کد خبر: 1498
تاریخ انتشار: 16 اردیبهشت 1395 - 14:30
پریسیلا فرنک
به یمن نمایشگاه « زنان و سورريالیسم»، بسیاری از نقاشان زن معروف همچو فریدا کالو و ليونورا کرینگتن، در کنار زنان هنرمند سورريالیست ناشناس، در موزه ی ساتبی به نمایش گذاشته خواهند شد. این هنرمندان نه تنها بین عموم ناشناس مانده اند بلکه علاقمندان به سوررئ

فراتاب ـ آندره  بروتون در مانیفست فرا واقع گرایی نوشت: «  اگر به هم پیوستن  رؤیا و واقعيت (که به نظر بسیار متضاد می آیند)،‌ در واقعیتی مطلق  امکان پذیر شود،  فکر می کنم آن سوررئالیسم باشد.»  این متن در ۱۹۲۴ بنیان جنبش سوررئالیسم قرار گرفت،‌  جنبشی که به قول بروتن  « فعالیت خود به خودی و خالص روانی» است. معمولا نام هایی مانند ماکس ارنست، سالوادور دالی، هانس آرپ، مارسل دوشان، و ایو تنگی با این جنبش تداعی می شوند . و عجبا که همگی نام هنرمندان مردند!

به یمن  نمایشگاه « زنان و سورريالیسم»، بسیاری از نقاشان  زن معروف همچو فریدا کالو و ليونورا کرینگتن، در کنار زنان هنرمند  سورريالیست ناشناس،  در موزه ی ساتبی به نمایش گذاشته خواهند شد. این هنرمندان نه تنها بین عموم ناشناس مانده اند بلکه علاقمندان به سوررئالیسم نیز نامی از آن ها نشینده اند. مدیر نمایشگاه در باره ی زنان سوررئالیست اظهار داشت: « نقاشان مرد سورريالسیت، به زنان همچو آلت برخورد می کنند، در حالی که نقاشان زن سوررئالیست  درون گرایی زنان را بربوم می کشند.» 

 در این مقاله هفت تن از این نقاشان را معرفی می کنیم.

 

 ۱)‌ دروتیا تنینگ : گل های جادویی

در ۲۰۰۲، تنینگ گفت: « به جز  برای  سرگرمی، چشمانتان رامتوجه درون کنید.» وی ادامه داد: « وقتی از  نمایشگاه  سورريالیست ها را در ۱۹۳۶ در موما بازدید کردم، چنان تحت تآثیر جسارت آثار در ابراز گره ها و اسرار ناخودآگاه،و ستایش کژروی ها قرار گرفتم، که اگر چه  قبلا با آن ها آشنایی داشتم،  احساس نیاز به ارتباط با این گروه کردم.  افرادی بسیار جالبند. عاشق نیویورک، بازی و حاضر جوابی های تند و تیز هستند.»    این سورريالیست خود آموخته که در ۲۰۱۲   در سن ۱۰۱ سالگی در گذشت، بینندگان را مبهوت کار ظریف،‌ دقیق و پر رنگش می کرد.  شناخته شده ترین کار وی، «تولد» ـ ۱۹۴۲ـ اتوپرتره ای است با بالاتنه ی برهنه، درلباس ژنده ای به  سبک شکسپیری،  جلوی پایش گارگویلی کوچک با بال های سیاه و پشتش در هایی باز تا بی نهایت[2] دورن یک ساختمان.  تنینگ که در نود سالگی خود را  نویسنده و شاعر می خواند،‌  عاشق ماکس ارنست بود. ازدواجشان تا مرگ ارنست، سی سال به طول انجامید. 

 

۲) بریژت بیت تیچنور ( ۱۹۱۷-۱۹۹۰)   

تیچنور که در فرانسه به دنیا آمده بود، مکزیک را به عنوان وطن خود برگزید. در ۱۶ سالگی، هنوز موقعی که در پاریس زندگی می کرد، مدل  کوکو شانل  و نیز مدل عکاسی من ری[3] شد.  در دهه ی ۱۹۵۰،  شوهر دوم و کارش را در مجله ی وگ رها کرد تا به مکزیک مهاجرت کند. در آنجا، جمعیتی از سوررئالیست ها را با کرینگتن و وازو تشکیل داد.  سبک  تیچنور متأثر از سبک دوره ی رنسانس ایتالیا، قرن شانزدهم ،‌ تلفیقی از متد های سنتی  و نقاشی های ماورایی است واغلب از نقاب و چهره های مبدل استفاده می کرد.

