فراتاب - گروه اندیشه مقدمه مترجم: قدرت گرفتن پوپولیسم و راست افراطی، و گسترش مظاهر نژادپرستی، بیگانه هراسی و اسلام ستیزی از جمله پدیده های نوظهوری می باشند که دموکراسی های غربی با آن مواجه اند. شکل گیری تمایلات معنی دار به احزاب و گروه هایی که خود را خارج از چارچوب های سنتی هیئت حاکمه (Establishment) تعریف می کنند نشان از ناتوانی جریانِ اصلی احزاب، در دموکراسی های غربی در پاسخگویی به مطالبات و نیازهای بخشی از این جوامع دارد. این احزاب و گروه های خارج از جریان اصلی، باور چندانی به برخی اصول بنیادین و ارزش های دموکراسی های غربی ندارند. و نقطه ی جالب توجه نیز در اینجاست که دلیل اقبال بخشی از جوامع غربی به این احزاب، رویگردانی آنان از ارزش ها و هنجارهای دموکراتیک و لیبرال است.
پاتریک دنین اخیرا در کتاب خود به مسائلی که دموکراسی های غربی با آن دست به گریبان اند پرداخته است. دیمون لینکر در این جستار به نقد این کتاب جنجال برانگیز و پر سر وصدای دنین پرداخته است. دنین آینده ی درخشانی برای دموکراسی های لیبرال متصور نیست. و معتقد است با تجلی تمام و کمال لیبرالیسم، ذخایر اخلاقی بشر برای تعالی و نیل به فضیلت ازمیان رفته است. اما لینکر در نقد این کتاب خط مشی میانه تری در پیش گرفته است. او مدعی است که روندها و ایده های ناصواب و مخربی که در عصر مدرن و در دوران حاکمیت لیبرالیسم ظهور کرده، محصول ایدئولوژی ها و جریانات ظهور کرده در دل لیبرالیسم بوده است. این ایدئولوژی ها در پاسخ به مشکلات و نیازهای هر دوره ای ظهور کرده اند. لذا لینکر مدعی است که امکان ظهور ایده های جدید برای حل مسائل موجود، از درون پارادایم لیبرال وجود دارد. در این جستارنگاه بدبینانه ی دنین در برابر نگاه خوش بینانه تر لینکر قرار می گیرد.
متن اصلی:
در این برهه که آمریکا دچار آشفتگی و تشویش سیاسی، فرهنگی، و اقتصادی است، تبیین هایی نیز برای توضیح علل آن در دسترس وجود دارد؛ نابرابریِ در حال رشد، نژادپرستی و بیگانه هراسی مداوم، قطب بندی ایدئولوژیکی که با تکنولوژی وخیم تر شده است. این تئوری و بسیاری تئوری های دیگر را می توان در ستون های روزنامه ها، جستارها، مطالعات دانشگاهی و کتاب ها یافت.
بی شک وجهی از حقیقت در بسیاری از آن ها وجود دارد. اما هیچ کدام از آن ها به پای قدرت بیانِ رادیکالِ مهیج موجود در کتاب «چرا لیبرالیسم شکست خورد» پاتریک دنین (Patrick Deneen) نمی رسد. محتملا به همین دلیل است که این کتابِ تازه منتشر شده، توجهات زیادی در صفحات نیویورک تایمز به خود جلب کرده است. این کتاب حیرت انگیز ترین کتابِ نقد فرهنگی است که در دوره حاضر منتشر شده است، و تصور این که [کتاب دیگری] به این زودی ها، در بنیادشکنی از این کتاب پیشی بگیرد، سخت است.
چنان چه عنوان جنجالی آن نشان می دهد، دنین علت بسیاری از مسائل موجود ما را یک عامل می داند: «شکست لیبرالیسم.» مراد او نئولیبرالیسمی که از اوایل دههی 1990 بر حزب جمهوری خواه حاکم گشته و تاکنون هدف [حمله] دائمی چپ های سوسیالیست بوده، نیست. او صرفا از لیبرالیسم رایج در حزب دموکرات از زمان نیو دیل (New Deal)، نیز صحبت نمی کند. مراد او لیبرالیسمی است که ماهیت سیستم حکومتی ما می باشد. هنجارها، کردارها (Practices)، و باورهایی که توسط دو حزب عمدهی سیاسی ما و تقریبا تمامی شهروندان آمریکا تصدیق شده اند.
اما این مباحث تا آن حد رادیکال نیست تا بتواند ادعای او (دنین) را بطور کامل مجسم نماید. دنین سرانجام نه فقط به لیبرالیسمی که ماهیت سیستم حکومتی ما را شکل می دهد اشاره می کند، بلکه به شکل بنیادی تری به لیبرالیسم فلسفیِ کل پروژهی مدرن که به دو قرن و یا قرون قبل تر از تاسیس آمریکا باز می گردد، نیز اشاره می کند. به نوشته های نویسندگانی مانند ماکیاولی، بیکن، دکارت، هابز و لاک _ مردانی که اولین بار [این نظر را] طرح کردند که علم و تکنولوژی می توانند به سویِ هدف دگرگونی جهان، به منظور آزادی بشریت از جهالت، ترس، فقر، و ستم سیاسی و مذهبی هدایت شوند.
