این بازارها تشکیل می شد از گرجیان، ارمنیان، ایرانیان، تاتارها، چرکس ها، اوستها، آلمانی ها، روسها و فرانسوی ها، همه با هم در حال مباحثه. شادمانه بهم تنه می زدند و می گذشتند. هر کس چیزی می خرید یا چیزی می فروخت. در میان این گروه متنوع، متشکل از مردمی از همه جهان، پوشکین می خرامید. یک روز او را دیدند که بازو در بازوی یک تاتار راه می رود. روز دیگر دیدندش که بابچه های ولگرد کوچه مشغول قاپ بازی است. روز دیگر با لباس شب، یک شنل سربازی بر دوش انداخته به بازار می رفت. ولی این تفریحات بی قرار سطح پایین مانع از این نمی شد که با افراد معتبر ومهم محیط آشنایی برقرار نسازد و در باره زندگی، آداب و رسوم و فلکلور مردم قفقاز از آنها پرسشهایی نکند. او به ترانه های گرجی گوش می داد و آنها را یادداشت می کرد.. بسیار در محیط مطالعه می نمود. سعی داشت با تماس با توده ها از آنها چیز بیاموزد. در این گردشها و مطالعه ها نشاط بسیاری داشت و ازاینکه در جوانی گستره شهرت خود را می دید در خود احساس غرور می کرد. در تفلیس در گوشه دور افتاده امپراتوری روسیه، در میان مردمی که از اقشار گوناگون جامعه بودند زبان به زبان آثار او را برای همنقل می کردند و او را تحسین می کردند. روشنفکران تفلیس برای او مجالس میهمانی ترتیب می دادند. این مجالس که با شعر و حضور پوشکین برگزار می شد برای شاعر جوان فراموش ناشدنی بود (تروایا، ص ۴۵۵-۴۵۲).
پوشکین اجازه یافت تا به قارص که توسط سپاهیان روس فتح شده بود برود. در آنجا برادر و دوست خودرا که به ژنرالی رسیده بود ملاقات کرد. هنگام خروج از تفلیس، در راه عزیمت به قارص، کاروانی را دیدکه جنازه گریبایدف را که در تهران کشته شده بود حمل می کرد. مدتی در قارص در بین سپاه گذراند و پس از تصرف ارزروم توسط روسها به آن شهر عزیمت کرد و از مساجد و بازار شهر دیدار کرد. هنگام ورود سپاهیان روس به شهر ژنرال پاسکوویچ را دید که با پاشای پیری در حال گفتگو بود. پاشای پیرسالخورده ترک از ژنرال می پرسد که این مرد با نیم تنه غیر نظامی و کلاه گرد خود کیست. به او جواب دادند که او یک شاعر روس است. پاشا دست ها را روی قلب خود گذاشته در مقابل پوشکین خم شد وگفت : «چه مبارک است ساعتی که با یک شاعر ملاقات کردیم» (همان ص ۴۵۷).
در روز ۲۱ ژوئیه پوشکین ارزروم را ترک کرد و روز اول اوت به تفلیس بازگشت تا بر گور گریبایدوف مراسم احترام بجای آورد. در روزنامه های تفلیس دیدار پوشکین از قفقاز را بسیار با ارزش و گرانقدرارزیابی کرده و آرزو کرده بودند که سفر پر باری باشد و در آینده منتظر آثار جدید خواهند بود. آرزوی روزنامه نگار گرجی به حقیقت پیوست. این دیدار مجدد شاعر از قفقاز الهام بخش نگارش اثری شد تحت عنوان «مسافرت به ارزروم» که زندگی نامه شخصی شاعر است و نیز قصاید متعددی به یادگار گذاشت از آن جمله: دره، تپه های گرجستان، دلیر باش، دن ، قفقاز، معبد بر روی کازبک (همان ص ۴۵۹-۴۵۸).
قصیده میرزا فتحعلی آخوند زاده در رثای پوشکین
نداده دیده به خواب و نشسته در شب تار/بگفتمی به دل ای کان گوهر اسرار
چه شد که بلبل گلزارت از نوا مانده /چه شد که طوطی نطقت نمی کند گفتار
چه شد که راه سخن سنجیات شده مسدود/ چه شد که پیک خیالت بمانده از رفتار
بهار آمد و هان هر یک از بنات نبات/ جمال خویش به آرایشی کند اظهار
بنفشه زار شد اطراف جویبار چمن/ شکفت غنچه ناری به گلبن گلزار
نهاده تاج شکوفه بر تارک اندر باغ/ نشسته خسرو اشجار با کمال وقار
سران سوسن و زنبق به شادی اش نوشند/ شراب ژاله ز اقداح لاله با تکرار
چنان ز یاسمن آراسته است بزم چمن /که خیره از نگهش چشم نرگس خمار
به رسم تحفه خوش آمد کنان برد بلبل/ به سایرین ورق گل گرفته در منقار
به صوت بزم سحرگه نوا سراست طیور/ که از نقاب تراب ای نگار سبزه سر آر
هر آن چه هست تهیدست نیست از هنری/ ز هر کدام متاعی است اندرین بازار
مگر تو کز فرح و شور بی نصیب شدی/ زخواب خامشی ای دل نمی شوی بیدار
جواب داد که ای مونسم به تنهایی مرا /دگر پس از این در مدار خود بگذار
مگر تو ای زجهان بی خبر بنشنیدی/ ز پوشکین به خیل سخنوران سالار
چه پوشکین که به هنگام نکته پردازی اش/صدای مدح ز هر گوشه خاستی صد بار
چه پوشکین که سیه رو شدست کاغذ/ از آن که کاش خامه وی را فتد به روش گذار
بحسن طبع بیاراست نظم لومنوسف(۱۷)/ خیال وی همه آنجا گرفت استقرار
