کد خبر: 180
تاریخ انتشار: 24 بهمن 1394 - 20:24
تقابل و جبهه‌بندی فعلی آمریکا و روسیه در خاورمیانه در آینده نزدیک می‌تواند زمینه‌ساز توافق جدیدی شود. معاهده‌ای که شاید بتوان عنوان پوتین – اوباما و یا کری – لاوروف را بر آن اطلاق نمود

فراتاب - آرمان سلیمی: روسیه در تحولات جدید خاورمیانه نمی‌خواهد همانند سابق نظاره‌گر باشد. اکنون در شرایطی که بسیاری از ناظران و تحلیل‌گران از پایان نظم سایکس – پیکو (1916) که بر اساس آن مرزهای حاکمیت فعلی خاورمیانه ترسیم شده بود، سخن به‌میان می‌آورند؛ مسکو بر آن است تا در ترسیم خاورمیانه جدید بازیگری فعالی داشته باشد. در واقع، مداخله نظامی روسیه در بحران سوریه فقط با هدف مبارزه با تروریسم و حفظ متحد منطقه‌ای خود یعنی بشار اسد نبوده است؛ بلکه پوتین در پی آن است تا جبهه‌ای را در برابر نفوذ هژمونیک غرب در خاورمیانه به رهبری آمریکا ایجاد نماید. بلوک قدرتی که نظم موجود و حتی مرزهای حاکمیت ملی موجود در خاورمیانه را به چالش بکشد. از این رو، ورود روسیه به بحران‌ جنگ در سوریه و خاورمیانه را می‌توان مهم‌ترین عامل گذار از نظم سایکس – پیکویی دانست. به طور مشخص می‌توان اهداف نوین سوریه از ادامه حضور در بحران سوریه را این‌گونه ارزیابی نمود:

  1. ایجاد موازنه در محور اوکراین و سوریه: بدین شرح که مسکو از مساله سوریه، به‌عنوان ابزاری برای دورنگه داشتن و عدم دخالت غرب در حوزه نفوذ خود در بالکان و به‌طور خاص اوکراین بهره می‌گیرد.
  2. حضور در عرصه تحولات جدید خاورمیانه: مسکو با توجه به تحولات چند سال اخیر خاورمیانه و عدم ایفای نقش در تاریخی معاهدات بین‌المللی که نظم جهانی را شکل بخشیده‌اند؛ در هزاره جدید در پی آن است هم‌چون بازیگری اصلی ایفای نقش نمایند و نه همانند بازیگری حاشیه‌ای و سطح دوم.
  3. کنترل غرب بر دو کشور عراق و لیبی که تا حدود زیادی مناسباتی نزدیک با مسکو داشتند؛ این مساله را در برابر پوتین و ناسیونالیست‌های روس قرار داد که روسیه نباید در حوزه آینده کشورهای متحد و نزدیک به خود همانند نظاره‌گر ایفای نقش نماید. از این رو مقامات روش شرایط فعلی را فرصت تاریخی قلمداد می‌نمایند تا در راستای آن بتوانند منافع استراتژیک خود را در عراق و سوریه تامین نمایند.

ورود قاطعانه روسیه به عرصه منازعات، مقامات سیاسی آمریکایی را به این نتیجه رساند که حفظ وضع موجود در خاورمیانه عملا امکان‌پذیر نیست. حمایت از مخالفان بشار اسد که اکثر آن‌های در قالب گروه‌های تروریستی و رادیکال اسلامی‌ای همانند احرار الشام، جبهه النصره، جیش الاسلام و... تشکل یافته‌اند؛ نمی‌تواند تامین کننده منافع حیاتی آمریکا در آینده خاورمیانه باشد. مقامات کاخ سفید اکنون به این اقناع رسیده‌اند که سقوط حکومت بشار اسد نه تنها در راستای حفظ ثبات خاورمیانه و منافع آمریکا در منطقه نمی‌باشد؛ بلکه کنترل نیروهای متعارض اپوزیسیون سوریه بر دمشق می‌تواند به آغازی برای جنگ‌های فرسایشی و بلندمدت با بازیگری نیروهای رادیکال تبدیل شود. جنگ عراق و پایان ناخوشایند آن برای واشنگتن، مقامات کاخ سفید را به این نتیجه رساند که باید نسبت به تحولات و آینده سوریه هوشیارانه‌تر اقدام نمایند. با وجود اینکه اپوزیسیون عراق طیفی از نیروهای میانه‌رو و صلح طلب همانند شیعیان و کردها بودند، اما نتیجه حاصل از عراق ثبات سیاسی و استقرار دموکراسی نبود. یعنی با وجود طیفی از بازیگران عقلانی در عراق، نقشه راه آمریکا در عراق ناکام ماند. اکنون که بازگیران عرصه سیاسی سوریه را طیفی وسیع از نیروهای رادیکال تشکیل می‌دهند، مقامات آمریکایی بیش از هر زمان دیگری ضرورت بازبینی در رویکرد و حتی بازبینی در نظم موجود در خاورمیانه را ضروری قلمداد می‌نمایند. نظم جدیدی که بدون تردید روسیه یکی از محورهای اصلی آن خواهد بود.

در نتیجه این روند می‌توان اذعان داشت  تقابل و جبهه‌بندی فعلی آمریکا و روسیه در آینده نزدیک می‌تواند زمینه‌ساز توافق جدیدی شود که از درون آن خاورمیانه‌ای با بازیگران و مرزهای جدید متولد شود. قراردادی که پوتین و اوباما و یا وزرای خارجه دو کشور امضاء کنندگان آن باشند. معاهده‌ای که شاید بتوان عنوان پوتین – اوباما و یا کری – لاوروف را بر آن اطلاق نمود.

نظرات
آخرین اخبار