فراتاب- سرویس بین الملل: قرارداد سایکس – پیکو در 16 مه 1916 بین فرانسوا ژرژ پیکو و سرمارک سایکس منعقد شد. قراردادی که تعیین کننده تاریخ سیاسی خاورمیانه مدرن بود و مهمترین تاثیر را بر حیات سیاسی – اجتماعی شهروندان خاورمیانه داشته است. سایکس – پیکو معاهدهای برای تعیین وضعیت مناطق تحت کنترل امپراتوری سابق عثمانی بود. قرارداد سایکس – پیکو در آینده در قالب عهدنامههای سور (Severs) و لوزان (Lausanne) بُعدی عملیاتی به خود گرفت و برآیند آن استقرار ساختاری از مجموعه دولت – ملتها در خاورمیانه شد که آن را «نظم سایکس – پیکو» نامیدند. بهطور کلی، اصل بنیادین در معادلات سیاسی خاورمیانه بعد از قرارداد سایکس – پیکو بر این قرار است که هر نیرویی که خواهان تغییر در مرزها و حدود این قرارداد باشد با مخالفت و ضدیت نیروهای داخلی، منطقهای و بینالمللی مواجه خواهد شد.اکنون در شرایطی که صد سال از انعقاد این قرارداد سرنوشتساز تاریخی میگذرد، بسیاری از ناظران و تحلیلگران از پایان نظم سایکس – پیکو و ایجاد نظمی جدید با مدیریت قدرتهای فرامنطقهای آمریکا و روسیه سخن بهمیان میآورند. در راستای پرداختن به همین موضوع، در نوشته حاضر در ابتدا تحلیلی را پیرامون اصل بینیادین حاکم شده بر خاورمیانه در نتیجه سایکس – پیکو خواهیم داشت؛ سپس وضعیت دو کشور اصلی مورد اشاره در عهدنامه سایکس - پیکو یعنی کشورهای سوریه و عراق را به عنوان کانونهای بحران کنونی خاورمیانه مورد بررسی مختصر قرار خواهیم داد و در نهایت سناریوی توافق احتمالی آمریکا و روسیه را به عنوان قراردادی احتمالی در باب خاورمیانه مورد ارزیابی قرار میدهیم.
واژگان کلیدی: سایکس – پیکو، خاورمیانه، انگلستان، فرانسه، پوتین، اوباما.
تحلیل رخداد:
1- خاکسترهای فروپاشی امپراطوری عثمانی؛ بنیان نزاع در خاورمیانه جدید
اصل بنیادین پیمان سایکس – پیکو: (تقابل در برابر هر نوع تغییر مرزهای حاکمیت)
در نتیجه روند بحرانهای کنونی خاورمیانه میتوان بر این نکته اذعان داشت که تقابل و جبههبندی فعلی آمریکا و روسیه در آینده نزدیک میتواند زمینهساز توافق جدیدی شود... معاهدهای که شاید بتوان عنوان پوتین – اوباما و یا کری – لاوروف را بر آن اطلاق نمود.بهمدت چند قرن، امپراطوری عثمانی بر نواحی وسیعی از مرزهای اروپا تا بالکان و منطقه شامات حکومت میکرد. این امپراطوری در برگیرنده اقوام، نژادها، زبانها و فرهنگهای مختلف در زیر سایهی دین اسلام و خلیفه عثمانی بود. با وجود تنوعات چشمگیر در ساختار دموگرافی ساکنان امپراطوری تحت لوای خلیفه اسلامبول، اما واقعیت آن است که ثباتی خاص بر نواحی تحت کنترل عثمانیها تا زمان فروپاشی (بعد از جنگ جهانی اول) حاکم بود.