اگرچه ملک سخن را گرفت درجاوین(۱۸) / به حکم رانی و نظمش ولی شد او مختار
کرمزن(۱۹) از می عرفان بکرد پرکاسی/ ولی بخورد وی آن می زکاسه سرشار
خیال داشت بهر گردش اش که چون طاووس /هزار نقش غریب آورد در این بازار
بتیر مرگ وجودش نشانه بنمودند/ ز روزگار وی آورد بیدریغ دمار
سراج روح ورا تند باد اجل خاموش /و ساخت شبستان جسم او را تار
به تیشه ستم این باغبان پیر برید/ نهال نورس قدش ز صحن این گلزار
سرش که مخزن گنج معانی دل بود /ز جور مار طبیعت بگشت خانه مار
پرید مرغ روانش ز آشیان بدن /شده انیس الم جمله صغار و کبار
زمین روس به یأس و حزن کند نوحه/ که ای قتیل ز دست شریر بد کردار
ترا نکرد خلاص آن طلسم تو حقا/ ز قید سحرگری این عجوز جوهر کار
ز ملک«باغچه سرای» (۲۰) بوی عطر از آن دو گلت/ دهد به خاک تو«فواره» با نسیم بهار
برد شعر تو «پیر سپید مو قفقاز»/ به شعر«صبوحی» (۲۱) تراست ماتمدار
ز دوستان زمینی چو دور افتادی/ در آسمان به تو گردید رحمت حق یار
نداده دیده به خواب و نشسته در شب تار/بگفتمی به دل ای کان گوهر اسرار
چه شد که بلبل گلزارت از نوا مانده /چه شد که طوطی نطقت نمی کند گفتار
چه شد که راه سخن سنجیات شده مسدود/ چه شد که پیک خیالت بمانده از رفتار
بهار آمد و هان هر یک از بنات نبات/ جمال خویش به آرایشی کند اظهار
بنفشه زار شد اطراف جویبار چمن/ شکفت غنچه ناری به گلبن گلزار
نهاده تاج شکوفه بر تارک اندر باغ/ نشسته خسرو اشجار با کمال وقار
سران سوسن و زنبق به شادی اش نوشند/ شراب ژاله ز اقداح لاله با تکرار
چنان ز یاسمن آراسته است بزم چمن /که خیره از نگهش چشم نرگس خمار
به رسم تحفه خوش آمد کنان برد بلبل/ به سایرین ورق گل گرفته در منقار
به صوت بزم سحرگه نوا سراست طیور/ که از نقاب تراب ای نگار سبزه سر آر
هر آن چه هست تهیدست نیست از هنری/ ز هر کدام متاعی است اندرین بازار
مگر تو کز فرح و شور بی نصیب شدی/ زخواب خامشی ای دل نمی شوی بیدار
جواب داد که ای مونسم به تنهایی مرا /دگر پس از این در مدار خود بگذار
مگر تو ای زجهان بی خبر بنشنیدی/ ز پوشکین به خیل سخنوران سالار
چه پوشکین که به هنگام نکته پردازی اش/صدای مدح ز هر گوشه خاستی صد بار
چه پوشکین که سیه رو شدست کاغذ/ از آن که کاش خامه وی را فتد به روش گذار
بحسن طبع بیاراست نظم لومنوسف(۱۷)/ خیال وی همه آنجا گرفت استقرار
اگرچه ملک سخن را گرفت درجاوین(۱۸) / به حکم رانی و نظمش ولی شد او مختار
کرمزن(۱۹) از می عرفان بکرد پرکاسی/ ولی بخورد وی آن می زکاسه سرشار
خیال داشت بهر گردش اش که چون طاووس /هزار نقش غریب آورد در این بازار
بتیر مرگ وجودش نشانه بنمودند/ ز روزگار وی آورد بیدریغ دمار
سراج روح ورا تند باد اجل خاموش /و ساخت شبستان جسم او را تار
به تیشه ستم این باغبان پیر برید/ نهال نورس قدش ز صحن این گلزار
سرش که مخزن گنج معانی دل بود /ز جور مار طبیعت بگشت خانه مار
پرید مرغ روانش ز آشیان بدن /شده انیس الم جمله صغار و کبار
زمین روس به یأس و حزن کند نوحه/ که ای قتیل ز دست شریر بد کردار
ترا نکرد خلاص آن طلسم تو حقا/ ز قید سحرگری این عجوز جوهر کار
ز ملک«باغچه سرای» (۲۰) بوی عطر از آن دو گلت/ دهد به خاک تو«فواره» با نسیم بهار
برد شعر تو «پیر سپید مو قفقاز»/ به شعر«صبوحی» (۲۱) تراست ماتمدار
ز دوستان زمینی چو دور افتادی/ در آسمان به تو گردید رحمت حق یار
لرمانتف، ادامه دهنده راه پوشکین بود. پوشکین مرد، لرمانتف راهش را ادمه داد، اما لرمانتف که مرد، چراغ غیرت و مردانگی و آزادیخواهی هم در روسیه خاموش شد. لرمانتف که در هنگام مرگ پوشکین۲۳ ساله بود، در رثای این شاعر نامدار شعری تحت عنوان«مرگ شاعر» سروده است.
کشته شدن پوشکین باعث نفرت شدید لرمانتف شد و در مرثیه بسیار فصیح و آمرانهای که در این زمینه گفته است به محافل اشرافی که در خون او شریک بودهاند تاخته است. این منظومه چنان برای دولت ناگوار بود که فورا او را به قفقاز تبعید کردند. هنگامی که از تبعید آزاد شد و به پطرزبورگ برگشت قله مرتفع کوههای قفقاز زندگی اعیان پایتخت را باز در نظر او حقیرتر و پست تر از آنچه دیگران میپنداشتند نمایش میداد.(۲۲)
تا آنجا که اطلاع حاصل شد این شعر به زبان فارسی ترجمه نشده است. نگارنده متن آذری این شعر را ازمجموعه آثار لرمانتف به شرح زیر ترجمه کرده است.
