اعلامیه بالفور عبارت از وعده بریتانیا برای «تشکیل یک وطن یهودی» به حساب می آید که حدود دو دهه بعد آرمان صهیونیستها برای برپایی یک دولت یهودی در فلسطین را به واقعیت مبدل کرد. این اقدام بریتانیا یکی از مهمترین عواملی بهحساب میآید که سالها بعد به تحولات موسوم به «جنگ نکبت» (پاکسازی قومی فلسطین در 1948) و سپس مناقشهای دنبالهدار میان اعراب و صهیونیستها منجر شد. اعلامیه بالفور یکی از مناقشه آمیزترین و جنجالیترین اسناد تاریخ مدرن جهان عرب به شمار میرود که دههها برای مورخان یک معما بود.
چیستی اعلامیه بالفور
اعلامیه بالفور، وعدهای عمومی توسط بریتانیا برای تأسیس یک «خانه ملی برای یهودیان» است. این بیانیه در قالب نامه از سوی «آرتور بالفور»، وزیر خارجه وقت بریتانیا خطاب به «لیونل والتر روتشیلد»، یکی از شخصیتهای بلندپایه جامعه یهودیان این کشور نوشتهشده است. این اقدام در خلال جنگ جهانی اول (1914 – 1918) برای ایجاد یک رژیم قیمومیت تحت حمایت بریتانیا در فلسطین پس فروپاشی امپراطوری عثمانی انجام شد. نظام قیمومیت توسط قوای متفقین ایجاد شد و درواقع گونهای از استعمار و اشغال بود.
این نظام قدرت را در سرزمینهای خاورمیانهای از قدرتهای شکستخورده در جنگ (یعنی آلمان، اتریش – مجارستان، امپراطوری عثمانی و بلغارستان) به دولتهای پیروز انتقال داد. البته هدف اعلامی نظام قیمومیت این بود که پیروز شدگان در جنگ به دولتهای جدید برای به دست آوردن استقلال کمک کنند. بااینهمه، مورد فلسطین در میان دیگر مناطق خاورمیانه عربی کاملاً خاص بود، زیرا در همه مناطق دیگر نظام تحتالحمایه ایجادشده توسط اعراب (نماینده دولتهای پیروز در جنگ) هدایت میشد، اما در فلسطین بنا بود یک «موطن ملی یهودی» ایجاد شود. درحالیکه یهودیان کمتر از 10 درصد جمعیت فلسطین را در آن هنگام تشکیل میدادند. از فردای تأسیس نظام قیمومیت، بریتانیا پروژه مهاجرت یهودیان اروپایی به فلسطین را آغاز کرد. بهطوری در بین سالهای 1922 تا 1935 جمعیت یهودیان فلسطین از 9 درصد به حدود 27 درصد بالغ شد. اگرچه اعلامیه بالفور هشدار میدهد که «نباید هیچگونه اقدامی در راستای نقض حقوق مدنی و مذهبی جماعتهای غیر یهودی در فلسطین انجام شود»، حکومت تحتالحمایه بریتانیا کلیه لوازم برپایی تشکیلات خودگردان (نظامی، سیاسی و اقتصادی) را به بهای آزار و تضعیف جایگاه اعراب فلسطین به یهودیان داد.
اهمیت اعلامیه بالفور
اعلامیه بالفور به دلایل مختلفی یک سند جنجالبرانگیز است. اولاً همانطور که «ادوارد سعید»، شرقشناس آمریکایی – فلسطینی متأخر میگوید: «این سند نشانه دخالت قدرتهای اروپایی در یک سرزمین غیراروپایی است و تبعیض شدیدی میان اکثریت ساکنان بومی منطقه و مهاجران برقرار ساخته است.» درواقع، اعلامیه بالفور در حالی به یهودیان وعده زمین داد که اعراب مسلمان بومی بیش از 90 درصد جمعیت فلسطین را تشکیل میدادند. در ثانی این اعلامیه یکی از سه وعده متناقضی بود که توسط بریتانیاییها داده شد؛ بریتانیاییها در سال 1915 در جریان «مکاتبات حسین – مک ماهون» استقلال اعراب از امپراطوری عثمانی را وعده داده بودند.