در یک سطح، تلاش ها و لوازم موجود به آن میزان از نتیجه مطلوبی که موسسان مدرنیتهی لیبرال در نظر داشتند نائل گردید. دنیایی که آن ها در سر داشتند سیاست و فرهنگ آمریکا از صدر تا ذیل را شکل می دهد. هنوز نوع بشر در جهان به آن اندازه رشد نکرده که توسط لیبرالیسم رشد کرده است. دلیل آن در تناقض مرکزی ای است که در کتاب مذکور آمده، کتابی که خودِ این کتاب پر است از این تناقض ها. بنا به نوشتهی دنین لیبرالیسم شکست خورده، [به این علت که] «لیبرالیسم موفق شده است.»
همانطور که لیبرالیسم به شکل تمام وکمالی به خود [حقیقی اش] تبدیل شده است، و همچنان که منطق درونی آن آشکارتر شده است، و تضادهای درونی آن هویدا گشته است، نابهنجاری هایی تولید کرده است که همزمان دگردیسی از ادعاهایی است که تحقق بخشِ ایدئولوژی لیبرال می باشند. فلسفهی سیاسی ای که برای ترویج برابریِ بیشتر، دفاع از فرشینهی متکثر فرهنگ ها و باورهای مختلف، صیانت از شرافت انسانی، و البته گسترش آزادی عرضه شده بود، در عمل نابرابری عظیمی ایجاد می کند، همسانی و همگنی را تحمیل می کند، موجب تنزل مادی و معنوی می شود، و آزادی را تضعیف می کند.
چنین تحلیل هایی مبتنی است بر آرای مجموعه ای از نویسندگان: لئو اشتراوس، الکسیس دوتوکویل، کریستوفر لش و وندل بری و اشخاص دیگر. آن چه که منحصربفرد است، ترکیب دنین از ایده های این نویسندگان و کاربرد گستردهی آن ها در مسائل مشخص امروز است.
این [کتاب] اشاره به پارادوکس دیگری دارد: کتابی که مجموعهی در حال انباشت 500 ساله را [بعنوان عامل] بحران مورد نظر موجود درنظر می گیرد، در هر لحظه، از لحظات گذشتهی این روندِ در حال رشد احساس ناشی گری خواهد کرد. در دوران حکومت کلینتون، یا عصر رونالد ریگان، یا جان اف کندی، یا فرانکلین روزولت، به گذشتهی دورتر بازنمی گردم، شرح دنین از منطق درونی مدرنیتهی لیبرال اگر تماما فهم ناپذیر به نظر نمی رسید، عجیب و غریب به نظر می آمد. اما اینک نه. در این راستا، کتاب حداقل، نقطهی مشترک بیشتری با فلسفهی تاریخ هگلی و مارکسیستی دارد، که در آن مولف همواره خود را در لحظهی سرنوشت ساز تاریخ قرار می دهد، زمانی که نمودهای واقعی آن خود را به طریقی نسبتا پیشگویانه نشان می دهند، تا این که بخواهد نقد فرهنگی نسبتا ذره بینانه ای انجام دهد که معمولا توجه ما را جلب می کند.
در هیچ جایی تحلیل های دنین قانع کننده تر از توضیحات احزابی که در حال نزاعِ پر سر و صدای مخرب هستند، نیست. هیچ کدام از آن ها قادر به پرداختن به ریشه های مسائل ما نیستند، چرا که هر دوی آن ها یک نسخه از لیبرالیسم مشابه را تایید می کنند. هر کدام مدافع شکل نسبتا متفاوتی از آزادی فردی هستند و طرفدار نوع نسبتا متفاوتی از فعالیت زیادهی دولت هستند. دموکرات ها لیبرتاریانیسم فرهنگیِ اخلاقا آنارشیستی را با دولت متمرکز سامان دهندهی عرصه های اقتصادی و اجتماعی ترکیب می کنند ( آخری از طریق قاون مبارزه با تبعیض انجام می گیرد). در حالی که، جمهوری خواهان دفاع از محدودیت های اجتماعیِ عمومی را با تثبیت فردگرایی اقتصادی ترکیب می کنند، که این [خود نیز]، محدودیت ها را کاهش می دهد.
تا جایی که به نظر دنین مربوط است، این منازعات سطحی پوششی است بر روابط حقیقی میان دولت و بازار: که بطور ثابت و ناگزیری با هم رشد کرده اند. دولت گرایی، فردگرایی را میسر می گرداند و فردگرایی، دولت گرایی را. علت آن «عمیق ترین مفروضات فلسفی ما» می باشد که مستلزم هیچ چیزی کم تر از آزادی پایدار از محدودیت های تحمیل شده از بیرون نیست ( منشا آن چه در طبیعت باشد و چه در سنت و یا خدا )، و سپس ایجاد محدودیت های هم ارز بر شکل انسان ساختهی آنچه که توکویل «قدرت عظیم و قیمانهی» دولت می نامد. نتیجه تقریبا مصیبت بار بوده است، «تنزل [مقام] شهروندی» و حس متعاقب ناتوانی در میان بخشی از آمریکائیان عادی.