مرگ شاعر(۲۳)
مرد شاعر بزرگ، غیرتش حساس
عمرش شهید شایعات شرآلود
در سینهاش سرب، در قلبش انتقام
سر خم نشدنیاش خم شد، آخرین بار
بر سنگ گران تحقیرهای کوچک
در سینه بی تاب شد، دل شاعر
در دنیای اصیل زادگان، او به تنهایی
چون همیشه، ملاحظات را کنار گذاشت
سرانجام به قتل رسید، دیگر چه نیاز
به تعریف های بی ارزش، به هق هق گریه
پایان دهید، حق گوی مسکین آهنگ را
حکمش را به پایان رساند دست سرنوشت
آیا شما نبودید با چنین غرضهایی
چون غارتگران مغرور خطر آفرین
دمندگان بر آن آتش پنهان
چه می شود؟ خوش باشید، بخندید دگر بار
با عذاب به پایان رسید
چون چراغی خاموش شد، آن همدم دانا
پژمرد آن دسته گل پیروزی
قاتل آن مرحوم، بی رحم و زیرک بود
ضربهاش کاری بود و بی امان
قلب بی آرزو، آرام می تپد،
ذرهای هم نلرزید طپانچه در دستش
این معجزه یا دست تقدیر بود؟
ننگریست اصل و نسب سرزمینش را
آغاز کرد - آن گونه که صدها بیگانه
برای شکار خوشبختی، مقام
خندیده است، نفرت بی پایان را سزاوار دید
عادت بیگانه را، زبانش آن بی رحم،
مصیبت افتخار ما را درک نکرد
ندانست هنگام ریختن خون
برای چه دست بلند کرد چنین بی امان
شاعر کشته شد - بی امان ناحق -
با الهامی بزرگ خودش توصیف کرد،
خود نیز به باد فنای حسادت رفت
آن بی نام، چون آن نغمه پرداز عزیز
او را هم به آغوش کشید خاک
چرا آن پاک از دوستان خود بدور افتاد بیهوده
باز شد پای این حسود، به چنین محیط خفقان آور
قلب آزاد و آتشین می شکست، خون می خورد همه روز؟
چرا دست داد به چنین مردان تهمت زن رذیل
چرا باور کرد به گله چرب زبانان نازک گو
سبد گل را برداشته، دسته گلی دیگر بافتند
تاجی از برگهای غان بر پیشانیاش بنشاندند
اما تیغهای پنهانی
بر پیشانی با عظمتش هر آنچه مرثیه بود سروده شد
آن به آن مسموم شد
از پچ پچ حیله گرانه آن دلقک های جاهل
او مرد - عشق انتقام گر بجوشید در خونش
در جانش تأسف امیدهای فریب خورده
پژمرد آن نغمه سرای شادی آفرین
برنخواهد خاست که بسراید،
لبانش سخت بسته شد
در گور کثیف و باریک
شما ای سر فرود آورندگان به رذالت
اولادان مدعیان، اعیان مغرور،
تنبیه کنندگان با شلاق سرنوشت
له کنندگان با پاشنه برده داری
چرا چشمان گرسنه اتان سیر نشد
ای گردآمدگان اطراف تاج و تخت
شمایید قاتلان و جلادان همیشگی
دانایی، نام آوری و آزادی
برای شما قانون پردهای است در جهان،
سکوت می کند در برابرتان هم حق، هم عدالت
ای رازپوشان اخلاق فاسد
بدانید، خدا هم عدل خود را دارد،
از پیش می داند، اندیشه و کردارتان را
دست زر به او نخواهد رسید
در آن هنگام اگر از یک دهان هم همه شما،
ناحق شمارید آن قانون حق را
خون سیاه شما نخواهد شست
خون تازه و زلال شاعر را
● پوشکین ایران و فردوسی
پوشکین مبارز علیه ظلم و استبداد و منادی آزادی بود. پوشکین در بین طبقات مختلف مردم از احترام خاصی برخوردار بود و مردم آثار او از جمله اشعار سیاسی و اجتماعی او را حفظ می کردند. شاید بتوانگفت که پوشکین جزو معدود نویسندگان و شعرای روسی بود که در زمان حیات خود به اندازه کافیشناخته شده بود. حتی در دورترین نقاط قلمرو امپراتوری روسیه روشنفکران و آزادی خواهان او رامیشناختند و اشعارش را مطالعه می کردند. در هنگام تبعید در قفقاز در سفر به تفلیس، تعداد زیادی ازروشنفکران گرجی او را می شناختند و اورا به محافل خود دعوت می کردند.
پوشکین از جمله شاعران و نویسندگان خارجی است که آثارش در ایران بیش از هر شاعر و نویسندهدیگری ترجمه و به چاپ رسیده است و شاید بیش از آثار تولستوی باشد که این متفکر روس نیز در ایرانبسیار شناخته شده و شاید بتوان کفت که اغلب آثار او در ایران به چاپ رسیده است.
آثار چاپ و منتشر شده پوشکین را می توان به دو بخش تقسیم کرد:
الف) آثار خود شاعر که از زبانهای روسی، انگلیسی و فرانسه اعم از نظم و نثر به فارسی ترجمه و منتشرشده است
ب) اشعار پوشکین که به صورت تحت اللفظی و یا منظوم ترجمه شده است
ج) آثار نویسندگان وشعرای ایرانی در باره زندگی و آثار پوشکین(پوشکین شناسی ایرانی)
د) ترجمه آثار نویسندگان و پژوهشگران خارجی در باره آثار و زندگی پوشکین(پوشکین شناسیخارجی)
نخستین اثری که از کارهای پوشکین در ایران بزبان فارسی منتشر شده است ترجمه داستان دوبروفسکیاست که در حدود ۷۵ سال پیش ۱۹۲۸م. یعنی حدود ۱۰۰ سال پس از خلق این اثر (با ترجمه گریگوریقنکیان در سال ۱۳۰۷)از زبان روسی؟) در دوره رضا شاه در شهر رشت منتشر شده است. آخرینترجمه از آثار این شاعر گرانقدر و سرشناس روس دو نمایشنامه مهمان سنگی و پری دریایی است که درسال ۱۳۸۰ در ۲۰۰۰ نسخه، در ۷۵ صفحه در شهر اصفهان با ترجمه حمید دستجردی (از زبانانگلیسی) ، بچاپ رسیده است. جالب اینجاست که هم اولین و هم آخرین ترجمه از اثر پوشکین درخارج از تهران و در دو شهر با سابقه فرهنگی رشت در شمال و در شهر صنعتی اصفهان (از زبانانگلیسی) منتشر شدهاند.
پیش از این انتشارات امیرکبیر یکی از بزرگترین انتشارات ایران داستان «دختر سروان» را در قطع جیبی در۲۰۵ صفحه با ترجمه دکتر پرویز ناتل خانلری در سال ۱۳۷۹ به چاپ سوم رسانده است. چاپ دوم ایناثر در سال ۱۳۴۱ به چاپ رسیده بود و چاپ حاضر (سوم) آن با ویرایش جدید است.