از سوی دیگر در سال 1916 در جریان موافقتنامه سری «سایکس - پیکو» به فرانسویها وعده دادند که بیشتر مناطق فلسطین تحت اداره بینالمللی قرار خواهد گرفت و دیگر بخشهای خاورمیانه نیز پس از جنگ میان این دو قدرت استعماری تقسیم میشود. اما اعلامیه بالفور بدین معنا بود که فلسطین به اشغال بریتانیاییها درخواهد آمد و اعرابی که اکثریت ساکنان آن را تشکیل میدهند استقلال به دست نمیآورند و نهایتاً این اعلامیه مفهوم جدیدی را وارد ادبیات حقوق بینالملل کرد که تا پیش از آن سابقه نداشت و این مفهوم عبارت از «وطن ملی» است. استفاده از این مفهوم مبهم برای یهودیان که متفاوت از مفهوم «دولت» بود باعث شد برداشتهای مختلفی از آن مطرح شود.
پیشنویسهای قبلی این سند شامل عبارت «بازسازی و تغییر فلسطین بهعنوان یک دولت یهودی» بودند که بعداً تغییر کرد. در دیدار «حیم وایزمن»، رهبر صهیونیستها با آرتور بالفور و نیز «دیوید لوید جورج»، نخستوزیر وقت بریتانیا در سال 1922 ظاهراً گفتهشده که اعلامیه بالفور «همیشه به معنای یک دولت نهایی یهودی» است.
مورخان زیادی برای دههها درباره اینکه «چرا اعلامیه بالفور صادر شد» تحقیق کردند و فرضیات مختلفی را نیز دراینباره مطرح کردهاند. برخی معتقدند که در بسیاری از اعضای کابینه بریتانیا در آن مقطع «صهیونیست» بودهاند، برخی دیگر معتقدند اعلامیه بالفور برای جلوگیری از احساسات یهودستیزانه رایج صادر شد و دولت انگلستان تصور میکرد با دادن فلسطین به یهودیان، «مسئله یهودیان» را یکبار برای همیشه خاتمه خواهند داد. در این میان مسائل دیگری نیز طرحشده که بیشتر مقبولیت یافته است: تسلط بر فلسطین یکی از منافع استعماری استراتژیک بریتانیا که حفظ نفوذ بر مصر و کانال سوئز بود را در پی داشت.
بریتانیا فکر میکرد اگر طرف صهیونیستها را بگیرد میتواند از حمایت یهودیان آمریکا و روسیه برخوردار شوند و این جماعات دولتهایشان را تشویق به تداوم جنگ جهانی تا زمان پیروزی کامل کنند. از سوی دیگر لابی صهیونیستها در بریتانیا بهشدت قدرتمندتر از دیگر مناطق اروپا بود، برخی از مقامات کابینه این کشور صهیونیست بودند و درحالیکه یهودیان در بخشهایی از اروپا بهشدت تحتفشار قرار داشتند، کابینه انگلستان تلاش میکرد مرهمی بر دردهای آنان باشد.
نظر فلسطینیان و اعراب درباره اعلامیه بالفور
در سال 1919 «ویدرو ویلسون»، رئیسجمهور آمریکا کمیسیونی را مأمور بررسی افکار عمومی درباره نظام قیمومیت در سوریه و فلسطین کرد. این گروه با عنوان «کمیسیون کینگ – کراین» در تاریخ شناخته میشود. گزارش آنها حاکی از این است که اکثریت فلسطینیان قویاً مخالف صهیونیسم هستند، درنتیجه اعضای کمیسیون پیشنهاد کردند که در اهداف نظام قیمومیت این منطقه بازنگری جدی صورت گیرد. «عونی عبدالهادی»، سیاستمدار ملیگرای فلسطینی در خاطرات خود ضمن محکومیت اعلامیه بالفور مینویسد: «این وضعیت یک بیگانه انگلیسی که هیچ نسبتی با فلسطین نداشت ایجاد کرد و بعد آن را به یک بیگانه یهودی که هیچ حقی در آن ندارد تحویل داد.»