فروپاشی امپراطوری عثمانی و متعاقب آن انعقاد قرارداد سایکس – پیکو سبب ایجاد ساختاربندی جدیدی در خاورمیانه شد که اساس آن بر مبنای اختلافات نژادی و هویت قومی بود. واقعیت این است که دولتهای مسلمان جدیدی در مرزهای عثمانی سابق، در راستای منافع قدرتهای غربی پیروز در جنگ جهانی اول بهویژه انگلستان و فرانسه ایجاد شدند. در آن برههی زمانی خواستههای جناحهای دخیل در نقشه جدید خاورمیانه، نه بر اساس توافق، بلکه بر مبنای سرکوب مخالفان طرح مورد نظر غرب بود. این امر لایههای پنهان از تفرقه را در درون مرزهای خارومیانه موجب شده است که در سالهای پایانی قرن بیستم (1990 جنگ اول خلیج فارس) و دهه دوم قرن بیست و یکم (سالهای بعد از 2010) درورهای از آشوب و منازعه را در منطقه در نتیجه آن شاهد بودهایم. در همین ایام گروهی از ترکها در سال 1917 بنیانهای دولتی جدید به نام ترکیه را بهعنوان میراثدار امپراطوری عثمانی طرحریزی نمودند. همچنین، انگلستان هم وعده ایجاد دولتی به نام اسرائیل را در محدوده سرزمینی فلسطین به یهودیان جهان داد و این وعده را در سال 1948 تحقق بخشید که در آینده خارومیانه زمینهساز بحرانهای متعدد شد. از سالهای پایانی جنگ جهانی اول تا کنون، شاهد دورههایی از اتحاد و ستیز میان کشورهای منطقه بودهایم؛ اما هیچ کدام از اینها موجبات فروپاشی نظم خاورمیانه و سایکس - پیکو را بهوجود نیاورده است.
بهطور کلی، اصل بنیادین در معادلات سیاسی خاورمیانه بعد از قرارداد سایکس – پیکو بر این قرار است که هر نیرویی که خواهان تغییر در مرزها و حدود این قرارداد باشد با مخالفت و ضدیت نیروهای داخلی، منطقهای و بینالمللی مواجه خواهد شد. همچنین، اصل بنیادین سایکس – پیکو این امر را متبلور میکند که هر گونه تلاش برای تغییر مرزهای مصنوعی و اجباری خاورمیانه بعد از فروپاشی عثمانی فقط با ضرب شمشیر و ریختن خون ممکن است.
برای نمونه در راستای همین اصل، میتوان واقعیتهای سیاسی امروز و آینده سیاسی کشورهای عراق و سوریه را مورد اشاره قرار داد. داعش بهعنوان نیرویی که از میانههای سال 2014 قصد بر هم ریختن حدود سرزمینی نظم خاورمیانه مستقر شده در نتیجه قرارداد سایکس - پیکو را داشته است، با مخالفت گستردهی نیروهای داخلی، قدرتهای منطقهای و بینالمللی مواجه شده است. در شرایط کنونی جنگ حکومتهای مرکزی دمشق و بغداد را میتوان در راستای تلاش برای حفظ سایکس – پیکو بعد از فروپاشی عثمانی مورد تحلیل قرار داد.
2- عراق و سوریه کانونهای بحران نظم سایکس – پیکو در خاومیانه مدرن
بر اساس مفاد عهدنامه سایکس - پیکو مهمترین مناطقی که تحت قیمومیت تام الاختیار کشورهای انگلستان و فرانسه قرار گرفتند سرزمین های شام و موصل یعنی کشورهای عراق و سوریه فعلی بودند. کشور سوریه تحت قیمومیت فرانسه و عراق تحت قیمومیت انگلستان. مرزهای این کشورها بر اساس منافع آن زمان دولتهای مزبور و بدون توجه به شکافهای قومی و مذهبی در این کشورها ترسیم شدند. همین مساله طی دهههای متمادی سطحی وسیع از شکافهای متراکم را در درون مرزهای حاکمیت دولت – ملتهای عراق و سوریه جای داد که گاها به مرحله بروز اختلافات و جنگهای داخلی در این کشورها انجامید.اگر آینده سیاسی عراق را بر اساس تجزیه این کشور به دو دولت - ملت سنی و شیعه و یا به سه دولت کرد، شیعه و سنی تصور نماییم؛ بدون تردید باید در انتظار منارعاتی شدید و خونین میان واحدهای سرزمینی جدید باشیم.
