سناریوهای آتی روابط تهران و ریاض
فراتاب - سرویس بین الملل: عرصهی روابط کشورها، عرصهی جهتگیریهای سیاست خارجی آنها نسبت به همدیگر است. سیاست خارجی حاصل محذورات و مقدورات کشورها در عرصه روندها و اصول شکلدهندهی آن است. در روابط کشورها و جهتگیری سیاست خارجی آنها، دوست و دشمن همیشگی معنایی ندارد، چرا که دولتها روابط خود را بر منطقی متصلب و بدون تغییر، تعریف نمیکنند. محذورات و مقدورات در سه سطح ملی، منطقهای و بینالمللی قابل تعریف هستند. بدین معنا، هر دولتی که در عرصهی روابط بینالملل فعلی به رسمیت شناخته شده، یک سری مقدورات در سطوح ملی، منطقهای و بینالمللی دارد و همزمان با محذوراتی در این سه سطح نیز مواجه است. سیاست خارجی، قدرت، نفوذ، تاثیرگذاری، تاثیرپذیری و روابط کشورها بر مبنای این محذورات و مقدورات قابل تبیین و پیشبینی هستند. در همین راستا، تلاش میشود تا با استفاده از چارچوبههای چهارگانهی ساختاری، نهادی، امنیتی و گفتمانی که بخشی از پایاننامهی کارشناسی ارشد نگارنده در زمینهی ناکامی دولتسازی است، به بررسی رفتارکاوی ایران و عربستان در منطقهی خاورمیانه و نیز سناریوهای آتی روابط دو کشور بپردازیم.
چارچوبههای شکلدهندهی رفتار ایران و عربستان در خاورمیانه
1ـ چارچوبهی ساختاری
بنا به تعریف "فرد چرنوف" در کتاب " نظریه و زبر نظریه در روابط بینالملل مفاهیم و تفسیرهای متعارض"؛ «ساختار را میتوان مجموعهای از روابط دانست». حال، منظور ما از چارچوبهی ساختاری؛ دیدگاه رئالیسم ساختاری طرح شده از سوی کنث والتس به سیاست بینالملل است. سیاست بینالملل عرصهی بازیگری دولتهاست که تحت تاثیر ساختار بینالمللی قرار دارند. این ساختار بینالمللی است که رفتار کشورها را شکل میدهد، چرا که خود دولتها از منظر این نظریه، به "جعبههای سیاهی" تعبیر میشوند که محتوای درونی آنها تاثیری بر رفتارهایشان ندارد و چندان مهم نیست، بلکه کنش دولتها از بیرون و از سوی ساختار نظام بینالمللی شکل میگیرد. همهی دولتها رفتارهای مشاهبی دارند، که تنها وجه تمایز آن، قدرت است. بر اساس این دیدگاه، ایران و عربستان به عنوان دو عضو نظام بینالملل کنونی، تحت تاثیر ساختار نظام بینالملل قرار داشته و این خود ساختار است که رفتار آنها را شکل میدهد. مهمترین اصل در چارچوبهی ساختاری، حفظ وضع موجود است. دولتهایی که خواهان تغییر وضع موجود باشند، ساختار به مقابله با آنها بر میخیزد. دو کشور ایران و عربستان در این چارچوبه و از منظر نظریهی رئالیسم ساختاری کنشپذیرند تا کنشگر. به عنوان مثال، ساختار نظام بینالملل، ایران را به مذاکرات هستهای و توافق با قدرتها و پذیرش ساختار نظام بینالملل وامیدارد. یا این ساختار نظام بینالملل و الزامات آن است که عربستان را وادار به انجام اصلاحات (هر چند محدود) در رفتارهای داخلی و منطقهای خود مینماید که میتوان به بحران سوریه و الزام به پذیرش ایران به عنوان یک بازیگر مهم برای حل بحران سوریه و شرکت در نشست وین، اشاره کرد.
