پیچیدگی‌ها و ظرافت‌های همسویي ایران و اقلیم کردستان | فراتاب
کد خبر: 4524
تاریخ انتشار: 18 آذر 1395 - 11:15
دکتر قدیر نصری
ایران و اقلیم چگونه می توانند همسایه بی ضرر و مؤثر هم باشند؟

فراتاب گروه بین الملل: مقاله پیش رو توسط دکتر قدیر نصری استاد علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی و پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات و تحقیقات استراتژیک خاورمیانه برای فراتاب به رشته تحریر درآمده و همچنین در هجدهمین نشست تلگرامی این سایت ارائه نموده است، متن کامل مقاله پیش رو در ادامه خواهد آمد. همچنین پرسش های مطرح شده در خصوص این موضوع به همراه پاسخ های دکتر نصری در نوشتاری دیگر از همین طریق منتشر می شود:

 پرسش بحث

حتما مطلع هستید که امروز بحث آینده ‌ی کردهای در خاورمیانه، یک مسأله یا پروبلم شده است. به نظر می ‌رسد برای اولین بار در تاریخ است که این قدر از کردها و سرنوشت آنها بحث می ‌شود. پیش از این موضوعاتی مانند فلسطین و جنگ اعراب – اسرائیل یا موضوع نفت و قیمت آن مسأله ‌ی نخست بود اما امروزه این گونه نیست.  در فضا و مجالی که اکنون در اختیارمون هست این سؤال از نگاه من بسیار مهم است که همسویی ایران – اقلیم کردستان چه پیچیدگی‌ هایی دارد و چه ظرافت هایی؟ منظورم این است که همسویی یا خصومت بین ایران / اقلیم کردستان عراق، مسأله ای ساده و روشن نیست. بهتر است این گونه بپرسیم که؛ چرا این دو قدرت، نمی توانند همدیگر را متحد راستین یا دشمن واقعی لحاظ کنند؟ اگر این وضعیت در روابط دو قدرت وجود داشته باشد از پیچیدگی سخن می گوییم و از ظرافت ها. ظریف یا Fragile مانند حمل یک کارتن پر از شیشه است که نمی توان پرت کرد و نمی توان حمل نکرد!

 

قالب نظری بحث

با توجه به فضای بحث و تنوع مخاطبان، و بدون آن که قصد بحث انتزاعی داشته باشیم اجازه می خواهم در حد دو جمله عرض کنم که قالبی که من در بستر آن صحبت می کنم «موازنه ی استراتژیک» یا «مراوده ی متوازن» است. در پرتو این نظریه، بازیگر الف اگر نخواهد هم، به خاطر تحولات محیطی متأثر می شود و هیچ بازیگری بدون دیگری، امنیت ندارد. این مفهوم، «وابستگی متقابل منفی» نیز نامیده می شود. یعنی دو بازیگر ممکن است در منافع با هم شریک نباشند اما در تهدیدات و خطرات با هم شریک هستند. فرض بحث من این است که ایران / اقلیم کردستان مانند دو بازیگری هستند که هر کدام اسلحه ای دارند اما کسی که به آنها سلاح داده، اعلام کرده است که یکی از این سلاح ها، گلوله ندارد و خالی است! این ابهام استراتژیک سبب می شود هیچ کدام از دو بازیگر نتوانند به نیت همدیگر بی تفاوت باشند.

 

اقلیم کردستان به مثابه ی یک «طعمه»

اقلیم کردستان با جغرافیا و منابع وسوسه انگیزی که دارد، در نگاه اول یک طعمه است. وسعت حدوداً هشتاد هزار کیلومتر مربعی (اندازه کشور گرجستان یا استان خوزستان)، جمعیت حدوداً 5/5 میلیون نفری، نفت حداقل 50 میلیارد بشکه ای، مقادیر عظیم گاز و صنایع پالایشگاهی، بارندگی 380 میلیمتری و استقرار در مسیر عبور دجله و فرات از میانه مرز غربی اقلیم در کنار اختلاف عمیق بین نخبگان و قبایل مستقر در اقلیم آن را طعمه ای نشان می دهد. این دارایی ها، نزدیکی به کردستان را ضروری و دوری از آن را زیان بار کرده است.

گفتنی است که کل مساحت تقریبی مناطق کردنشین در چهار کشور ترکیه (195000 کیلومتر مربع، 25 درصد خاک ترکیه و 47 درصد بلوک مناطق کردنشین خاورمیانه)، ایران (125000 کیلومتر مربع، 13 درصد خاک ایران)، عراق (حدود هشتاد هزار کیلومتر مربع، 32 درصد خاک عراق) و سوریه (12000 کیلومتر مربع از مساحت 183000 کیلومتر مربعی این کشور)، تقریباً 450 هزار کیلومتر مربع است.