اما در سالهای بعد از 1991 در عراق و بعد از 2011 در سوریه شکافهای هویتی – مذهبی که در نتیجه عهدنامه سایکس – پیکو و بعدها در قرارداد لوزان نادیده گرفته شده بودند؛ بعدی عینی به خود گرفت و این حاکمان سیاسی عراق و سوریه را با پیامدهای ناگوار مرزهای تصنعی بعد از سایکس – پیکو مواجه ساخت.
در گذاری دقیقتر، بعد از ظهور داعش در منطقه خاورمیانه و اعلام خلافت اسلامی ابوبکر بغدادی ضعفهای قرارداد سایکس – پیکو بیش از بیش نمایان شد. در شرایط کنونی کشور عراق در سیری از تحولات تاریخی بعد از سقوط رژیم سابق صدام حسین به حکومتی چند پاره تبدیل شده است که در یک سوی آن حکومت مرکزی عراق و حکومت اقلیم کردستان قرار دارند و در سوی دیگر آن دولت اسلامی داعش در تقابل با نیروهای عراقی قرار دارد. واقعیت این است که ظهور داعش زمینههای ایجاد مرزبندیهای جدید را در کشور عراق فراهم ساخت. در مقاطعی داعش توانست استانهای انبار، موصل و بخشهایی از استانهای دیاله، صلاحالدین و کرکوک را تصرف نماید. در سویی دیگر کردها بصورت غیر رسمی آخرین حدود سرزمینی مورد ادعای خود را که در اصل 140 قانون اساسی این کشور بدان اشاره شده است کنترل نمودند و با فروش نفت مستقل آخرین ضربات خود را بر جان خسته قرارداد سایکس -پیکو در عراق وارد نمودند. در مجموع عراق به عنوان یکی از کشورهای که از درون عهدنامه سایکس - پیکو متولد شد اکنون حتی در شرایطی که پایان داعش را هم متصور شویم دیگر نشانههای یک کشور متحد را نمیتواند به خود ببیند. از این رو می توان در آینده نزدیک جنگ داخلی دیگری را در این کشور پیش بینی نمود.
سوریه به عنوان دیگر کشوری که در نتیجه سایکس – پیکو متولد شد در شرایط فعلی وضعیتی بسیار آشفتهتر از عراق دارد. نه تنها در سوریه سطحی گسترده از نیروهای داخلی با هم درگیر هستند و رسما کشور ما بین چند نیروی داخلی (اعراب سنی، کردها، داعش و شیعیان علوی) تقسیم شده است؛ بلکه با ورود قدرتهای بینالمللی و منطقهای بحران سیاسی در این کشور به بحرانی فرامنطقهای تبدیل شده است. به طور کلی، وضعیت بحرانی مناطق تقسیم شده در نتیجه ایجاد مرزهای تصنعی سایکس – پیکو به کانون گرم بحران در خاورمیانه و حتی جهان تبدیل شدهاند. از همین جهت اکنون میتوانیم آیندهای جدید را برای خاورمیانه در نتیجه پایان غمانگیز سایکس – پیکو متصور شویم که بازیگران اصلی این آینده جدید کشورهای آمریکا و روسیه هستند.
