فراتاب ـ ماری شارل ـ سرویس بین الملل: چیزی در اروپا گندیده است. بوی تعفن میآید. همهجا را نحسی فراگرفته است. یکشنبه 24 آوریل، حزب آزادی اتریش (1) که حزبی راستگرای افراطی است، با کسب 36.4 درصد آرا در اولین دور انتخابات ریاستجمهوری اتریش در صدر قرار گرفت. بعد از جنگ جهانی دوم تاکنون، چنین نتیجهای بیسابقه است. تحقیر احزاب سنتی فراگیر شده است. نوبرت هوفر (2)، نامزد حزب آزادی اتریش، چهرهای صمیمانه از حزب راستگرای افراطی و آزادیخواه نشان میدهد؛ اما در اصل، این حزب خارجی ستیز، اسلامستیز و اروپا گریز (3) است.
در اسلواکی، مارین کوتلبا (4)، رهبر نئونازی و فرماندار منطقۀ بانسکا بیستریتسا (5)، روزبهروز بر قدرت و نفوذ خود میافزاید. حزب او، «اسلواکی ما»، پنجم مارس، برای اولین بار با 14 نماینده به پارلمان راه یافت. کوتلبا در پایگاه انتخاباتیاش، گروههایی شبهنظامی تحت عنوان «دفاع ملی» علیه رمیها سازماندهی کرده است و با هنرمندان با خشونت رفتار میکند. وی این گروه را «مشتی آدم منحرف» میداند.
مسئلۀ مهاجران در اروپای مرکزی و شرقی همه را به ستوه آورده است. در مجارستان، ویکتور اوربان (6)، رهبر بحثبرانگیز ملیگرا، سیاست خود را در دو کلمه خلاصه کرده است: «پناهجو نه!» کشورش انجام برنامۀ «توزیع 12 هزار پناهجو» را که روسای دولتهای اروپایی در 22 سپتامبر به تصویب رساندند، رد کرده است.
در این مدت، هزاران سوری در اردوگاههای مرز یونان- مقدونیه یا جزایر یونان گرفتارشدهاند. این افراد در شرایط بهداشتی اسفباری که بههیچوجه شایسته اتحادیۀ اروپا نیست به سر میبرند، اتحادیهای که در ابتدای تأسیسش، با بلندپروازیهای سیاسی خود گوش فلک را کر کرده بود.
اتحادیه اروپا از بدو تأسیس تاکنون، هیچگاه چنین بهسختی توسط «نیروهای گریز از مرکز» سردرگم نشده بود. اروپا دیگر خواب خوش ندارد. به بحران پناهجویان و افزایش پوپولیسم باید ترس از تروریسم، پیامدهای بحران 2008 و مسئلۀ یونان و خروج این کشور از حوزۀ یورو را نیز افزود. 23 ژوئن، انگلستان برای خروج از اتحادیه اروپا همهپرسی برگزار خواهد کرد.
اتحادیه اروپا از بدو تأسیس تاکنون، هیچگاه چنین بهسختی توسط «نیروهای گریز از مرکز» سردرگم نشده بود. اروپا دیگر خواب خوش ندارد. به بحران پناهجویان و افزایش پوپولیسم باید ترس از تروریسم، پیامدهای بحران 2008 و مسئلۀ یونان و خروج این کشور از حوزۀ یورو را نیز افزود. 23 ژوئن، انگلستان برای خروج از اتحادیه اروپا همهپرسی برگزار خواهد کرد. اروپا گریزهای دانمارکی و هلندی نیز در آرزوی ابتکاری مشابه در کشورهایشان هستند. پول واحد که تا پیشازاین معادل شکوفایی و رونق اقتصادی بود، ازاینپس به نمادی از عقبماندگی تبدیلشده است.
حتی دوستداران سرسخت اروپا هم به وحشت افتادهاند. ماریو مونتی (7)، رئیس مجمع ایتالیا در سالهای 2011 تا 2013 و کمیسر سابق اروپا در بازار داخلی، در سایت اطلاعاتی پولیتوکو (8) نگرانی خود را ابراز کرده است. وی برای اولین بار گفته است که از خطر فروپاشی اتحادیۀ اروپا میترسد.
چه بر سرمان میآید؟ چرا و چگونه رؤیای خوش اروپا به کابوس مبدل شد؟ چه جریانهایی تیشه به ریشۀ اروپا زدند؟ برای درک بهتر این موضوع باید از دو مهلکه خطر دوری کرد. مهلکه اول آن است که بههیچوجه نباید تسلیم جریانهای هراسآور شد. وقتی اوضاع به هم میریزد، هیچ کاری راحت نیست مگر پیشبینی بدترین حالت. واکنشهای طبیعی چیز جدیدی نیستند. در قاره پیر اروپا، معمولاً حرفهای دکلینیستهای (9) نهیلیستی از مثبتگرایان صلحطلب باورپذیرتر و به واقعیت نزدیکتر به نظر میرسد. بااینحال، فقط استادان ناامیدی هستند که از آب گلآلود این جریانات ماهی میگیرند و سوار بر اسب مراد خویش بهپیش میتازند. آنها هیچ راهحلی پیشنهاد نمیدهند بهجز اینکه مدام بگویند مسحور پوچی جهان شدهاند.
مهلکه خطر دوم: بازگشت صرف به گذشته برای حل مسائل کنونی. بهطورقطع، مقایسه بحران 2008 با بحران 1930 و نزدیک کردن گسترش پوپولیسم امروز با افزایش اتحادیههای حزب راستگرای افراطی در آن زمان وسوسهانگیز است؛ و چنانچه از این قیاس به این نتیجه برسیم که دلایل مشابه، اثرات مشابه در پی دارد، بدون شک بهسوی فاجعه خواهیم رفت. خطر سفسطه گرایی وجود دارد.
فردریش نیچه در کتاب «غروب بتها» خود میگوید: «نسبت دادن امری ناشناخته به امری شناختهشده روح را تسکین میدهد و آن را راضی و اقناع میکند؛ و بهعلاوه، نوعی حس قدرت به انسان میبخشد.»
فردریش نیچه در کتاب «غروب بتها» (10) خود میگوید: «نسبت دادن امری ناشناخته به امری شناختهشده روح را تسکین میدهد و آن را راضی و اقناع میکند؛ و بهعلاوه، نوعی حس قدرت به انسان میبخشد.» توجیه مسائل کنونی با بازگشت به دلایل گذشته بهترین روش برای عبور از کنار رویدادهای جدید به نظر میرسد ولی این کار گرفتار شدن در وهم و خیال است بهجای پرداختن به واقعیت. گمراهی – اگر نخواهیم بگوییم حماقت- در جهان موج میزند. اروپای امروز شباهت زیادی با اروپای 1930 ندارد. راهحل هم در کوچکشمردن و انکار واکنشهای قدیمی ملیگرایان نیست. این پیشنیازی غیرقابلاجتناب برای ظهور تفکری جدید است. تفکری که به این زودیها به وجود نخواهد آمد. بااینهمه، تاریخدانان و متخصصان امور سیاسی قرن بیستم هم برای درک اینکه اروپا چگونه در جنون مرگبار جنگ جهانی دوم گرفتار شد، به زمان احتیاج داشتند. کتاب «ریشههای توتالیتاریسم» هانا آرنت (11) در سال 1951 در امریکا و بعد از بیست سال در فرانسه منتشر شد. فیلسوف آلمانی در این کتاب توضیح میدهد که چگونه رژیمهای بیسابقه هیتلر و استالین از فروپاشی ساختارهای جوامع طبقاتی که بحران آنها را به ورطۀ نابودی کشانده بود، سر برآوردند و تبدیل به جوامع تودهای آسیبپذیری شدند. جوامعی که افرادی ترسو و تنها به وجود آورد که خیلی زود خام ایدئولوژی توتالیتاری شدند.
تا ظهور هانا آرنتی دیگر نباید تسلیم استبداد ترس شد. نباید تسلیم سلطۀ دیگری، پناهجو و آینده شد. استبداد ترس در بین مردم عادی، غرایز جمعی و عصبی را میپروراند و در میان روشنفکران و نخبگان ضعف و بزدلی به وجود میآورد و تخم نفاق را بین آنها میکارد؛ و همه اینها زمینه را برای گسترش پوپولیسم و به قهقرا رفتن فراهم میسازد.
غلبه بر استبداد ترس: تنها راهحل همین است. در حال حاضر، همه ما، شهروندان، دولتمردان، کارمندان، هنرمندان و پژوهشگران باید با سلطۀ ترس برجهان مبارزه کنیم. همه وظیفهای سیزیفوار بر عهدهداریم. این کار مستلزم فروتنی و هوشیاری و نیازمند مبارزۀ دائم علیه تکبر و نیهیلیسم است. راه پر از دام خواهد بود. بااینحال، بازگشت به گذشته ممنوع است. باید سیزیف را خوشحال تصور کنیم...
Marie Charrel
منبع: ورزنامه لوموند 30 آوریل 2016
یادداشتها:
1. l’extrême droite du FPÖ
2. Norbert Hofer
3. eurosceptiste
4. Marian Kotleba
5. Banska Bystrica
6. Viktor Orban
7. Mario Monti
8. Politico
9. دکلینیسم، جریانی فکری و بیانگر تحلیل متفکران اروپایی است که معتقدند اروپا به لحاظ اقتصادی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی روبهزوال است.
10. Le Crépuscule des idoles
11. Les Origines du totalitarisme, l’ouvrage fondateur d’Hannah Arendt
مترجم: معصومه خطیبی بایگی
منبع: سایت انسان شناسی و فرهنگ