نخستین اثری که در باره زندگی و آثار پوشکین توسط ادیبان ایرانی منتشر شده است مربوط به سخنرانی بسیار جامع و مفصل مرحوم علی اصغر حکمت است که در بهمن ماه سال ۱۳۲۳ در تالار موزه ایران باستان ایراد شده است. در سال ۱۳۲۶ سعید نفیسی استاد دانشگاه و ادیب نامدار ایران در مقاله ای که در فروردین ماه سال ۱۳۲۶ در مجله پیام نو به چاپ رسید در باره زندگی پوشکین منتشر کرد. آخرین آثاری که در باره زندگی و آثار پوشکین در ایران به چاپ رسیده مربوط به نوشته «هانری تروایا» است که باترجمه دکتر حسینعلی هروی در ۷۵۱ صفحه در قطع وزیری و جلد گالینگور در سال ۱۳۷۴ منتشر شدهو دیگری نوشته «تاماس شا» از آکادمی علوم فرانسه است که با ترجمه عبدالله کوثری در سال ۱۳۷۵ درتهران به چاپ رسیده است. دیگری ترجمهای است از انگلیسی از دو نمایشنامه «مهمان سنگی» و «پریدریایی»، دو تراژدی، ترجمه حمید دستجردی است که توسط نشر فردا در اصفهان در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسیده است.
میزا فتحعلی آخوندزاده نخستین اثر منظم فارسی را در باره پوشکین و در رثای این شاعر سروده است. او در قصیده بلندی به نام پوئمای شرق در رثای پوشکین در ۲۵ سالگی به زبان فارسی سروده است. اودر همان زمان خود این اثر را به زبان روسی به نثر ترجمه کرد و همراه با اظهار نظر و تأییدیه نویسنده روس ای.ای.کلمنتی یف در شماره ماه مارس ۱۸۳۷ روزنامه «ماسکووسکی نابلیوداتل» (۲۴) منتشر کرد. دراین قصیده او پوشکین را ستوده و نقش مهم او را در ادبیات روس بر شمرده و دشمنان و قاتل پوشکین رانکوهش کرده است. مرحوم وحید دستگردی از ادیبان ایران در شعری که در سال ۱۳۱۵ در رثای پوشکین سروده است جزو نخستین کسانی بود که در باره پوشکین شعر سروده است.
در بهمن ماه ۱۳۱۵ به مناسبت یکصدمین سال وفات پوشکین در تهران با شکوه خاصی برگزار شد. دراین مراسم که در دانشکده ادبیات برپا شد کتاب کوچکی بنام پوشکین از طرف وزارت معارف منتشرگردید که متضمن چند ترجمه آثار پوشکین بفارسی بود که شامل «بنای یادگار» (ترجمه ابولقاسملاهوتی) ، «گل» (ترجمه وحید دستگردی) و«سوگنامه» بود.
در طول تاریخ روابط ایران و روسیه، در کنار گسترش روابط تجاری ایران و روسیه، جوانان ایرانی نیز درروسیه تحصیل می کردند که با خود فرهنگ و ادبیات روسی را به ایران آوردند و بنیانگذار ترجمه و نشرفرهنگ و ادبیات روسی در ایران شدند. اگرچه تعداد زیادی از نویسندگان، شعرا و روشنفکران قفقازی وروسی با ایران و فرهنگ و تمدن ایرانی آشنایی داشتند، و زبان فارسی را نیک می دانستند و بدان تکلممی کردند، و آثاری به این زبان پدید آوردهاند (از جمله عباسقلی آقا باکیخانف و میرزا فتحعلی آخوندزاده)، ولی شناساندن آنان و آثارشان به ایرانیان، از طریق همین روشنفکران ایرانی انجام می شد که ازطریق ترجمه آثار و روابط فیمابین توانستند در این راستا گام بردارند.
در اشعار پوشکین می توان تفکر فردوسی را دریافت، آنجایی که پوشکین در شعر خود ترنم می کند:
بخود کاخی بنا کردم که دست آن را نمی سازد
علف هرگز نپوشد راه مردم را به آن محضر
شباهت بسیاری به شعر فردوسی دارد که می گوید:
بنا کردم از نظم کاخی بلند / که از باد و باران نیابد گزند
یا :
تماما من نمی میرم، نه جسمم، گرچه گردد خاک
رهد روح از فنا و ماند اندر نظم ارزنده
بمانم زنده تا باقی بود در زیر این افلاک
نیز شباهت زیادی به این شعر فردوسی دارد که می گوید:
نمیرم از آن پس که من زندهام / که تخم سخن را پراکندهام
البته بر ما معلوم نیست که تا چه اندازه پوشکین با شاهنامه آشنایی داشته است ولی بدون شک اینشباهت نمی تواند بدون آگاهی از اندیشه های فردوسی در شعر«بنای یادگار» سروده شده باشد. بهتصور ما پوشکین با تسلطی که به زبان فرانسه داشته و از کودکی آن را قبل از روسی آموخته بود، امکاندارد ترجمه فرانسه آن را خوانده باشد. یا هنگامی که پوشکین در سال ۱۸۳۱ بنا به درخواست نیکلا امپراتور روسیه به استخدام وزارت خارجه در آمده و مأمور جمع آوری اسناد برای تدوین تاریخ پتر کبیرشد و در باره اسناد تاریخی در آرشیوها و کتابخانه ها مطالعه می کرد شاید با شاهنامه آشنایی پیدا کردهباشد. در اثبات این مدعا اشاره پوشکین به سعدی و حافظ در برخی از اشعارش، نشان می دهد که این امر دور از ذهن نمی تواند باشد. علاوه بر آن هنگام اقامت پوشکین در قفقاز و بویژه تفلیس که در آنجاترجمه های گرجی شاهنامه از قرنها قبل موجود بوده می تواند در این مورد قابل ذکر باشد.