سوالی که با کتاب دنین در آمیخته و نیز باید زمانی که از خواندن آن دست می کشند مکررا در ذهن خوانندگانش تداعی شود، این است که آیا احساس مبهم و در عین حال توام با رخوت فراگیرِ ما نشانه ای از آن است که آمریکا ( و در واقع دنیای لیبرالِ غرب بطور کلی ) ممکن است در حال «نزدیک شدن به پایان چرخهی طبیعی فساد و زوال که عمر تمامی مخلوقات انسانی را محدود می کند، باشد؟»
ما محتملا به نقطهی پایان نزدیک می شویم_ پایانی که پس از آن آمریکایی ها می توانند شروع به تصور و تاسیس آزادی پس از لیبرالیسم نمایند _ نظر تکان دهندهی دنین است.
این نظری نیست که مخصوصا برای من مجاب کننده باشد. به این دلیل که بدبینی مطلق دنین دربارهی زمان حال، بنظر اغراق آمیز می آید. خوش بینی داده محور استیون پینکر نیز می تواند زیاده روی در جهت مقابل باشد، با این حال ما چه از میزان سواد، فقر، بیماری صحبت کنیم و یا از حوادث جنگ، این حقیقت که بنظر می رسد زندگی تحت لوای لیبرالیسم به مراتب کمتر جهنمی تر است از رتوریک دنین. رتوریکی که انتظار دارد به آن باور داشته باشیم. این بدان معنی نیست که بی سامانی آشکاری که بسیاری از شهروندان ناراضی ما از آن بشکل آشکاری رنج می برند، امری خیالی است. اما این می تواند بدان معنا باشد که این [مساله] ریشه های دیگر و پیچیده تری از «منطق درونی» لیبرالیسمِ مفروض دارد.
و این اعتراضی بنیادی تر به استدلال دنین ایجاد می کند.
ادعای این که بسیاری از مسائل ما ریشه در قرون 16 و 17 دارد صرفا زمانی قانع کننده بنظر می رسد که فردی این ادعا را بپذیرد که مدرنیتهی لیبرال پروژه ای عامدانه و برنامه ریزی شده بوده که توسط تعداد انگشت شماری از فیلسوفان ایجاد شده است. برای ثبت تاریخی معتبرتر است که چنین نتیجه گیری شود که ویژگی های دنیای مدرن از طریق پروسه های پیچیدهی اجتماعی و اقتصادی ظهور کرده است که هیچ ذهن یا گروهی از متفکران کنترل قاطعی بر آن نداشته و سیاست لیبرال اساسا پاسخی به آن بوده است. لیبرالیسم عملیات نجاتی برای زیست اروپایی بود که عمدتا پس از آن ایجاد شد که اروپا با جنگ های مذهبی تکه تکه شده بود و با دینامیسم اقتصادی بی سابقه و اکتشافات علمی جدید دچار بی ثباتی شده بود، هر دوی این ها ( اقتصاد و اکتشافات علمی) اقتدار سنت ها و نهادهای مختلف را تضعیف می کردند.
با نگاه در این راستا، بسیاری از ایده ها و روندهای زیانباری که دنین در کتاب خود با شدت و به حق نقد می کند، بنظر نمی رسد که مترادف با لیبرالیسم باشد، [بلکه] بیشتر نمونه هایی از ایدئولوژی هایی است که از درون نظم لیبرال ظهور کرده اند، چنان چه [لیبرالیسم] تلاش می کرد با چالش های طولانی مدت و چالش های جدیدِ در حال ظهور مبارزه کند (لیبرتاریانیسم و پیشرفت گرایی دو مثال از این ایدئولوژی ها می باشند).
این ممکن است تمایزی غیر واقعی بنظر برسد، اما تمایزی بسیار مهم است، چرا که این امکان را فراهم می کند تا منشا مسائل خود را [بلحاظ زمانی] نزدیک تر از آن چیزی که مد نظر دنین است، تصور کنیم. و اینکه این مسائل تماما دلالت بر شکست جهانی-تاریخی لیبرالیسم ندارند. بعضا ایده های بد قدرت خود را از دست می دهند بدون این که همه چیز را با خود به پایین بکشند.
من فکر می کنم این چیزی است که به سرنوشت آیندهی ما نزدیک تر است از نظر مخالف و بسیار بدیمن تر پاتریک دنین. اما شاید من اشتباه می کنم. به این علت است که خواندن و کلنجار رفتن مردم با کتاب مهم و عمیقا مبهوت کنندهی دنین، بسیار مهم است.
دیمون لینکر، تحلیلگر و اندیشمند سیاسی
برگردان به فارسی: سجاد آتشبار
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است