 

 ۳)  تواین ( ۱۹۰۲-۱۹۸۰)

تواین ( ماری چرمینوا)، نامش را  به تواین ( بخشی ار واژه ی Citoyen: شهروند به فرانسه) تغییر داد که نامی بدون جنیست است. در مورد خود از ضمیر مذکر استفاده می کرد و  جنبه ی همجنس گرایش را بدون مهابا در زندگی و هنرش ابراز می کرد.  وی از پیشگامان هنر آوانگارد چکسلواکی بود[4].  تواین، اسرار درونی انگیزه های جنسی و  بازتاب غریزه ی حیوانی خود را آشکارا  و بی نیاز از توضیح،‌ بر بوم می کشید. 

۴) کی سیج ( ۱۸۹۸-۱۹۶۳)

 سیج در خانواده ای ثروتمند و اهل نیویورک به دنیا آمد و بعد از جدایی والدینش، با مادرش  به ایتالیا مهاجرت کرد.  در اواخر دهه ی ۱۹۳۰،‌ پس از ازدواج با نامداری ایتالیایی و جدایی از وی بود که  شور و شوقش را به سورريالیسم  کشف کرد. ساتر، زندگی نامه نویس وی،  می گوید: « به نظرم کی سیج  سورريالیست است  زیرا  آثار وی  در بیننده احساس آشفتگی  ناشی از  تضاد  و هذیان  برمی انگیزد و این همان شرطی است که آنره بروتن و گروهش برای سورريالیسم قايل بودند.  مهم تر آن  که به لحاظ هویت هنری،  وی  سوررئالیست است.»  به گفته ی سیدنی چدویک «سیج با هنر خود بنایی در افکنده  بر محور  سایه ها،  لایه های مواد اولیه ی گوناگون و هاله ای از فرم  که در هیچکدام از نفاشی های دیگر سوررئالیست ها  یافت نمی شود.»  

در ۱۹۴۰، سیج با ایو تنگی، از دیگر سوررئالیست ها ازدواج کرد. پس از مرگ تنگی ، سیج ابراز داشت: «ایو تنها دوستی بود که همه چیز را می فهمید». در این زمان،‌  بعضا به علت آب مرواید چشمانش از کار دست کشیده بود.  در ۱۹۶۳  با به جا گذاشتن یاد داشتی تحت عنوان «اولین نقاشی ایورا که قبل از شناختنش دیدم به نام  منتطرت هستم »[5] خود کشی کرد؛  در یادداشتش نوشت:  «در راهم، او دوباره منتظرم است، آمدم.»

۵) لئونور فینی ( ۱۹۷۰ـ ۱۹۹۶)

فینی در بوئنس ایرس در آرژانتین  به دنیا آمد و در ایتالیا بزرگ شد.  او هرگز به طور رسمی آموزش نقاشی ندید و در نوجوانی  به علت بیماری چشمی،‌ ماه های طولانی  چشمانش را می بستند.  بعد ها، تجربیات بیشمار دنیای درونیش در  دورانی که با چشم بسته زیست،‌ به نقش درآورد.  تحت تأثیر  بوش[6] و برونزینو[7]، پرده هایی پر نفوذ و اندوه انگیز از احساست زنی که طعم آزادی جنسی را کشیده است خلق کرد. تم های مکرر عقیم کردن ،تغییر شکل و پارگی با چاقو  در کارهایش مشاهده می شوند.   در ۱۹۴۲  وی اولین نقاش زنی بود که  پرده ی شهوت انگیزی از یک مرد  برهنه کشید. 

فمینیسم افراطی نمایان در کار های فینی به زندگی شخصیش نیز سرایت کرد.  بازتاب «انزجار از ازدواج» وی را در زندگیش باز می یابیم: از ۱۸ سالگی همیشه متمایل به زندگی  کمونی بود‌: « خانه ای با  معشوقم، دوستان و گربه های فراوان.».  این دخترتکرو، با موهای  آبی، نارنجی، قرمز و طلایی ،در میهمانی ها  با لباس مردانه و یا نیمه عریان  ظاهر می شد و با هفده گربه ی ایرانی اش غذا می خورد و می خوابید.    علیرغم شخصیت زننده اش، فیبی همواره افق های هنری را بر زنان هنرمند گسترده تر می کرد. سارا کنت وی را به بندبازی تشبیه می کندکه زندگی حرفه ای اش، همواره با چالش های هنری عجین بود.

