فراتاب - احمد امانی: در سوریهی امروز و بعد از 5 سال درگیری داخلی خونبار، افقی نویدبخش از گفتگوهای صلح به چشم می خورد، این نشستها بدون حضور کردها رقم می خورد، اما با این تفاوت که کردها نه در بیرون که در داخل حضوری قدرتمند دارند و در نهایت نادیده گرفتن آنها امری غیرممکن به نظر می رسد.
برای درک بهتر از آینده سوریه ارائه آمار زیر که کم بیش از سوی نهادهای آمریکایی و سازمان دیدبان حقوق بشر جهانی تائید شده است، مهم می باشد. بر طبق این آمارها از جمعیت 17 ملیونی سوریه 56 درصد عرب سنی، 13 درصد شیعه، 12 درصد کرد، 15 درصد مسیحی و 4 درصد اقلیتهای ارمن، آشوری، کلدان و غیره است.
عقبه عملکرد حزب بعث، به اضافه 5 سال نبرد خونین داخلی، این کشور را بشدت به کشوری با گرایشات مذهبی و قومی تبدیل کرده است. همین نکته کافی است تا مطمئن شویم که احتمالا بالغ بر 90 درصد تحولات در آینده سوریه را بده بستان و توافقهای مذهبی و قومی شکل خواهند داد. در همان نگاه نخست و با تکیه بر اکثریت سنی عرب 56 درصدی در خواهیم یافت که چرا کشورهای ترکیه و عربستان و بعد از دریافت تضمینهای بین المللی بر ایجاد دولت انتقالی، چنین سهل و آسان به پای میز مذاکره آمدند.
زمانی افق سنی گرایی در سوریهی آینده بیشتر روشن خواهد که دریابیم 74 درصد جمعیت سوری سنیاند که 56 درصد آن را تنها عربهای سنی مذهب تشکیل می دهند و 18 درصد باقی مانده را اکثرا کردها و دیگر اقوام این کشور تشکیل می دهند. پس می توان دریافت که هر لحظه و در پی معادلات آینده این امکان ضعیف وجود دارد که کردها هم به بلوک سنی بپویندند. اما در حال حاضر و به دلیل دشمنی سرسخت ترکیه با کردها این احتمال بسیار دور از ذهن می باشد.
در هر حال هنوز همان جمعیت رای دهنده 56 درصدی عرب سنی هم کافی است تا تمامی معادلات آینده کشور سوریه را به نفع آنها رقم بزند و بدون شک با تصویری که در 5 سال گذشته از خویش به تصویر کشیدند، در صورت رسیدن به قدرت و سکاندار شدن در سوریه، سرکوب و پایمال کردن تمامی گروههای مذهبی و قومی دیگر در این کشور را در دستور کار قرار خواهند داد.
شاید این اینجا کسی این احتمال ضعیف را در نظر گیرد که امکان عادل بودن عربهای سنی سوریه وجود دارد و تاکیید کند که در آینده و در صورت حاکم شدن عربهای سنی در یک پروسه انتخابات آزاد و بر مبنای حداکثری رای، آنها حقوق مذاهب و اقوام دیگر را پایمال نخواهند کرد، اما اگر ما حتی فرض را بر آزاداندیشی تام و کمال و توسعه یافتگی سیاسی عرب سنی سوریه بنا نهیم (که اظهر من الشمس است که چنین نیست) دو کشور پشتیبان ترکیه و عربستان هرگز چنین اجازهای نخواهند داد. چرا که؛
یک؛ ترکیه هرگز اجازه نخواهد داد تا از کانال عربهای سنی، کردها به حقوق خویش دست یابند،
دوم؛ عربستان به دلیل نزاع دیرینهاش با تشیع در منطقه از سر برآوردن هرگونه حکومتی عادلانه که در آن شیعیان به حقوق خویش برسند، مخالفت خواهد کرد.
پس بر اساس حقیقت جمعیتی سنی، اگر کمی دقیقتر به جنگ 5 ساله داخلی سوریه بنگریم در خواهیم یافت که این جنگ داخلی برای شیعیان علوی بیشتر از آنکه نبردی جهت حفظ قدرت دیرینه آنها بوده باشد، نبردی بوده درجهت تثبیت حقوق آنها در سوریه جدید که سنیها با بیشترین جمعیت ادعای سکانداری آن را دارند.