فواره های باغچه سرای شاهکار خلاقیت شعری پوشکین است. او چنان صحنه های بدیعی ازحرمسرای «گیرای خان» می آفریند که گویی خود در آنجا بوده است. وظایف خواجه حرمسرا و اداره امور و وظایف خطیری که برای جلوگیری از خیانت زنان حرمسرای خان دارد چنان با مهارت به تصویرکشیده می شود که بدون آگاهی از تاریخ خانات کریمه امکان تصور آن نیست. پوشکین رقابت بین «زارما» دختر زیبای گرجی و ماریا شاهزاده لهستانی و سرانجام قتل «ماریا» به دست زارما را با هنرمندی تمامتوصیف می کند. هیچ شاعری بجز پوشکین نمی داند که قفقاز چگونه جایی است و چگونه زنان ومردان آن دلاور و بی باکند و برای رسیدن به عشق و آزادی از جان شیرین دریغ ندارند. در این منظومه نیزمانند دیگر آثارش شاعر آزاده آزادی را ترنم می کند و حرمسرای خان را با همه ناز و نعمت برای دختران اسیر، قفسی مرمرین می داند. او تنفر خود را از جنگ به تصویر می کشد و نتیجه حمله تاتارها به لهستانرا می سراید:
کشور تهی و ویران شده/ زیر چکمه های جباران و ستمگران رنج می کشد.
در منظومه اسیر قفقازی نیز دختری چرکس به سرباز اسیر روس که چرکسها او را در جنگ تجاوزکارانه روسها به سرزمین قفقاز اسیر کرده اند، دلباخته است و هر غروب برای او شیر مادیان می برد و بدون اینکه زبان یکدیگر را بدانند بازبان دل گفتگو می کنند. دختر چرکس از اینکه برادرانش اگر او را در گفتگو با اسیر ببینند خواهند کشت باکی ندارد. دلباخته جوان از او می خواهد در پیش او بماند اما افسر جوانبه خواهش او را نمی پذیرد. دختر که نا امید می شود تصمیم به آزادی او می گیرد. افسر جوان از عشقپاک دختر متأثر می شود و تصمیم می گیرد او را با خود ببرد ولی دختر به جهت پایبندی به سنت های قبیله ای امتناع می کند و پس از اینکه افسر از رود ترک شنا کنان به سوی شمال می رود، دختر دلاور چرکس خود را از بالای صخره به زیر پرتاب می کند.
توصیف پوشکین از قفقاز و طبیعت زیبا و بکر و مردان دلاور و زنان زیبا انچان ماهرانه است که یکتابلوی نقاشی را مجسم می کند. هیچ جغرافیدانی به زیبایی پوشکین نتوانسته طبیعت و جغرافیایگوناگون و چشم اندازهای جغرافیایی آن را به تصویر بکشد. پوشکین به واقع اعجوبه ای است بی نظیر.شاعر، داستانسرا، متفکر، مبارز، آزادیخواه، جغرافیدان و مورخ.
پوشکین در داستانهایش نیز آزادی و قیام علیه ستم را ترنم می کند. داستان دوبروسکی قیام علیه نظامسرواژی است. دوبروسکی سروان جوانی که در پترزبورگ با آرامش و در رفاه زندگی می کند و سالهاست پدر خود را ندیده و از املاک پدری خبر ندارد، با مرگ پدر به روستا بر می گردد و به جهت ایستادگی اودر برابر مالک ده مجاور حتی دهقانان نیز با او همدست می شوند. با وجودی که به دختر آقای .... دلمی بندد، مبارزه با ستم را بر عشق ترجیح می دهد و می خواهد نظم ظالمانه موجود دوره تزاری را بر همبریزد.
● ترجمه های آثار پوشکین
با توجه به شخصیت والای پوشکین و قیام او علیه نظم کهنه و پوسیده فئودالی بسیار ظالمانه تزار واشراف و نظامیان و ژنرالهای وابسته به دربار، و افشای این نظام پوسیده در آثار ادبی او، از پوشکین شخصیتی مورد پسند همه آزادگان جهان خلق می کند. او که به همه این ستمها و بیدادگریها و نابرابریها اعتراض دارد طبیعی است که در محافل وابسته به دربار مورد سرزنش قرار می گیرد و در این راه تبعید رابه جان می خرد و به دورترین قلمرو روسیه در جنوب به قفقاز تبعید می شود و زندانی امپراتوری روسیهاست. به ویژه پس از سرکوبی دکابریستها و گرایش پوشکین به این جنبش مورد غضب دربار قرار میگیرد. همین خصلت و خوی مبارزه جویی از او مردی می سازد که تحقیری را که بدخواهانش نسبت بهخیانت زنش به او روا می دارند تحمل نمی کند و در دفاع از شرف خود در دوئل کشته می شود.
این شخصیت والای پوشکین سبب می شود که تقریبا کلیه آثار او در ایران توسط ادیبان و استادان بنام (بجز چند مورد اندک) ترجمه شوند که هر کدام از آنها شخصیت ادبی و فرهنگی ایران بوده اند. پرویزناتل خانلری، سعید نفیسی، وحید دستگردی، کاظم انصاری، کریم کشاورز، علی اصغر حکمت، ابوالقاسم لاهوتی، شجاع الدین شفا، حبیب یغمایی، هوشنگ مستوفی، ابراهیم یونسی، کامران فانی، حسینعلی هروی، از جمله این ادیبان و چهره های برجسته فرهنگ و ادب ایران بودهاند. می دانیم که ترجمه این آثار از زبانهای بیگتانه از روسی، انگلیسی، فرانسه کاری دشوار بود که گاهی علاوه بر ترجمه تحت اللفظی، ترجمه موزون و منظوم هم شده است که می توان از ترجمه های ابوالقاسم لاهوتی، سعید نفیسی، ملک الشعرای بهار، ناتل خانلری، وحید دستگردی، حبیب یغمایی نام برد.
برای نمونه می توان گفت که ترجمه قطعاتی که وحید دستگردی از اشعار پوشکین (از جمله سلام بهنسل و نژاد نو، یار لیلی وش، گل، آلگ پیشگو) موجب تحسین آکادمیسین نامی روس و ایرانشناسنامی برتلس شده و گفته بود که «اولین بار است که شنیدم بعضی از آثار پوشکین به زبان فارسی ترجمه شده، منکه اشکال بزرگ ترجمه اشعار روسی بخصوص پوشکین را بزبان فارسی داشتم منتظر بودم کهیک ترجمه تقریبی و دور از اصلی مشاهده کنم. ولی چقدر متعجب شدم وقتی دیدم اشعار عالی فارسیکه بدستم رسیده حقیقتا شعر پوشکین است و یا پوشکین است در لباس فارسی که فوق العاده بر اندام اوبرازنده می باشد.