2ـ چارچوبهی نهادی
بارنت و دوال در "کتاب قدرت در حکمرانی جهانی، میگویند"؛ «چارچوبهی نهادی عبارت است از موقعیتی که در آن، بازیگران موجود، کنترل غیرمستقیمی بر دیگران اعمال میکنند، همچون زمانی که دولتها نهادهای بینالمللی و منطقهای را در جهت منتفعشدن بلندمدت خود و نیز عدم بهرهمندی دیگران ایجاد میکنند». بدین معنا، که قدرت نهادی در قالب نهادها و رژیمهای منطقهای (سطح تحلیل این مقاله منطقهای است)، بر رفتار دولتهای موجود در منطقه اثر میگذارد. در روابط ایران و عربستان، قدرت نهادی در قالب سازمانها و نهادهایی خود را تعریف و بازتعریف میکند که دولت ایران و عربستان عضو آن بوده یا عضو آن نیستند. در خاورمیانه، چندین سازمان و نهاد وجود دارد که میتوان به شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه عرب (این سازمان محدود به خاورمیانه نیست، اما به عنوان یک سازمان منطقهای قابل تعریف میشود) و شورای همکاری اسلامی اشاره کرد. این سه سازمان مهمترین نهادهای منطقهای هستند (اگرچه به سازمان همکاری اسلامی، عنوان فرامنطقهای داده میشود، اما در دستهبندی ما آنها سازمانهایی منطقهای هستند که اعضاء آن بیشتر در یک منطقه خاص قرار دارند). ایران عضو سازمان همکاریهای اسلامی است، اما در دو سازمان دیگر نقشی ندارد. این سه سازمان بر رفتار و نیز جهتگیری دولتهای منطقهای اثر میگذارند، در این سه سازمان عربستان سعودی دارای نفوذ بوده و بر رفتار بیشتر دولتهای داخلی این سازمانها اثر میگذارد. مثلا شورهای همکاری خلیج فارس که حاصل شش دولت حاشیهی جنوبی خلیج فارس است، بیشتر سازمانی تحت کنترل عربستان شناخته میشود. اتحادیه عرب نیز با فروکش نمودن قدرت مصر و سوریه، بواسطهی حضور اکثریتی بازیگران عرب سنی در آن، به سازمانی بدلشده که عربستان قدرت اثرگذاری بر جهتگیریهای آن را دارد. سازمان همکاری اسلامی نیز چون اتحادیه عرب دارد، مثلا در سال 2011، که قرار بود نشست سالانه آن در عراق برگزار شود، عربستان این نشست را به تعویق انداخت (2012 برگزار شد) یا جهتگیری ضد ایرانی آن نسبت به تحولات سوریه و عراق را میتوان در سالهای اخیر مثال زد. البته باید گفت این سه سازمان تا به امروز نیز تشریفاتی ماندهاند.
3ـ چارچوبهی امنیتی
یکی دیگر از بسترهای عملکردی دولت، چارچوبهی امنیتی است. چارچوبهی امنیتیِ کنش دولت بر اساس قدرت جبری یا زور است. از دید بارنت و دوال در این چارچوبه، روابط همکنشانهای شکل میگیرد که در آن بازیگری به کنترل مستقیم رفتار دیگری میپردازد. در روابط میان ایران و عربستان، بر اساس میزان مقدورات و محذورات، این دو بازیگر به کنترل رفتار همدیگر و نیز دیگر دولتهای منطقهای میپردازند. اما، مساله اساسی این است که ایران در روندهای تاریخی به خصوص در سالهای پس از 2001، توانایی بالایی در کنترل رفتار عربستان در حوزههای موضوعی و بحرانهای منطقهای داشته است. مثال موردی ما مساله نفوذ ایران در کشورهای لبنان، عراق، سوریه است. در همین راستا، مساله حفظ ثبات و امنیت منطقهای حایز اهمیت است. ایران در جهتگیری خود نسبت به کشورهای منطقه، اصل را بر حمایت از دولتهای قانونی و حفظ یکپارچگی آنها قرار داده است، چرا که میداند تجزیهی آنها به ضرر کشور است. اما عربستان در بحرانهای منطقهای به حمایت از جناحهای نزدیک به خود و نیز معارضین دولتهای قانونی آنها دامن زده است که میتوان نوع رفتار عربستان را در سوریه و عراق به عنوان مثال ذکر کرد. در همین راستا، ایران تلاش بر حفظ ثبات و امنیت منطقهای دارد، در مقابل رفتار عربستان معطوف به تشدید ناامنی در درون کشورها و منطقه است.
4ـ چارچوبهی گفتمانی
منظور از چارچوبهی گفتمانی عبارت است از اشاعهی اجتماعی تولید موضوعات در نظامهای معنایی و دلالت. برای مثال یک معنای خاص از توسعه را تولید و اشاعه دادن، جهت دادن به کنش اجتماعی در جهات خاص و نیز شکلدادن به موضوعات شناخت و اشاعهی آنها. در عرصهی گفتمانی، حوزهی معنایی دلالت در روابط قدرتهای منطقهای، اصل بر تولید گفتمانهای معنایی خاص خود و اشاعهی آن در منطقه کنش است. هر یک از ایران و عربستان، به عنوان قدرتهای منطقهای (با تفاوت در سطح قدرت در ابعاد سیاسی، نظامی، اقصادی، فرهنگی و اجتماعی اعم از قدرت سخت و قدرت نرم)، دست به تولید گفتمانهای خاص خود زده، که گفتمای انقلابی ایران در مقابل گفتمان وهابی سنی عربستان قابل خوانش است. این دو دولت، تلاش بر شکلدادن منطقه بر اساس گفتمانهای خاص خود دارند. ایران در سالهای پس از 2003، از منظر "علیرضا نادر"، توانسته به نفوذ کامل در منطقهی خاورمیانه بپردازد و با دستاورد هستهای خود به عراق و کشورهای منطقه و نیز جهان ثابت کند که این کشور قدرت منطقهای بزرگ و حتا مهمترین بازیگر خاورمیانه است. البته این نفوذ از منظر انقلابی بودن صرف قابل خوانش نیست، که بخشی از آن به جهتگیری سیاسی و نیز نظامی موثر و کارآمد ایران در منطقه بازمیگردد.