3- آینده سیاسی خاورمیانه در دستان واشنگتن و مسکو
در تحلیل روند احتمالی اضمحلال «اصل بنیادین پیمان سایکس – پیکو: یعنی تقابل در برابر تغییر مرزهای حاکمیت» ضروری است نقش دو بازیگر کلیدی کنونی عرصه سیاست بینالملل یعنی روسیه و ایالات متحده آمریکا را مورد تحلیل قرار دهیم. پس از سال 1978 (حمله شوروی به افغانستان) برای اولین بار شاهد حضور مستقیم و گسترده روسیه به درون بحرانهای خاورمیانه بودهایم. واقعیت این است که روسیه در تحولات جدید خاورمیانه نمیخواهد همانند سابق نظارهگر باشد. مسکو بر آن است تا در ترسیم خاورمیانه جدید بازیگری فعالی داشته باشد. در واقع، مداخله نظامی روسیه در بحران سوریه فقط با هدف مبارزه با تروریسم و حفظ متحد منطقهای خود یعنی بشار اسد نبوده است؛ بلکه پوتین در پی آن است تا جبههای را در برابر نفوذ هژمونیک غرب در خاورمیانه به رهبری آمریکا ایجاد نماید. بلوک قدرتی که نظم موجود و حتی مرزهای حاکمیت ملی موجود در خاورمیانه را به چالش بکشد. از این رو، ورود روسیه به بحران جنگ در سوریه و خاورمیانه را میتوان مهمترین عامل گذار از نظم سایکس – پیکویی دانست.
به طور مشخص میتوان اهداف نوین روسیه از ورود به بحرانهای خاورمیانه سوریه را اینگونه ارزیابی نمود:
1. ایجاد موازنه در محور اوکراین و سوریه: بدین شرح که مسکو از مساله سوریه، بهعنوان ابزاری برای دورنگه داشتن و عدم دخالت غرب در حوزه نفوذ خود در بالکان و بهطور خاص اوکراین بهره میگیرد.
2. حضور در عرصه تحولات جدید خاورمیانه: مسکو با توجه به تحولات چند سال اخیر خاورمیانه و عدم ایفای نقش در تاریخی معاهدات بینالمللی که نظم جهانی را شکل بخشیدهاند؛ در هزاره جدید در پی آن است همچون بازیگری اصلی ایفای نقش نمایند و نه همانند بازیگری حاشیهای و سطح دوم.
3. کنترل غرب بر دو کشور عراق و لیبی که تا حدود زیادی مناسباتی نزدیک با مسکو داشتند؛ این مساله را در برابر پوتین و ناسیونالیستهای روس قرار داد که روسیه نباید در حوزه آینده کشورهای متحد و نزدیک به خود همانند نظارهگر ایفای نقش نماید. از این رو مقامات روش شرایط فعلی را فرصت تاریخی قلمداد مینمایند تا در راستای آن بتوانند منافع استراتژیک خود را در عراق و سوریه تامین نمایند.
ورود قاطعانه روسیه به عرصه منازعات، مقامات سیاسی آمریکایی را به این نتیجه رساند که حفظ وضع موجود در خاورمیانه عملا امکانپذیر نیست. حمایت از مخالفان بشار اسد که اکثر آنهای در قالب گروههای تروریستی و رادیکال اسلامیای همانند احرار الشام، جبهه النصره، جیش الاسلام و... تشکل یافتهاند؛ نمیتواند تامین کننده منافع حیاتی آمریکا در آینده خاورمیانه باشد. مقامات کاخ سفید اکنون به این اقناع رسیدهاند که سقوط حکومت بشار اسد نه تنها در راستای حفظ ثبات خاورمیانه و منافع آمریکا در منطقه نمیباشد؛ بلکه کنترل نیروهای متعارض اپوزیسیون سوریه بر دمشق میتواند به آغازی برای جنگهای فرسایشی و بلندمدت با بازیگری نیروهای رادیکال تبدیل شود.