اگر فرض کنیم که حدوداً 16 میلیون کرد در ترکیه، هشت میلیون کرد (سنی و شیعه) در ایران، 5/5 میلیون کرد در عراق و دو میلیون کرد در سوریه زندگی می کنند و تعداد قابل توجهی کرد در بریتانیا (130000 نفر) و نیز سوئد و آلمان زندگی می کنند، آنگاه این «بزرگترین اقلیت بی دولت جهان» یک خوشه 33 میلیون نفری را تشکیل می دهد که در محدوده ای حدود 450000 کیلومتر مربعی به سر می برند.

 

کردستان عراق، طعمه چه کسی و چرا؟

قدرت های ترکیه، بغداد، ایران، داعش /  القاعده، آمریکا، اسرائیل و حتی عربستان سعودی، اقلیم کردستان را سرزمینی بکر برای الحاق، تصاحب و پایگاه و پمپ بنزین می شمارند. کردستان مانند دوشیزه ی رعنایی است که در مسیر فامیل های نسبی و سببی محله نشسته است. دلهره ای ناشی از غارت و وسوسه ای ناشی از خویشاوندی، مجال تعادل را از او ستانده است. دختر محله ما، همیشه در عدم تعادل است و در موقعیت بی تصمیمی به سر می برد. ترکیه با 800 شرکت خدماتی، اقلیم را پاساژ می بیند و می خواهد برای هفتاد سال مشتری نفتی اقلیم باشد. ایران کردستان را عمق استراتژیک خود می بیند و از وجاهت خود بین کردها آگاه است، مخصوصاً که بیش از 400000 نفر از جمعیت کرد اقلیم متولد ایران هستند و کردها از بین سه فرهنگ عرب، ترک و ایرانی، به این آخری تمایل دارند. بغداد با علم به فاصله فرهنگی عرب – کرد، مترصد است با تجهیز خود و دفع خطر داعش، استقلال خواهی را برای اقلیم پرهزینه کند و کردها را به عنوان شریک ضعیف حفظ نماید. اسرائیل و آمریکا هم از علاقه شدید ولی پنهان کردها به این دو بازیگر نافذ اطلاع دارند.

 

اقلیم کردستان به مثابه ی «تله»

کردستان عراق فقط طعمه نیست. استعداد تله بودن را هم داراست. نخبگان سیاسی کرد می دانند یا باید بدانند که نمی توانند با یک طرف (مثلاً آمریکا یا ایران یا ترکیه) کار کنند و موازنه استراتژیک را باید مراعات کنند. ترک ها در کردستان با «بحران تصویر» مواجه اند، ایرانی ها به رغم اشتراکات فرهنگی، بازیگری متمایل به عرب های شیعه / بغداد به شمار می آیند، آمریکا و اسرائیل هم موجب جلب توجه داعش، القاعده و ایران می شوند. از این رو، کردستان می تواند پل نباشد و تله باشد.

 

شش آسیب پذیری استراتژیک اقلیم

اقلیم کردستان، به خاطر موقعیت و ثروت و ظرفیت خود، «اسیر اعتبار» خود است و برای حفظ این اعتبار فقط دو بازو دارد: نیروی نظامی پرتعداد (پیشمرگه، آسایش، ارتش رسمی و شرکت های امنیتی خصوصی) و حمایت امنیتی آمریکا. به طور کلی می توانیم آسیب پذیری حیاتی اقلیم را در شش مورد سخت و نرم زیر خلاصه کرد:

  1. محاصره شدگی ارضی از سوی قدرت های مسلط و مصمم و دسترسی نداشتن به آب های آزاد
  2. محرومیت از تجهیزات نظامی بازدارنده و ممنوعیت تهیه سلاح سنگین طبق قانون
  3. چندپارچگی نخبگان و بازیگران و مناطق سیاسی و علاقمندی آنها به قدرت های متعارض خارجی
  4. فقدان زیرساخت های تولیدی و به طور کلی بافت مصرف کننده جمعیت
  5. ماهیت غیرمدنی ساختارهای اجتماعی و غلبه ی تعلقات عشیره ای بر فضیلت مدنی (اقتدارگرایی انتخاباتی)
  6. اختلاف عمیق ارضی / مرزی در مناطق مورد مناقشه و نیز خصومت کین توزانه بین کرد – عرب

مجموعه عوامل سخت و نرم افزاری فوق، اقلیم کردستان را در تنگناهای استراتژیک گرفتار کرده است.

 

"بهار کردی " قرن 21 از آن کردهاست!

آقای فیلیپس اخیراً (٢٠١٦) کتابی با عنوان «بهار کردی» نوشته است و تا حدودی راست گفته است که کردها خوشبخت ترین ملت در طلیعه قرن 21 هستند. قراین ده گانه برای بهار کردی عبارتند از:

یک : نخبگان سیاسی کردستان عراق، برای اولین بار در تاریخ به اجماع نظر در باب «موجودیت ملی» خود دست یافته اند و علیه هم شلیک نمی کنند (اصل رهبری خردمند)

 دو: قدرت های ضد کردی منطقه، عمیقاً گرفتار و فرسوده شده اند (صدام حسین، حافظ اسد و اردوغان).