سناریوهای آتی روابط دو کشور
روابط ایران و عربستان در چند دههی اخیر با فراز و فرودهایی همراه بوده است. حال، دو کشور به عنوان قدرت منطقهای شناخته میشوند و هر دو نیز تلاش دارند تا به عنوان قدرت برتر در منطقه شناخته شوند. محذورات و مقدورات این کشورها در شکلدادن قدرت منطقهای آنها موثر است. با نگاهی به چارچوبههای چهارگانه و میزان قدرت کنش ایران و عربستان در هر یک از آنها، میتوان رفتارکاوی دو کشور را در حوزه روابط دوجانبه و نیز منطقهای، در قالب سناریویهای زیر مورد پیشبینی قرار داد.
نخست؛ سناریوی تعاملی با نتیجهی بازی برد ـ برد: سناریوی ایدهآل در روابط ایران و عربستان و نیز جهتگیری آنها به حوزههای موضوعی و مسائل منطقهای، بر رفتار تعاملی و بازی با نتیجهی برد ـ برد است. در این سناریو، دو کشور با پذیرش قدرت منطقهای همدیگر و تلاش برای سامان منطقه و حل بحرانهای جاری که به ناامنی و بیثباتی در منطقه دامنزده، تلاش بر این دارند که بازی با مزیت مطلق لیبرالی را با هدف کسب منافع متقابل به دور از میزان منفعت طرف مقابل را در پیش گیرند. سناریوی تعاملی به سطحی از همکاری و روابط دو کشور اشاره دارد که حرف اول را منطق دیپلماسی، مذاکره و نیز تلاش نهادی و همکاریهای چندسطحی میزند.
دوم؛ سناریوی تقابلی با نتیجهی بازی برد ـ باخت: در سناریوی بدبینانه، روندهای تقابلی در رفتار دو کشور نسب به همدیگر و نیز منطقه پیشبینی میشود. در سناریوی تقابلی دو دولت در یک بستر منازعهآلود، با بازی مزیت نسبی رئالیستی به فکر بهرهمندی خود و بیبرهشدن طرف مقابل هستند. در این سناریو، منطقه به سوی ناامنی و بیثباتی بیشتر خواهد رفت و ایران و عربستان در دامنزدن به فضای تنشآلود منطقهای و نیز مقابله، در روابط دوجانبهی خود پیش خواهند رفت. نتیجهی این بازی در منطقه و روابط ایران و عربستان، برد ـ باخت است.
سوم؛ سناریوی تعاملی ـ تقابلی با نتیجهی بازی تلفیقی: در سناریوی نهایی، پیشبینی یک رویکرد منطقی و واقعبینانه حاکم بر رفتار و روابط دو کشور در منطقه و نیز نسبت به همدیگر است. سناریوی مطلوب مقالهی حاضر یک رویکرد تلفیقی تعاملی ـ تقابلی در روابط این دو کشور است. در این رویکرد دو کشور به عنوان بازیگرانی منطقی؛ آنچنانکه نظریهی سازهانگاری روابط بینالمللی میگوید، شناخته میشوند. در این سناریو، ایران و عربستان نه به صورت ایدهال؛ تعامل همیشگی و نه بهصورت بدبینانه و تقابل دائم، که در حوزههای موضوعی خاص، رویکری تعاملی ـ تقابلی دارند. بدین معنا که بر اساس منافع خود و مقدورات و محذورات مطرح شده در سیاست خارجی آنها، روندهای تعامل و تقابل را در موضوعات مختلف در پیش خواهند گرفت. نتیجهی بازی در این سناریو، بازی تلفیقی بردـ برد، و گاها برد ـ باخت است.
یحیی زریننرگس (پژوهشگر مسائل خاورمیانه)
منبع: ماهنامه وقایع، شماره سوم، ویژه بهمن و اسفند 1394