فراتاب- گروه استان کردستان: هوای دم کرده بازارها و بازارچه ها در حال رنگ باختن است و اندک اندک جای خود را به خنکای پاییزی می دهد، در کوچه پس کوچه های شهر بوی ماه مهر پیچیده است و رنگ باختن برگ درختان خبر از پایان سلطه آفتاب گرم و داغ تابستان را می دهد.
دست فروشان و مغازه داران نیز به واسطه نزدیک شدن به فصل بازگشایی مدارس، اجناس خود را منطبق با نیازهای دانش آموزان عرضه می کنند، لوازم التحریرها، کیف و کفش های خوش رنگی که هر بیننده ای را به دوران کودکی و دبستان می برد. با گذشتن از هر دستفروش و مغازه ای متوجه می شوم هر سال که می گذرد رنگ و لعاب وسایل جانبی مدارس بیشتر می شود و وسوسه دانش آموزان برای خریدهای بیشتر و رنگارنگ نیز به همان اندازه افزایش می یابد.
آقای «امیری» معلم و پدر 4 فرزند است که فرزندش دانش آموز و دیگری دانشجوست. او می گوید که لوازم التحریرها به نسبت سال گذشته گرانتر شده اند و امسال خرید وسایل برای 4 نفر برایم کمی سخت تر شده است.
هرچند او فرزندانی قناعت پیشه دارد که از خرید کیف و کفش جدید صرفنظر کرده اند و به همان وسایل سال پیش قناعت کرده اند اما آقای «امیری» نگران روزهای پس از مدرسه است.
"هزینه های سرویس مدرسه، پرداخت مبالغی به مدرسه هر بار تحت عنوان فوق برنامه، برگه امتحان، کمک به مدرسه و یا بهانه های دیگر از همین الان نگرانم کرده است". اینها بخشی از نگرانی های آقای «امیری» بابت تحصیل فرزندانش است هر چند نگرانی او بابت دختر دانشجویش آن هم در دانشگاه آزاد قصه خود را دارد.
روی دوم قصه؛ دردی مضاعف تر از نداری بر تن ماهرخ
قصه آقای «امیری» و فرزاندانش روی خوش قصه است اما این داستان، روی دیگری نیز دارد. «ماهرخ» کودکی که قرار است امسال به کلاس سوم برود. پدر اعتیاد دارد و تابستان ها به همراه مادر به کارگری بر روی زمین های کشاورزی مشغول است، یک برادر و خواهر بزرگتر که هر دو ترک تحصیل گفته اند و برادری کوچکتر که هنوز به وادی تحصیل وارد نشده است.
وضعیت خانواده چندان روبه راه به نظر نمی رسد، خانواده از نظر معیشتی در رنج است و تحت پوشش هیچ یکی از نهادهای حمایتی نیستند. به فصل بازگشایی نزدیک می شویم ماهرخ اما قرار نیست هیچ خریدی برای مدرسه صورت دهد چرا که زور پدر و مادر به این موضوع نمی رسد، هرچند این مسئله شاید چندان برای ماهرخ در اولویت نباشد، چرا که اصل ماجرا چیز دیگریست!
مادر ماهرخ می گوید که دخترش کمی بیمار است! او سه غده در شکم دارد که باید جراحی شود و اما پولی در بساط نیست تا درمانی برای درد ماهرخ باشد. توصیف وضعیت ماهرخ پس از خوردن کمی غذا در حوصله این مطلب نمی گنجد اما باید گفت که این کودک، در کنار درد نداری، درد مضاعف بیماری را هم به دوش می کشد.
در گوشه و کنار استان کردستان، ماهرخ و ماهرخ های بسیاری هستند که چشم انتظار یاری از سوی کسانی برای التیام رنج هایشان هستند. به گفته مدیر کل امور اجتماعی و فرهنگی استانداری کردستان، 15 هزار دانش‌آموز نیازمند در کردستان شناسایی شده اند که نیازمند کمک های مردمی هستند.
به گفته «فرانک قدسی» برگزاری جشن عاطفه ها یکی از راه های کمک به این دانش آموزان است که می تواند حداقل نیازمندی ها همچون کیف و کفش را تامین کند.
او می گوید اگر موانعی که امروز جلوی پای بچه‌های قشر محروم است برداشته شود خیلی از استعداد‌ها و توانمندی‌های آنها آشکار می‌شود.
در مجموع باید در نظر داشت که جشن هایی همچون جشن عاطفه ها تنها قادر به تامین حداقل نیازمندی های این دانش آموزان است و برخی دانش آموزان همچون ماهرخ، نیازمند حمایتی مستمر و طولانی تر هستند تا بتوان آنها را همچنان در مسیر تحصیل و آموزش حفظ کرده و مانع از ترک تحصیل یا قرار گرفتن آنها در معرض آسیب های اجتماعی شد.
گزارش از ظریفه احمدی
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.