مترجم پوشکین بهتر از همه از عهده ترجمه «آلگ پیشگو» بر آمده و این ترجمه حقیقتا شاهکار بزرگیاست. وقتی که انسان آن ترجمه را می خواند بی اختیار تمام زیبائیهایی شعر روسی و همه قدرتهایحماسی شاهنامه را درک می کند».(۲۵)
در کتابخانه آکادمی علوم تاجیکستان یک تالار به نام «اتاق پوشکین» اختصاص داده شده که آثار اینشاعر بزبان روسی و ترجمه های ان بزبان تاجیکی و عکس و پوستر و یادبودهای آن نگهداری می شود. در شهر چرنیکف جمهوری اوکراین در میان پارکی زیبا در کنار عمارتی که زمانی شاعر در آن اقامت داشته است، پیکره شاعر بر ستونی گرانیتی به سبک بسیار زیبایی در میدان افراشته شده است. این امر نشان دهنده احترام و علاقه مردم روس و اسلاو به این شاعر پر اوازه است. نگارنده خود این فضا ها را از نزدیک دیده و با گفتگو با مردم محلی از این علاقه و احترام آگاه شده است.
______________________________
منابع مورد استفاده:
ـ دولت آبادی، عزیز، سرایندگان شعر فارسی در قفقاز، مجموعه انتشارات ادبی و تاریخی موقوفات دکترمحمود افشار یزدی، شماره ۳۸، چاپ اول، تهران ۱۳۷۰
- Azarbaijan Sovet Ensiklopediasi, I, Baki ۱۹۷۶
آثار منتشر شده پوشکین به زبان فارسی در ایران
ـ دوبروسکی، ترجمه گریگور یقکیان، رشت، ؟، ۱۳۰۷.
- بی بی گلابی، ترجمه شرف الدین قهرمانی، تهران، ؟، ۱۳۰۹.
- دختر سروان، ترجمه پرویز ناتل خانلری، تهران، خاور، ۱۳۱۰.
ـ نمونه ای از آثار پوشکین، بهمن ۱۳۱۵ تهران
ـ مجله ارمغان، سال ۱۷ شماره ۱۰ دیماه ۱۳۱۵
مجله پیام نو، سال اول شماره ۴، سال ۱۳۲۳
ـ شرق در آثار پوشکین، بانو فاطمه سیاح، دکتر در ادبیات و استاد دانشگاه، مجله پیام نو، سال اولشماره ۴، سال ۱۳۲۳
ـ تیر تپانچه، ترجمه سعید نفیسی، مجله پیام نو، سال اول شماره ۴، سال ۱۳۲۳
ـ دوبروسکی، ترجمه کریم کشاورز، تهران، نشریه انجمن فرهنگی ایران و شوروی، ۱۳۲۴.
ـ طلسم، ترجمه منظوم توسط علی اصغر حکمت، ماهنامه پیام نو، سال سوم، شماره دوم آبان ماه۱۳۲۵ تهران
ـ نایب چاپارخانه، ترجمه سعید نفیسی، ماهنامه پیام نو، سال سوم، شماره ششم فروردین ماه ۱۳۲۶تهران ۱۳۲۶.
ـ نمونه آثار و اشعار پوشکین (به یادگار صدمین سال وفات شاعر) ترجمه د.شهرزاد، تهران،؟،۱۳۱۵.
ـ گل، شعری از پوشکین(ترجمه منظوم)،ترجمه منصور منصوری، ماهنامه پیام نو، سال چهارم،شماره چهارم،تیر ماه ۱۳۲۷ تهران.
ـ بی بی پیک، ترجمه مسعود کریمی، تهران کتاب فروشی سپهر، ۱۳۲۷.
ـ بی بی پیک، ترجمه کاظم انصاری، ماهنامه پیام نو، سال چهارم، شماره پنجم مرداد و شهریور ۱۳۲۷تهران.
- یار لیلی وش، اقتباس و ترجمه وحید دستگردی، ماهنامه پیام نو، سال چهارم، تیر ۱۳۲۷ تهران.
ـ دختر سروان، ترجمه حسین نوروزی، تهران، مطبوعاتی ناقوس، ۱۳۲۸.ـ فواره باغچه سرای، ترجمه شجاع الدین شفا، نامه های گذشته، تهران، صفی علیشاه، ۱۳۳۳.
ـ مأمور پست راه، ترجمه هوشنگ مستوفی، اشتیاق، تهران، صفی علیشاه، ۱۳۳۴.
ـ سبد میوه، ترجمه ناصر ایراندوست، تهران، ؟، ۱۳۳۴
ـ بی بی پیک، ترجمه نسترن جامعی، سایه مرگ و پنج داستان دیگر، تهران، مطبوعاتی پاینده ۱۳۳۶
ـ حکایت ماهیگیر و ماهی، ترجمه گامایون، تهران انتشارات بامداد، ؟.
ـ دوبروسکی، ترجمه هوشنگ مستوفی، تهران، گوتنبرگ، ۱۳۴۱.
ـ تیرانداز، ترجمه هوشنگ رکنی، تهران، گوتنبرگ، ۱۳۳۹.
ـ یوگنی اونه گین، ترجمه منوچهر وثوقی نیا، تهران، گوتنبرگ، ۱۳۴۸.
ـ دختر روستایی و چند داستان دیگر، ترجمه کاظم انصاری، تهران، اندیشه، ۱۳۵۲.
ـ منتخبی از بهترین آثار پوشکین، ترجمه صادق سرابی، تهران، فرخی، ۱۳۵۳
ـ ابراهیم غلام سیاه پطر کبیر، ترجمه غلامرضا نبی ج.و، تهران، روز، ۱۳۵۶.
ـ روسلاولف (مجموعه ۴ داستان : روسلاولف، تابوت ساز، دخترخانم روستایی، شلیک، ترجمهغلامرضا نبیجو، انتشارات روز، تهران ۱۳۵۶.
ـ داستانهای بلکین، ترجمه ضیاء فروشانی، تهران آذرمهر، ۱۳۶۱.