دقیقا اینجاست که بر بغرنج بودن و سختی و پیچیده بودن تحولات سیاسی آینده در سوریه پی خواهیم برد. با این تفصیل تنها گزینه موجود در مقابل جمعیت 56 درصدی عرب سنی، هم سخن و همکاسه شدن تمامی اقلیتهای مذهبی و قومی در سوریه است که در خوشبینانهترین حالت و اگر همگی یک صدا شوند 54 درصد آرا مردم را در اختیار خواهند داشت. اتحادی که کم و بیش در این 5 سال گذشته شکل گرفته است، به ویژه که در اوج ناباوری، دو اقلیت بزرگ شیعیان علوی سوریه و کردها به مهمترین همپیمان یکدیگر بدل گشتهاند، مسیحیان هم که از همان گذشته در این جبهه قرار داشتند.
اما آنچه هنوز چون چالشی بزرگ و مبهم فراروی همپیمانی بزرگ اقلیتهای سوریه قرار دارد، نحوه و سیستم سیاسی مورد توافق این گروههاست، کردها که بر فدرالیسم مورد نظر خویش تاکیید می کنند و مدتی است آن را با پشتیبانی ضمنی روسیه عملی کردند، مسیحیان این کشور هیچ مخالفتی با این طرح از خود نشان ندادند اما بشار اسد که نماینده شیعیان علوی این کشور را برعهده دارد، کم و بیش با طرح فدرالیسم در سوریه مخالفت کرده و همزمان تاکیید می کند که در آینده بعضی مناطق اختیارات بیشتری خواهند داشت.
مشخص نیست که بشار اسد برای اعمال ریاست کلی خویش با فدرالیسم مخالفت کرده است و می خواهد از از این رهگذر بر اندک جایگاه ناسیونالیسمی خویش در میان اعراب سوریه تاکیید کرده باشد یا شخصا موافق ایده فدرالیسم نیست، و یا از دیگر سو مشخص نیست که اختیارت بیشتر مد نظر وی برای بعضی مناطق دقیقا چیست و چگونه است، اختیاراتی که بشار اسد هم مطمئن شده است بدون این اختیارات تمامی کشور با یک انتخابات آزاد و بر مبنای رای حداکثری به کنترل عربهای سنی در خواهد آمد، در حقیقت سخن گفتن از اختیارات بیشر برای بعضی مناطق، بیشتر از آنکه ریشه در جلب نظر کردهای سوریه داشته باشد، ریشه در اقلیت بودن خود علویان سوریه دارد، پس می توان چنین نتیجه گرفت که بشار اسد هم به دنبال حفظ قدرتی مستقل در میان اقلیتهای سوریه برای جلوگیری از اعمال نفوذ سنیهاست، هم به دنبال چیزی که بر مسند بودن وی را تداوم بخشد و این دقیقا همان نکتهای است که اسد سعی می کند کردها آن را درک کنند و روشن نیست اگر مخالف فدرالیسم است پس با چه طرح و گزینه دیگری این امر را در سوریه جدید پیش خواهد برد.
در این میان ایران به عنوان تنها کشور حامی اقلیت تشیع در جهان اسلام نه با ایده فدرالیسم مخالفت کرده و نه آن را تایید کرده است، و تنها بر این نکته تاکید ورزیده است که سوریه راهحلی سیاسی را می طلبد نه جنگ. ایران تا حدودی بر افق آینده سوریه آگاه است و از دیگر سو هر اندازه همراهی ایران با شیعیان منطقه بر عمق نفوذ وی خواهد افزود، دقیقا به همان اندازه نیز همراهی ایران با کردهای منطقه که دارای فرهنگ فلات ایرانی نیز هستند بر عمق نفوذ این کشور در منطقه خواهد افزود و دقیقا به همین دلیل ایران بسیار محتاطانه بر همراهی و مساعدت کردها و علویها در سوریه تاکیید دارد.
