سرويس فرهنگي فراتاب_بحث درباره وزن شعر تفصیل زیادی دارد اما من در اینجا به جزئیات نمیپردازم و نکاتی را در باب کلیات کار استاد نجفی در حوزه وزن شعر بیان میکنم. آقای نجفی دو استاد داشت که از حضور آنها تأثیر زیادی گرفت؛ یکی آندره مارتینه بود و دیگری مرحوم پرویز ناتلخانلری. مارتینه نقشگرا بود و بهعبارت بهتر ساختگرایی بود که معتقد بود ساختگرایی بدون نقشگرایی عقیم است. مثلا در بررسی برگ یک گیاه، طبق شیوه او، نخست باید نقش برگ تعیین شود و این نقش را هم خود شما تعیین میکنید نه آن پدیده. پس این مسئله مطرح میشود که شما بهعنوان یک آشپز به بررسی برگ میپردازید یا بهعنوان دامداری که برگ را برای احشامش میخواهد یا بهعنوان یک نقاش یا گیاهشناس. به هرحال این رویکرد ماست که نقش آن پدیده را تعیین میکند. وقتی نقش پدیده معلوم شد آنگاه میتوان از روش ساختگرایی برای توصیف آن استفاده کرد. این درس مهمی بود که نجفی از مارتینه گرفته بود. مارتینه از اصحاب بزرگ مکتب پراگ بود و او نیز بحث نقشگرایی را از کارل بوهلر گرفته بود. به همین دلیل نخستین کاری که نجفی باید در توصیف وزن شعر فارسی میکرد این بود که وزن را تعریف کند و ویژگیهای آن را بشناساند.
اما پیش از اینکه تعریف نجفی از وزن را بیان کنم، بهسراغ استاد دیگرش خانلری میروم. میدانیم که پیشرفت در پژوهشهای علمی بین دو قطب اتفاق میافتد: شما در پژوهشتان یا انگارههای قبلی را رد میکنید و مدل جدیدی پیشنهاد میدهید یا همه انگارهها را بررسی میکنید و حکواصلاحاتی در آنها به وجود میآورید. بهندرت اتفاق میافتد که در پژوهشهای علمی انقلابی رخ دهد و یک انگاره بهطور کلی کنار گذاشته شود و انگاره دیگری جایگزین آن شود. معمولا انگارههای قبلی را بررسی میکنند و تغییراتی در آنها به وجود میآورند.
آقای نجفی به سمت طیف دومی که ذکر شد گرایش داشت و دیدگاههای قبلی را اصلاح کرد. پس اگر بهدنبال یک انقلابی در حوزه وزن شعر هستیم باید بهسراغ خانلری برویم. خانلری بود که وزن شعر فارسی را از اضافات پاک کرد و بحث بیمعنی و عبث زحافات را که از عروض عربی وارد فارسی شده بود کنار گذاشت. تا پیش از این، زحافات در دوجا مورد استفاده قرار می گرفت؛ هم در تقطیع و هم در طبقهبندی و خانلری اینها را از وزن شعر فارسی جارو کرد و دور ریخت. اما آنچه خانلری ارایه داد هم در حوزه تقطیع و هم در حوزه طبقهبندی ناقص ماند و نجفی کار او را تمام کرد. در تعریف وزن شعر میبینیم که نجفی چقدر وامدار خانلری بود. تعریفی که خانلری برای وزن ارایه میکند اینگونه است: «وزن ادراکی است که از احساس نظمی در بازگشت زمانهای مشخص حاصل میشود». نجفی با اصلاح این تعریف، تعریف دیگری ارایه داد: «وزن ادراک تناسبی است که از تکرار مقادیر متساوی و منفصل حاصل میشود».