جنگ عراق و پایان ناخوشایند آن برای واشنگتن، مقامات کاخ سفید را به این نتیجه رساند که باید نسبت به تحولات و آینده سوریه هوشیارانهتر اقدام نمایند. با وجود اینکه اپوزیسیون عراق طیفی از نیروهای میانهرو و صلح طلب همانند شیعیان و کردها بودند، اما نتیجه حاصل از عراق ثبات سیاسی و استقرار دموکراسی نبود. یعنی با وجود طیفی از بازیگران عقلانی در عراق، نقشه راه آمریکا در عراق ناکام ماند. اکنون که بازگیران عرصه سیاسی سوریه را طیفی وسیع از نیروهای رادیکال تشکیل میدهند، مقامات آمریکایی بیش از هر زمان دیگری ضرورت بازبینی در رویکرد و حتی بازبینی در نظم موجود در خاورمیانه را ضروری قلمداد مینمایند. نظم جدیدی که بدون تردید روسیه یکی از محورهای اصلی آن خواهد بود.
نتیجه گیری بحث:
مهمترین نکاتی را که در مقام جمعبندی نوشتار حاضر میتوان بدانها اشاره نمود در قالب چهار بخش ارائه خواهیم نمود:
1- با وجود بیش از گذشت 100 سال از قرارداد سایکس – پیکو و وقوع تحولاتی چند در عرصه کنونی خاورمیانه، اما همچنان اصل اساسی حاکم بر خاورمیانه پس از استقرار نظام سایکس – پیکو یعنی (تقابل در برابر هر نوع تغییر مرزهای حاکمیت) موضوعیت دارد. برای نمونه اگر آینده سیاسی عراق را بر اساس تجزیه این کشور به دو دولت - ملت سنی و شیعه و یا به سه دولت کرد، شیعه و سنی تصور نماییم؛ بدون تردید باید در انتظار منارعاتی شدید و خونین میان واحدهای سرزمینی جدید باشیم. در ارتباط با آینده سوریه هم همین اصل صدق میکند. تصور تجزیه سوریه به چند واحد سرزمینی کوچکتر در آینده، بدون شک با دورهای گستردهتر از منازعه و خونریزی همراه خواهد بود. زیرا در صورت وقوع هر کدام از این دو سناریو اصل خدشهناپذیر تغییر مرزهای حاکمیت ملی مورد تعرض قرار گرفته است.
2- کانون بحرانهای اصلی خاورمیانه در سالهای بعد از 2011 بهطور عمده در همان مناطق شامات و موصل یعنی عراق و سوریه کنونی است. این مناطق مهمترین مناطقی بودند که تحت قیمومیت دولتهای انگلستان و فرانسه قرار گرفتند و بصورت تام الاختیار برای این کشورها بدون توجه به تنوعات هویتی مرزهایی تصنعی ایجاد شد. از این جهت میتوان حتی در صورت حذف داعش از معادلات بازیگری در آینده و گذشته این کشورها، ریشه منازعات سیاسی و اجتماعی آنان را در تحمیلی بودن عهدنامه سایکس – پیکو ارزیابی نمود.
3- در نتیجه روند بحرانهای کنونی خاورمیانه میتوان بر این نکته اذعان داشت که تقابل و جبههبندی فعلی آمریکا و روسیه در آینده نزدیک میتواند زمینهساز توافق جدیدی شود که از درون آن خاورمیانهای با بازیگران و مرزهای جدید متولد شود. قراردادی که پوتین و اوباما و یا وزرای خارجه دو کشور امضاء کنندگان آن باشند. معاهدهای که شاید بتوان عنوان پوتین – اوباما و یا کری – لاوروف را بر آن اطلاق نمود.
4- در پایان میتوان بر این امر اذعان داشت که هر چند به مدت یک قرن حفظ ساختار خاورمیانه بعد از فروپاشی عثمانی به واقعیتی نهادینه در خاورمیانه تبدیل شد که هر گونه تلاش برای تغییر در آن بدون خونریزی و منازعات وسیع ممکن نیست؛ اما باور داشتن به این امر هم که حفظ پیکربندی خارومیانه کنونی همچنان ممکن است میتواند بسیار خوشبینانه باشد. واقعیت این است که در خارومیانه نظمی پساسایکس- پیکو ای در راه است؛ اگر چه با جنگ و خونریزیهای تمام عیار هم باشد.
آرمان سلیمی (پژوهشگر مسائل خاورمیانه)