ـ دختر سروان، ترجمه شیوا رویگریان، تهران، میلاد، ۱۳۶۳.
ـ دختر کاپیتان، دوبروسکی، داستانهای بلکین، ترجمه علی بیات، ضیاءالدین فروشانی، تندر تهران،۱۳۶۳.
دختر سروان، ترجمه دکتر پرویز ناتل خانلری، چاپ سوم با ویرایش جدید، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۹
ـ مهمان سنگی و پری دریایی، دو تراژدی، ترجمه حمید دستجردی، نشر فردا اصفهان، چاپ اول۱۳۸۰
آثار منتشر شده پوشکین به زبان فارسی در شوروی
ـ چند چامه و درام، ترجمه ؟، مسکو، انتشارات پروگرس، ؟.
ـ داستانهای ایوان پتروویچ بلکین فقید، ترجمه ؟، مسکو، انتشارات پروگرس، ؟.
ـ چند اثر(شعر) ، ترجمه ابوالقاسم لاهوتی کرمانشاهی، مسکو، ؟، ۱۹۴۷ م.
در باره نویسنده و آثارش
ـ سعید نفیسی، پوشکین، در کتاب >تاریخ ادبیات روسی<، انتشارات توس، چاپ دوم ۱۳۶۷، ص ۵۹ -۱۰۰
ـ آلکساندر پوشکین، علی اصغر حکمت (متن سخنرانی در تالار موزه ایران باستان، در پنجم بهمن ماه
ـ پوشکین در شعر فارسی، علی اصغر حکمت، ماهنامه پیام نو، سال سوم، شماره دوم آبان ۱۳۲۵تهران.
ـ پوشکین، سعید نفیسی، ماهنامه پیام نو، سال سوم، شماره ششم، فروردین ماه آبان ۱۳۲۶ تهران.
ـ الکساندر سرگه یویچ پوشکین، به مناسبت صد و پانزدهمین سال مرگ او، بزرگ علوی، ماهنامهپیام نو، دوره پنجم شماره ۶ اسفند ۱۳۳۰ شماره ۵۴، تهران.
ـ «عصر طلایی شعر»، میرسکی، د. س، ترجمه ابراهیم یونسی، تاریخ ادبیات روسیه، امیرکبیر ، ۱۳۵۳.
ـ ترکیبهای هنرمندانه در سبک پوشکین، ترجمه م.سجودی، ع.امینی، از پوشکین تا شولوخف، تهران، ستاره، ۱۳۵۶.
ـ این راز سر به مهر، تنیانف ،یوری، ترجمه ف.م. جوان، مسکو پروگرس، ۱۹۸۰.
ـ پوشکین «زندگی نامه»، تروایا، هانری، ترجمه حسینعلی هروی، تهران، البرز، ۱۳۷۴. ۲۶
ـ آلکساندر پوشکین، تاماس شا، ترجمه عبدالله کوثری، انتشارات کهکشان، تهران، ۱۳۷۵.
ـ خطابه پوشکین، داستایوسکی، ترجمه کامران فانی و سعید حمیدیان، انتشارات فرزین، تهران ،
ـ آلکساندر سرگئیویچ پوشکین، شاعر پرآوازه، نویسنده و بنیانگذار ادبیات نوین روس، متنسخنرانی دکتر بهرام امیراحمدیان دبیر دوستی ایران و و روسیه در مراسم دویستمین سال تولد پوشکیندر فرهنگسرای بهمن، ۱۷ آذر سال ۱۳۷۷، فرهنگسرای نیاوران، تهران
ـ تمایل به همدردی و شفقت جهانی، بهرام امیراحمدیان، روزنامه همشهری، ۲ دی ۱۳۷۷ ص ۱۰
ـ پوشکین، نماینده برجسته فرهنگ بشری، بهرام امیراحمدیان، روزنامه اطلاعات ۳ دی ۱۳۷۷ ص۶
ـ دولت آبادی، عزیز، سرایندگان شعر فارسی در قفقاز، مجموعه انتشارات ادبی و تاریخی موقوفات دکترمحمود افشار یزدی، شماره ۳۸، چاپ اول، تهران ۱۳۷۰
- Azarbaijan Sovet Ensiklopediasi, I, Baki ۱۹۷۶
آثار منتشر شده پوشکین به زبان فارسی در ایران
ـ دوبروسکی، ترجمه گریگور یقکیان، رشت، ؟، ۱۳۰۷.
- بی بی گلابی، ترجمه شرف الدین قهرمانی، تهران، ؟، ۱۳۰۹.
- دختر سروان، ترجمه پرویز ناتل خانلری، تهران، خاور، ۱۳۱۰.
ـ نمونه ای از آثار پوشکین، بهمن ۱۳۱۵ تهران
ـ مجله ارمغان، سال ۱۷ شماره ۱۰ دیماه ۱۳۱۵
مجله پیام نو، سال اول شماره ۴، سال ۱۳۲۳
ـ شرق در آثار پوشکین، بانو فاطمه سیاح، دکتر در ادبیات و استاد دانشگاه، مجله پیام نو، سال اولشماره ۴، سال ۱۳۲۳
ـ تیر تپانچه، ترجمه سعید نفیسی، مجله پیام نو، سال اول شماره ۴، سال ۱۳۲۳
ـ دوبروسکی، ترجمه کریم کشاورز، تهران، نشریه انجمن فرهنگی ایران و شوروی، ۱۳۲۴.
ـ طلسم، ترجمه منظوم توسط علی اصغر حکمت، ماهنامه پیام نو، سال سوم، شماره دوم آبان ماه۱۳۲۵ تهران
ـ نایب چاپارخانه، ترجمه سعید نفیسی، ماهنامه پیام نو، سال سوم، شماره ششم فروردین ماه ۱۳۲۶تهران ۱۳۲۶.
ـ نمونه آثار و اشعار پوشکین (به یادگار صدمین سال وفات شاعر) ترجمه د.شهرزاد، تهران،؟،۱۳۱۵.
ـ گل، شعری از پوشکین(ترجمه منظوم)،ترجمه منصور منصوری، ماهنامه پیام نو، سال چهارم،شماره چهارم،تیر ماه ۱۳۲۷ تهران.
ـ بی بی پیک، ترجمه مسعود کریمی، تهران کتاب فروشی سپهر، ۱۳۲۷.