کنگره سوم فلسطین در سال 1920 در حیفا طرحهای دولت بریتانیا برای حمایت از پروژه صهیونیستها را تقبیح کرد و آن را نقض قوانین بینالمللی و حقوق بومیان فلسطین دانست. اگرچه منابع دیگری نیز (ازجمله مطبوعات) در شکل دادن به افکار فلسطینیان درباره اعلامیه بالفور مؤثر بودند، اما مطبوعات محلی از زمان آغاز جنگ در سال 1914 توسط عثمانیها بسته شدند ولی از سال 1919 زیر سانسور نظامی بریتانیا فعالیت مجدد خود را آغاز کردند. در نوامبر 1919 وقتی روزنامه «الاستقلال العربی» در دمشق شروع به انتشار مجدد کرد، دریکی از مقالاتش به سخنرانی هربرت ساموئل (از یهودیان عضو کابینه بریتانیا ) در دومین سالگرد انتشار اعلامیه بالفور پاسخ داد: «کشور ما عربی است، فلسطین عرب است و باید عرب باقی بماند.»
حتی قبل از انتشار اعلامیه بالفور و ایجاد حکومت قیمومیتی بریتانیا، نشریات پان عرب نسبت به انگیزههای جنبش صهیونیستی و نتایج بالقوه آن ازجمله آواره ساختن فلسطینیان از زمینهایشان هشدار میدادند. «خلیل سکاکینی»، نویسنده و معلم اهل قدس وضعیت فلسطین را در مقطع پس از جنگ جهانی اول بهاینترتیب توصیف میکند: «ملتی که سالها به خوابرفته باشد تنها وقتی بیدار میشود که گرفتار گرداب حوادث شود، و کمکم بیدار میشود ... وضعیت فلسطین هم به همین ترتیب است. ملتی که قرنها خواب بوده و تنها تکانههای جنگ و جنبش صهیونیسم و سلطه غیرقانونی انگلیسی توانسته کمکم بیدارش کند.» پس از چندی افزایش مهاجرت یهودیان تحت نفوذ نظام قیمومیت به تنشها و خشونت میان اعراب فلسطینی و یهودیان اروپایی دامن زد. یکی از نخستین پاسخها به اقدامات بریتانیا، انتفاضه نبی موسی در سال 1920 بود که کشته شدن چهار عرب فلسطینی و 5 مهاجر یهودی انجامید.
افراد پشت پرده اعلامیه بالفور
اگرچه عموماً بریتانیا مسئول اعلامیه بالفور دانسته میشود، توجه به این نکته ضروری است که انتشار چنین بیانیهای بدون جلب رضایت دیگر قدرتهای متفق در جنگ جهانی اول امکانپذیر نبود. دریکی از جلسات کابینه جنگی بریتانیا، در سپتامبر 1917 وزرای کابینه تصمیم میگیرند که «پیش از انتشار بیانیه دیدگاه ویلسون رئیسجمهور آمریکا را نیز دراینباره جویا شوند». درواقع براساس صورتجلسه دولت انگلستان در 4 اکتبر همان سال آرتور بالفور تأکید میکند که تأیید ویلسون برای «ثمر دادن این جنبش بسیار مهم است». فرانسه نیز از سوی دیگر حتی پیش از انتشار اعلامیه بالفور، حمایت خود را اعلام کرده بود. «ژول کامبون»، دیپلمات فرانسوی در نامهای که ماه مه 1917 برای «ناحوم شوکولوف»، یهودی لهستانی نوشته از دیدگاههای حمایتی دولت فرانسه در قبال «مستعمره نشین های یهودی در فلسطین» سخن به میان آورده است: «کمک متفقین به رنسانس ملیت یهود در سرزمینی که مردم اسرائیل قرنها قبل ازآنجا اخراج شدهاند، نهایت عدالت و تلاش برای جبران گذشته است.» گفته میشود این نامه پیشگام اعلامیه بالفور بهحساب میآید. اعلامیه بالفور را میتوان مقدمه جنگ نکبت فلسطین در سال 1948 دانست که در آن گروههای مسلح صهیونیست آموزشدیده توسط بریتانیا، 750 هزار فلسطینی را از سرزمینشان بیرون کردند.
زینه الطحان،خبرنگار و تولیده کننده در الجزیره انگلیسی
برگردان به فارسی: منصور براتی
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است