در تعریف نجفی مفاهیم ادراک، تناسب، مقادیر، متساوی و انفصال را داریم. من نمیخواهم تکتک این مفاهیم را تعریف کنم اما برای شروع بحث میتوان ضربات تیکتاک ساعت را در نظر گرفت که تمام ویژگیهای وزن را دارد اما ما به این وزن نمیگوییم چون منفصل نیست. پس برای پدیدآمدن وزن حتما باید مسئله انفصال در نظر گرفته شود. از طرف دیگر، تعریف خانلری بهاصطلاح منطقیون، تعریف دوری بود به این معنا که از کلمه وزن در تعریف خودش استفاده میکرد و این مناسب نیست. جز این، مسئله مقدار هم در تعریف نجفی مهم است. مقادیری که در تساوی مصراعها وجود دارد و وزن از آنجا شکل میگیرد چه چیزهایی هستند؟ در ارتباط با هر زبانی این مقادیر تغییر میکند. در بعضی از زبانها تساوی هجاها مطرح است و پنج هجا این سو و پنج هجا آن سو وجود دارد که این وزن عددی یا هجایی نامیده میشود و در شعر فرانسه وجود دارد. در بعضی از زبانها پنج تکیه این طرف و پنج تکیه آن طرف وجود دارد که در شعر کودکانه انگلیسی وجود دارد.
در بعضی از زبانها هم تعداد تکیهها و هم تعداد هجاها مطرح است و این در شعر رسمی انگلیسی مثل شکسپیر و میلتون و دیگران دیده میشود. در بعضی از زبانها نواخت مطرح است، یعنی زیر و بم کردن صدا که در شعر ویتنامی و چینی وجود دارد و در شعر فارسی هم مسئله مهم کمیت است. بهاینمعنا که در شعر فارسی کمیتها باید نظیربهنظیر مساوی باشند، هم تعدادشان و نوعشان. این قاعده اصلی وزن شعر است، یعنی تساوی کمیتها به لحاظ تعداد و به لحاظ نوع در دو مصراع یک قطعه شعر و در تمام دیگر مصراعهای آن قطعه. اگر شعر فارسی در هر دو بیتش این ویژگی را رعایت میکرد بحث وزن شعر تمام میشد و اصلا نیازی به ادامه بحث نبود. رومن یاکوبسن تمثیلی دارد که میگوید اگر یک کودتاچی، کودتا کرد و گرفتار شد شکست خورده و کشته میشود. اما اگر کودتا کرد و پیروز شد آن وقت قانون آن چیزی است که او میگوید و در واقع قانونی را نقض نکرده است. در مورد وزن شعر هم همین ماجرا مصداق دارد، اگر در شعر از قاعده کلی وزن تخطی شد و وزن همچنان سرجایش بود، حکایت کودتاچیای است که کودتا کرده و موفق شده.
این اتفاق نه فقط در شعر فارسی بلکه در تمام اشعار جهان میافتد. مقادیر متساوی تکرارشونده باید در تمام اشعار نظیربهنظیر مثل هم باشد اما گاهی این تساوی برقرار نمیشود ولی وزن همچنان سرجایش است. مثلا فرض کنید در وزن «فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن»، شاعر گاهی ممکن است به جای فعلاتن اول فاعلاتن بیاورد. در این حالت اگرچه تساوی مصراعها به هم خورده و نظیربهنظیر مثل هم نیستند اما وزن سر جایش است و این موارد باید توجیه شود. به عبارتی کار وزن شعر توجیه و تبیین این موارد است. عروض سنتی با افسانهسازی و خیالپردازی اینها را توجیه میکرد اما مرحوم خانلری بهخوبی پدیده را شناخت اما فرصت نکرد که تبیین کاملی از آن به دست دهد. آقای نجفی این بحث را کامل و تمام کرد. به این جهت است که میگویم نجفی انقلابی نبود و به اصطلاح امروز اصلاحطلب بود. نجفی بحث را هم در حوزه تقطیع و هم در حوزه طبقهبندی تمام کرد و دوزاده اختیار شاعری مدنظر خانلری را به این سه مورد تقلیل داد: اختیارات، استثنائات و ضرورتهای وزنی. تقطیع عروض فارسی که در عروض سنتی سالها طول میکشید تا آموخته شود در عروض نجفی در هشت جلسه آموخته میشود. از طرف دیگر و در مسئله طبقهبندی، خانلری نیمی از اشعار فارسی را طبقهبندی کرد یعنی اشعار متفقالارکان ولی به متناوبالارکان و مختلفالارکان نرسید و این کشف بزرگ استاد نجفی است که اشعار فوتشده در شیوه خانلری را در کارش گنجاند.
منبع:روزنامه شرق