۶) دورا مار ( ۱۹۰۷-۱۹۹۷)‌

مار، به نام اصلی هنریت تئودورا مارکویچ را غالبا الهام بخش پیکاسو می دانند. با این همه ، وی جدا از پیکاسو خود هنرمندی توانا بود. وی در کشیدن  گرنیکا و بسیاری دیگر از تابلو های پیکاسو شرکت داشت.  در تور  در فرانسه به دنیا آمد و در آرژانتین بزرگ شد.  در ۱۹ سالگی به پاریس رفت و عکاسی خواند.

در ۲۸ سالگی با  پیکاسوی ۵۴ ساله آشنا شد و به مدت نه سال،  معشوق، مدل عکاسی و الهام بخش وی شد.   با خاتمه ی این رابطه و تمایل  پیکاسو به فرانسواز گیلو ، مار  با این گفته ی معروف که : « بعد از پیکاسو، خدا»،‌  خود را غرق مذهب کاتولیک کرد.

میراث مار  منحصر به کار وی با پیکاسو نیست. بازستاندن تصویر خود و عاملیت  وی در کار هنریش آن طور که شایسته اش است، جدی گرفته نشده است.  چنانکه به نادرستی بیان شده،  کار وی به  تنهایی نه  تقلیدی از پیکاسوو نه از تصاویر پیکاسو از وی  بود. او هوشمند تر از آن است که به تقلید بپردازد.  سهم وی، همکاری با پیکاسو در بازتاب تراژدی بود.  این امر در عکاسی های مارا  از نقاشی های پیکاسو نیز آشکار است.

۷) ستلا سنید ( ۱۹۱۰ـ ۲۰۰۶)

سنید در لندن به دنیا آمد و در جوانی،  به همراه مادر و پنهان از پدر که دچار ناراحتی روانی و خطرناک بود،‌ از خانه فرار کرد.  در حدود بیست سالگی دچار افسردگی ( احتمالا  موروثی از پدر) شد. در  متن «این، آن و غیره را امتحان کن»، نوشت: « نا خشنود، تنها، و ملول. در اوایل بیست سالگی، ماه ها  افسردگی شدید و ترحم جویی بر من پنجه می انداخت.  بسیار گربه می کردم، دلم می خواست مانند خرسی به خواب زمستانی فرو  بروم ، خیلی پیر باشم و یا بمیرم.»

در ۱۹۳۵، پس از دیدن کار هنری یکی از دوستان، شوق زندگی را بازیافت و تصمیم گرفت به نقاشی بپردازد.   رنگ های تیره و حیوانات عجیب، دشت های نیومکزیکویی، مجسمه های باستانی و ویرانه ها،  سبکی زنانه و پیراسته، از پرسپکتیوی ناظر بر کل ،از ویژگی های سبک وی است.

در ۱۹۵۰، پس از حمله ی دوباره ی اقسردگی به طور ناگهانی  از نقاشی دست کشید. در اواخر زندگی، هنر وی را باز کشف کردند و وی توانست از نقدهای  مثبت در مورد هنرش  لذت برد:

« در ۱۹۹۸،‌ هشتاد و هشت ساله شدم و دیگر امیدی به دوباره کشف شدنم به عنوان یک هنرمند نداشتم.  اما ناگهان در ها گشوده شدند:  در آوریل ۱۹۹۹ نیل زوکرمن نمایشگاهی تکی از کار های من گذاشت و همران آن کاتالوگی زیبا، شور و شوق و هیجان،‌  تشویق، مهر و دست و دل بازی سرازیر شدند ... عجب شانسی!»‌

 

[1] “Cherchez la femme: Women and Surrealism” runs from Sept. 15 to Oct. 17, 2015, at Sotheby’s in New York.

[2] http://www.dorotheatanning.org/life-and-work/view-work/work-63/

[3] https://en.wikipedia.org/wiki/Man_Ray

[4] http://www.galerieart.cz/toyen__zivotopis.htm

https://en.wikipedia.org/wiki/Toyen

[5] http://collections.lacma.org/node/175019

[6]http://www.wow.com/wiki/Hieronymus_Bosch?s_chn=14&s_pt=source2&v_t=content

[7] https://en.wikipedia.org/wiki/Bronzino

 

 این مطلب بخشی از کتابی است که  به زودی از طرف انتشارات انسان شناسی و فرهنگ منتشر خواهد شد.

مترجم: عاطفه اولیایی

منبع: سایت انشان شناسی و فرهنگ

 

نظرات
آخرین اخبار