فراتاب - اردشیر پشنگ: وقوع جرائم جنایی در کشور که گاه یکپای آن مرتبط با مهاجرین و مهمانان مقیم در کشور باشد امری جدید نیست، جنایاتی که گاه فراتر از بهت و به شوک رفتن جامعه، باعث واکنش احساسی، غیرمنطقی و غیرقانونی تعدادی از مردم نسبت به گروهی از مهاجرین بوده است که احیاناً قاتل دارای ملیت و قومیتی از آنان بود امری ناپسندیده که تا مدتهای مدیدی اثرات سوء آن بر جامعه ایرانی و جامعه مهاجرین باقی می ماند. اما اینک در جدیدترین جرم به وقوع پیوسته در شهرستان ورامین اینبار یک دختر بچه افغان تبار -بنام ستایش- توسط یک نوجوان ایرانی مورد ربایش، تجاوز و سپس قتل بصورت فجیعی قرار گرفته است. خبری که از روز گذشته باعث در شوک فرورفتن جامعه شده است.
به دلیل اختلاط زیاد جوامع ایرانی و افغانی در برخی شهرها بروز برخی جرایم اجتماعی و گاه شنیع که یکی از طرفین در آن موثر باشند امری بدیهی است، در چنین شرایطی طبیعی است هویت های طرفین چه در حالت قاتل و چه مقتول نمی بایست مورد توجه قرار گیرد و تبدیل به اهرم فشاری برای ایجاد محدودیت و حمله به یکی از جوامع طرفین شود
بی شک در وقوع بزه و جرم های اینچنینی ملیت ها، قومیت ها و ویژگی هایی اینچنینی فاکتور موثری نیستند و این جرایم متاثر از فرهنگ، تربیت، آموزش (چه شخصی -خانوادگی چه اجتماعی) شرایط روحی -روانی مجرم و عوامل اینچنینی است. با توجه به آنچه که شرحش رفت باید گفت در هنگام وقوع جنایاتی اینچنینی که حسب اتفاق از سوی دو گروه متفاوت ملی، یا قومی، یا مذهبی و یا با هرخصوصیت هویتی دیگر رخ می دهد، منطق و عقل سلیم و ویژگی ها و اقتضای یک جامعه رو به رشد حکم می کند که بزرگان و افراد موثر و نیز مسئولان منتسب به دو طرف بلافاصله با نوعی ابراز همدلی سعی بر حساسیت زدایی جامعه از فاکتورهای هویتی کرده و آن را همانگونه که هست یعنی جرمی اجتماعی تلقی کنند و با ابراز همدردی و کمک به کسان و گروهی که دچار خسارت جانی، مالی و روحی در آن شده اند زمینه های همگرایی و همدلی هرچه بیشتر دو گروه مختلف اجتماعی را فراهم سازد.
لذا در پرونده قتل فجیع «ستایش» نیز علاوه بر محکوم کردن این اقدام شنیع و متوحشانه و برخورد قانونی و قاطع با مجرم، زمینه های نزدیکی همدلانه و اجتماعی ایرانیان و افغانیان می بایست فراهم آید و البته از سوی دیگر به بررسی دقیق و عملگرایانه زمینه ها و عوامل موثر در وقوع چنین رخدادی پرداخته شود.
در نتیجه باید گفت در هنگام وقوع جرائمی اینچنینی نمی بایست عناصر هویتی به هر دلیلی پررنگ شوند و در اثر آن زمینه افزایش فشار و واکنش بر دیگر اعضای بی گناه آن جامعه فراهم شود امری که متاسفانه پیش از این چند بار از سوی عده ای محدود و معدود علیه جامعه افغانی مقیم و مهمان در ایران به وقوع پیوسته است.
متاسفانه چنین روندی تنها مختص جامعه ایرانی نیست و بیشتر جوامع با آن دست و پنجه نرم می کنند و طی دو سال اخیر و در سطحی گسترده تر و بین المللی شاهد برخوردهایی از این جنس هستیم در خاورمیانه و بخش هایی که در دست گروه های بنیادگرایی نظیر داعش، جبهه النصره، بوکوحرام و ... تمایزات هویتی تبدیل به بهانه کشتارهای دسته جمعی، تبعیضات ساختاری و فشار بر گروههای اقلیت شده است و همین امر سبب پررنگ شدن اختلافات ناشی از هویت شده است همچنین در اروپا و کشورهای مختلف غربی نیز علیه مهاجران خاورمیانه ای و عمدتاً مسلمان به دلیل تشابه هویت های جغرافیایی، نژادی و مذهبی آنان با عوامل تروریست (نزدیک به گروههایی نظیر القاعده، داعش و ... ) شاهد افزایش حملات و فشار از سوی برخی گروهها هستیم. امری که باعث رشد قارچگونه گروههای نژادپرست، افراطیون ملی گرا و مذهبی های رادیکال شده است و آنان اصلی ترین اهداف شان را در نشانه گرفتن دیگری دنبال می کنند و حیات و ممات شان به این دیگرسازی و دیگر ستیزی و سوء استفاده از جرایم و یا اتفاقات می کنند.
لذا هویت زدایی (اعم از ملی گرایی و ...) در هنگام وقوع جرایم اجتماعی می بایست یکی از اقدامات مهم توام با اراده سیاسی جدی در جوامع مختلف و از جمله ایران باشد، قطعاً در این بین نقش گروههای اجتماعی و مدنی، رسانه های رسمی و شبکه های اجتماعی، نخبگان و ... می تواند بسیار تاثیر گذارتر باشد. امری که همانطور که اشاره شد باید توام با همراهی و کمک دولت ها و مقامات مسئول باشد.