ـ بی بی پیک، ترجمه کاظم انصاری، ماهنامه پیام نو، سال چهارم، شماره پنجم مرداد و شهریور ۱۳۲۷تهران.
- یار لیلی وش، اقتباس و ترجمه وحید دستگردی، ماهنامه پیام نو، سال چهارم، تیر ۱۳۲۷ تهران.
ـ دختر سروان، ترجمه حسین نوروزی، تهران، مطبوعاتی ناقوس، ۱۳۲۸.ـ فواره باغچه سرای، ترجمه شجاع الدین شفا، نامه های گذشته، تهران، صفی علیشاه، ۱۳۳۳.
ـ مأمور پست راه، ترجمه هوشنگ مستوفی، اشتیاق، تهران، صفی علیشاه، ۱۳۳۴.
ـ سبد میوه، ترجمه ناصر ایراندوست، تهران، ؟، ۱۳۳۴
ـ بی بی پیک، ترجمه نسترن جامعی، سایه مرگ و پنج داستان دیگر، تهران، مطبوعاتی پاینده ۱۳۳۶
ـ حکایت ماهیگیر و ماهی، ترجمه گامایون، تهران انتشارات بامداد، ؟.
ـ دوبروسکی، ترجمه هوشنگ مستوفی، تهران، گوتنبرگ، ۱۳۴۱.
ـ تیرانداز، ترجمه هوشنگ رکنی، تهران، گوتنبرگ، ۱۳۳۹.
ـ یوگنی اونه گین، ترجمه منوچهر وثوقی نیا، تهران، گوتنبرگ، ۱۳۴۸.
ـ دختر روستایی و چند داستان دیگر، ترجمه کاظم انصاری، تهران، اندیشه، ۱۳۵۲.
ـ منتخبی از بهترین آثار پوشکین، ترجمه صادق سرابی، تهران، فرخی، ۱۳۵۳
ـ ابراهیم غلام سیاه پطر کبیر، ترجمه غلامرضا نبی ج.و، تهران، روز، ۱۳۵۶.
ـ روسلاولف (مجموعه ۴ داستان : روسلاولف، تابوت ساز، دخترخانم روستایی، شلیک، ترجمهغلامرضا نبیجو، انتشارات روز، تهران ۱۳۵۶.
ـ داستانهای بلکین، ترجمه ضیاء فروشانی، تهران آذرمهر، ۱۳۶۱.
ـ دختر سروان، ترجمه شیوا رویگریان، تهران، میلاد، ۱۳۶۳.
ـ دختر کاپیتان، دوبروسکی، داستانهای بلکین، ترجمه علی بیات، ضیاءالدین فروشانی، تندر تهران،۱۳۶۳.
دختر سروان، ترجمه دکتر پرویز ناتل خانلری، چاپ سوم با ویرایش جدید، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۹
ـ مهمان سنگی و پری دریایی، دو تراژدی، ترجمه حمید دستجردی، نشر فردا اصفهان، چاپ اول۱۳۸۰
آثار منتشر شده پوشکین به زبان فارسی در شوروی
ـ چند چامه و درام، ترجمه ؟، مسکو، انتشارات پروگرس، ؟.
ـ داستانهای ایوان پتروویچ بلکین فقید، ترجمه ؟، مسکو، انتشارات پروگرس، ؟.
ـ چند اثر(شعر) ، ترجمه ابوالقاسم لاهوتی کرمانشاهی، مسکو، ؟، ۱۹۴۷ م.
در باره نویسنده و آثارش
ـ سعید نفیسی، پوشکین، در کتاب >تاریخ ادبیات روسی<، انتشارات توس، چاپ دوم ۱۳۶۷، ص ۵۹ -۱۰۰
ـ آلکساندر پوشکین، علی اصغر حکمت (متن سخنرانی در تالار موزه ایران باستان، در پنجم بهمن ماه
ـ پوشکین در شعر فارسی، علی اصغر حکمت، ماهنامه پیام نو، سال سوم، شماره دوم آبان ۱۳۲۵تهران.
ـ پوشکین، سعید نفیسی، ماهنامه پیام نو، سال سوم، شماره ششم، فروردین ماه آبان ۱۳۲۶ تهران.
ـ الکساندر سرگه یویچ پوشکین، به مناسبت صد و پانزدهمین سال مرگ او، بزرگ علوی، ماهنامهپیام نو، دوره پنجم شماره ۶ اسفند ۱۳۳۰ شماره ۵۴، تهران.
ـ «عصر طلایی شعر»، میرسکی، د. س، ترجمه ابراهیم یونسی، تاریخ ادبیات روسیه، امیرکبیر ، ۱۳۵۳.
ـ ترکیبهای هنرمندانه در سبک پوشکین، ترجمه م.سجودی، ع.امینی، از پوشکین تا شولوخف، تهران، ستاره، ۱۳۵۶.
ـ این راز سر به مهر، تنیانف ،یوری، ترجمه ف.م. جوان، مسکو پروگرس، ۱۹۸۰.
ـ پوشکین «زندگی نامه»، تروایا، هانری، ترجمه حسینعلی هروی، تهران، البرز، ۱۳۷۴. ۲۶
ـ آلکساندر پوشکین، تاماس شا، ترجمه عبدالله کوثری، انتشارات کهکشان، تهران، ۱۳۷۵.
ـ خطابه پوشکین، داستایوسکی، ترجمه کامران فانی و سعید حمیدیان، انتشارات فرزین، تهران ،
ـ آلکساندر سرگئیویچ پوشکین، شاعر پرآوازه، نویسنده و بنیانگذار ادبیات نوین روس، متنسخنرانی دکتر بهرام امیراحمدیان دبیر دوستی ایران و و روسیه در مراسم دویستمین سال تولد پوشکیندر فرهنگسرای بهمن، ۱۷ آذر سال ۱۳۷۷، فرهنگسرای نیاوران، تهران
ـ تمایل به همدردی و شفقت جهانی، بهرام امیراحمدیان، روزنامه همشهری، ۲ دی ۱۳۷۷ ص ۱۰
ـ پوشکین، نماینده برجسته فرهنگ بشری، بهرام امیراحمدیان، روزنامه اطلاعات ۳ دی ۱۳۷۷ ص۶