در عمل نیز آنچه شاهد آنیم نزدیکی بیشتر کردها و اقلیت علوی سوریه به یکدیگر است، برای مثال همین انتخابات پارلمانی سوریه که این هفته برگزار خواهد شد و معارضان در آن هیچگونه شرکتی ندارند و آن را رد می کنند، نه تنها از سوی کردها با هیچ مخالفتی روبرو نشده که تنی چند از مسئولین کانتونهای کردی هم در این انتخابات بشار اسد کاندیدا شدند.
و این دقیقا همان امر واقع و دوفاکتوی سوریه امروزی است که روسیه به دلیل نه سنی بودن و نه شیعه و کرد بودن و دور بودن از احساسات تاریخی شخصیتهای سیاسی سوری، توانسته آن را به وضوح در آینده سوریه درک کند و دقیقا به همین دلیل با گامی به جلو بر ایدهی فدرالیسم در سوریه تاکیید می کند.
البته با تثبیت فدرالیسم منفعت بلند مدت دیگر پنهانی هم برای روسیه وجود دارد، و آن وامدار کردن بخش بزرگی از کردهای ترکیه به خویش از رهگذر کردهای سوریه است. روسیه بسیار دقیق آگاه است که کردهای سوریه سنیاند و تمامی مشکل ما بین عربهای سنی در سوریه و کردها بیشتر از آنکه ریشه در اختلافات میان خود آنها داشته باشد، ریشه در جنگ ترکیه با کردهای ترکیه دارد، پس اگر ترکیه (که احتمال آن نیز چندان دور از دسترس نیست) بتواند بار دیگر و قبل از استقرار ایده فدرالیسم در سوریه با کردهای ترکیه و در راس آنها عبدالله اوجالان به توافق برسد، کردهای سوریه بی شک همان توافق را با بخش بزرگی از عربهای سنی سوریه اجرایی خواهند کرد و این یعنی از دست رفتن سوریه و خروج همیشگی این کشور از جبهه روسی-ایرانی در منطقه.
دقیقا از این منظر است که ما بعد از اوج گرفتن اختلافات مابین عبدالله اوجالان و رجب طیب اردوغان شاهد آنیم که بلوک سنی منطقه بر روی کردهای عراق سرمایهگذاری عظیمی کردند تا جایگاه و نقش کردهای ترکیه را برای آنها پر کند و از طریق اعمال نفوذ کردهای عراق بر روند سیاسی کردهای سوریه، تاثیر بگذارند و آنها را به صف عربهای سنی سوریه سوق دهند. تلاشی که تا بدین لحظه موفق نبوده چون کردستان سوریه عملا در دستان پهیهده قرار دارد که آماده نیست حقوق کردهای ترکیه را قربانی آینده سیاسی خویش در سوریه کند.
به همین دلیل ما گاه و بی گاه از سوی متحدان ترکیه شاهد آنیم که به ترکیه توصیه می شود تا در سریعترین زمان ممکن به پای میز مذاکرات با عبدالله اوجالان باز گردد، امری که رجب طیب اردوغان قادر به اجرایی کردن آن نیست و اگر کردهای سوریه در تعامل و گفتگوهای سیاسی آینده خویش با بشار اسد و علویان این کشور موفق به تثبیت حقوق خویش شوند، مناطق کردنشین ترکیه تقریبا برای همیشه از کنترل ترکیه و همپیمانان این کشور بیرون خواهد جهید و عملا کردهای سوریه و ترکیه در عقبه و حوزه نفوذ جبهه روسی-ایرانی منطقه قرار خواهند گرفت و از این طریق آیندهای بشدت متزلزل و ضعیف را برای ترکیه در منطقه رقم خواهند زد.
در آیندهای نزدیک شاهد روشنتر شدن دقیقتر بلوکبندیها خواهیم بود و امکان به وقوع پیوستن هر کدام از این گزینهها وجود دارد، اما در این یادداشت هیچ سخنی از بودن قدرتی بزرگتر در این معادالات به میان نیامد؛ آمریکا، به ویژه آنکه نقش آمریکا و اتحاد عجیب و غریب این کشور با کردهای سوریه هنوز زوایای آن به درستی مشخص نیست و شاید این کشور موفق شود تا بار دیگر کردها و ترکها را در ترکیه به پای میز مذاکره بازگرداند و تمامی معادلات و در راس آن آینده سیاسی سوریه را از این رهگذر بر هم زند.