سه: جامعه و نخبگان کردی، گفتمان رهایی، استقلال، خودمختاری و حق تعیین سرنوشت را عمیقاً اجتماعی کرده اند و تحقیقاً، سواد رسانه ای، اجتماعی و سیاسی کردها بی نظیر است.

چهار: آن چه کردها می خواهند (حقوق شهروندی، آزادی سیاسی، حق رأی و ...) همسو با گفتمان مسلط جهانی است (اجتناب از زمان پریشی).

پنج: دیاسپورای 600000 نفری کردی با درجه تعلق بالا

شش: انعطاف پذیری قانون اساسی عراق و اعطای امتیازات حیاتی (فدرالیسم، زبام ملی) به کردها.

هفت: علاقه آمریکا به اعطای نقش مناسب برای کردها در ربع قرن اخیر.

هشت: فرهنگ سکولار و دلبسته به لیبرال دموکراسی (نامساعد برای رشد رادیکالیسم مذهبی).

نه: ظهور داعش و در نتیجه آغاز همکاری نظامی کردستان با 21 کشور دنیا (در آموزش نظامی) و 9 قدرت دیگر (برای خرید سلاح).

ده: سرمایه ی مرارت (تبدیل شدن / کردن گذشته ی پر مرارت به میدان مغناطیسی برای جذب و انسجام).

 

پیچیدگی های همسویی ایران - اقلیم کردستان

در حال حاضر، مقامات اقلیم از ایران شکوه هایی دارند، ایران نیز توقعاتی از کردها دارد. ایران بر خلاف عرب ها و ترک ها، سرکوب سازمان یافته کردها را در کارنامه خود ندارد، بسیاری از کردها خود را در خوشه ی فرهنگ ایرانی تعریف می کنند. به هر ترتیب، پنج عنصر زیر رابطه ایران – اقلیم را پیچیده کرده و پیش بینی آینده را دشوار ساخته است.

یک: همکاری گسترده و بنیادی ایران با اقلیم، موجب تردید بغداد می شود. همکاری تهران با بغداد هم موجب گرایش کردها به سمت رقبای ایران (ترکیه، آمریکا و اسرائیل) می گردد.

دو: ایران و اقلیم، اقتصادی دفع کننده دارند یعنی هر دو صادرکننده ی انرژی و هر دو محتاج سرمایه گذاری خارجی هستند.

سه: شرکت های خصوصی ایران، اساساً برای رقابت کیفی در خارج طراحی نشده اند و غالباً وابسته به دولت و شبه دولتی هستند.

چهار: علاقه حیاتی و عمیق کردها به ضمانت امنیتی آمریکا، تهران را به سمت بغداد سوق می دهد.

پنج: به باور بخش مهمی از جامعه کردی اقلیم، ایران در نهایت کشوری مذهبی است و به بخشی از پاره شرقی اقلیم (سلیمانیه) نگاهی الحاقی دارد.

 

ایران و اقلیم چگونه می توانند همسایه بی ضرر و مؤثر هم باشند؟ (ظرافت ها)

مقصود از ظرافت، نه اتحاد است و نه خصومت. ظرافت در رابطه یعنی مراقبت از وجوه اشتراک و محدودسازی (تحدید) وجوه اختلاف. به نظر من، ایران / اقلیم می توانند از طریق هفت دستور کار زیر، همسویی استراتژیک پیشه کنند:

یک: جلب نظر بغداد از سوی ایران و آغاز همکاری استراتژیک با اقلیم در سه زمینه خط لوله، پیمان امنیتی دفاعی و عدم حمایت از نیروهای متخاصم (اعتمادسازی استراتژیک).

دو: تقلیل خصومت ایران با ایالات متحده برای کاستن از تنش و تعارض در اقلیم.

سه: تحرک تمام قد برای ارتقای دیپلماسی فرهنگی با تأسیس دانشگاه بزرگ پارسی در اربیل.

چهار: اجتناب ایران از تحرکاتی که به باور کردها، امنیتی و با نیات مداخله است.

پنج: تعهد صریح، مکتوب و عمل اقلیم کردستان به عدم حمایت از کردهای معارض ایران.

شش: گشایش جدی تهران در زمینه حقوق کردهای سنی در ایران و بهره گیری از سرمایه های فرهنگی کردها.

هفت: کیفی ساختن مردم سالاری در داخل ایران (بازتعریف مفهوم رجل سیاسی، نقطه عزیمت بسیار خوبی است).

 

 

دکتر قدیر نصری استاد علوم سیاسی در دانشگاه خوارزوی و پژوهشگر ارشد در مرکز مطالعات خاورمیانه

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار