کد خبر: 11097
تاریخ انتشار: 18 آبان 1398 - 21:00
دکتر لیلا درخش:
شِيهيدَن، نمايشی ست که از همین نام گذاری، مخاطب خود را به نگاهی نو فرا می خواند. شیهیدن از همین مصدر جعلی شیهه کشیدن آغاز می شود و درست در همین مرز جعلی بین حقیقت ِدنیایی تلخ، اما واقعی، با آرمان شهری دور از ذهن، اما ممکن، پرسه می زند.

فراتاب_ گروه فرهنگی: شِيهيدَن، نمايشی ست که از همین نام گذاری، مخاطب خود را به نگاهی نو فرا می خواند. شیهیدن از همین مصدر جعلی شیهه کشیدن آغاز می شود و درست در همین مرز جعلی بین حقیقت ِدنیایی تلخ، اما واقعی، با آرمان شهری دور از ذهن، اما ممکن، پرسه می زند. تمام صحنه ی نمایش آیینه ای از رخدادهای تلخ و جانکاه اجتماعی ست. بی هیچ متلک پرانی سطحی و دیالوگ‌های مبتذل سیاسی. شیهیدن بازتاب تصویر زخم‌هایی است که عباس جمالی در مقام نویسنده و کارگردان آن، معتقد به عدم بازگوی کلامی آن است تا مبادا حرفش فهم نشود یا مصادره به نفع شود یا به خطابه ای بلند تبدیل نشود و بدتر از همه نمی گوید تا مبادا برآن زخم، بر آن درد کسی یا کسانی بخندند و یا باورش نکنند. پس به جای سخن به بدن پناه می برد و نمایش خود را بی آنکه از جادوی ادبیات بهره ببرد به دست توانای استقلال هنری تئاتر می سپارد. از اینرو عرصه ی نمایش با بازی قدرتمند تک تک بازیگران آراسته می شود و تنها زبان بدن و اجرای همگانی پرفورمنسی جمعی با محتوایی اجتماعی، امکان انتقال پیام به مخاطب را می یابد. شاید در این اجرا حس و حال مخاطب مانند پرفورمنس انفرادی هر لحظه درگیر با بازیگر نباشد اما به مرور در میابد لحظه های زیادی بی آنکه بخواهد وارد همراهی در این اجرا شده است. در زندگی روزمره گاه آدمی توان نه گفتن دارد و گاه تن می دهد به هرآنچه مطلوب او نیست و در هر دو حال تصمیمش بازتابی دارد. شیهیدن به استواری تمام ، مرزی بین دو طرف این نه گفتن را به رخ می کشد. هم به گاه اعتراض و جدالت با محیط، هم زمانی که تن می دهی به پذیرش و سازش، برای هر دو تصویری آیینه گون ارائه می دهد. کل نمایش صحنه ای وسیع از نمادسازی و تنوع به کار گیری استعاره هاست. از صحنه ی آغازین و ردیف ناموزون صندلی ها گرفته تا کفشهای پاشنه بلند معلم که نمی پوشندش بلکه سوارش می شوند «اشاره به دیالوگ بازیگر،(سوارشو به جای بپوش)»یا ضربدر پشت لباس بازیگران و سفره ای که بعد از مرگ فردی برای صرف تن او پهن می شود و باقی نشانه ها، همگی نماد های آشنایی ست که بارها در شکلی واقعی به طرز ملموسی رخ داده اند. اما اینبار در نمایشی آوانگارد تبدیل به وحشتی همیشگی می شوند. تصاویری که گاه تا مرز یک تابلوی اکسپرسیونیسم پیش می روند و زبان بدن و القای وحشت به مخاطب و فوبیاهای درونی شده در بازی بازیگرانی که به درک واقعی اثر رسیده اند بر زیبایی نمایش می افزاید. تصور کنید کدام از ما تصویر تحقیر معلمان یا تنبیه شان گوشه ای تاریک در زوایای ذهنمان نساخته است؟ مگر غیر از این است که حتی برای نقاشی و خلق هنر هم، دیکتاتوری آموزشی سایه انداخته بود؟ یا صحنه ی وحشتناک به قربانگاه بردن قربانی و خندیدن در مرگش و تناول گوشتش، استعاره ی ملموسی به فرهنگ مردمان مرده پرست نیست؟ گاه در صحنه هایی چون تنبیه و شکنجه که موسیقی هم به مدد این صحنه ها می آید تاثیر وحشت بر مخاطب دوچندان می شود. و عجیب تر اینکه این وحشت ژانر ترس و وحشت نیست بلکه امکان برون ریز وحشت نهادینه شده با روح مخاطب است که هنر تاتر در نمایش شیهیدن به کمکش آماده است. چراکه شیهیدن در صحنه آغاز می شود اما در ذهن مخاطب شاید پس از هزار چالش به پایان برسد.و قدرت القای وحشتش به ترس ختم نمی شود و نوری که بشارت دهنده ی امید است در دل تیرگی اش روشن است.

اما مبحث پرسپکتیو که در نمایش با طنز تلخی به نقد گذاشته شده است، خود نوعی چالش بین قرون را یادآوراست. پرسپكتیو رنسانس نه تنها باز نمایانگر واقعیت عینی نیست بلكه مطابقت چندانی هم با دریافت های بینایی انسان ندارد. اگر با اتكا به مباحث مطروحه توسط کانت و بعدتر پانوفسكی نظام پرسپكتیو رنسانس را با سوبژکتیویسم همسو قلمداد نماییم می توان پرسپكتیو را نمایش حاکمیت بی چون و چرای سوژه در گستره تصویر دانست. با توجه به شواهد موجود به نظر می رسد بر این اساس داعیه واقعگرایی نقاشان کوبیسم را می توان همسو با نوعی ابژکتیویسم و در نقد حاکمیت سوژه قلمداد کرد. و این تازه آغاز ماجرایی ست بر مخاطب این نمایش .این نظم نقطه ی قوت است یا دور شدن از هنر؟ اصلا چرا نباید هیچ عنصر مزاحمی پرسپکتیو را بر هم بریزد؟مگر غیر از این است که جهان با نظم و عدم نظم با شکل و بی شکلی، هستی می یابد؟
شیهیدن یک اجرای ساده نیست بلکه یک نوع از بلوغ نمایشی ست که خود، نوید زنده بودن هنر تئاتر در آشفته بازار تئاترهای تجاری و عامه پسند را به مخاطب می دهد. استفاده از زبان بدن تا آنجایی قدرتمند پیش می رود که مخاطب در پس ذهنش به ناکارآمدی واژه ها پی می برد و این اجرا و قالبی جدید از تئاتر است که می تواند در ارتقای سطح سلیقه ی مخاطب موثر باشد. در شیهیدن صحنه ی تئاتر، عرصه ی بازی نیست، نمودی پیچیده از واقعیتی محض است. اینکه بازیگران فقط با زبان بدن و حالات چهره، مفاهیمی سنگین چون تبعیض، تحقیر، اعتراض اجتماعی و حتی کاستی های فرهنگی و در یک کلام تلخی های جامعه را بی هیچ کلامی برای مخاطب بازگو کند، نشانه ی قدرت کارگردانی و هنر بازی بازیگران نمایش است و این نوید خجسته ای است برای رهایی تاتر از لشکرکشی بی حاصل سلبریتی ها.

نمایش شیهیدن به نویسندگی و کارگردانی عباس جمالی در سالن ناظرزاده کرمانی در حال اجراست

 

 دکتر ليلا درخش

 دكتراي زبان و ادبيات فارسي؛ مستند ساز، شاعر،داستان نويس و منتقد ادبي

 عضو شورای نویسندگان فراتاب

 

 بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار