می توان با یک «شیفت پارادایمی1» اعتیاد را از یک مشکل فردی و یک بیماری، به عنوان آسیب اجتماعی چند جانبه ای در حوزه های پزشکی، قضایی، روان شناسی، جامعه شناسی، انسان شناسی و.. معرفی کرد. نقطه کانونی این گفتمان این است که اعتیاد یک انحراف اجتماعی و بنابراین فرد معتاد بیشتر می تواند یک «قربانی» باشد، از این منظر ساختن دوباره زندگی بدون سوء مصرف مواد وکاستن از عوارض آن، نیازمند بازنگری افکار و الگوهای رفتاری قدیمی است. فرد معتاد هر چند خود به صورت فردی نقش مهمی در انتخاب مصرف مواد مخدر دارد، اما تصور بر این است که او خودش را قربانی شرایط فردی و اجتماعی می داند.
گفتمان اجتماعی به جای تعریف اعتیاد به عنوان یک بیماری مغزی، آشفتگی فزاینده حوزه اعتیاد را ناشی از شکستی می داند که در روابط و معنای زندگی حادث شده است. با جابجایی معنای زندگی، شکست در روابط و معناهایی که موجب هم بستگی جامعه و فرد می شد مسئله اعتیاد وارد صورت بندی جدیدی شده است. امروزه ثابت شده نگاه تک بعدی جهت کنترل معضل اعتیاد نمی تواند پاسخگو باشد. بر اساس نظریه «جابجایی۲» در جامعه شناسی، باید صورت بندی جدیدی از اعتیاد با تاکید بر نابرابری حاصل از شرایط اقتصادی و شکل گیری ساخت های اجتماعی نابرابر گشاده شود. در این صورت بندی جدید، استفاده از مواد مخدر و وابستگی به آن نوعی انحراف از هنجارهای اجتماعی محسوب می شود که عمدتاً از طریق سه منبع جامعه پذیری یعنی خانواده، مدرسه و گروه همسالان شروع می شود. به عبارتی، ویژگی جامعه کوچکتر (منظور محلات) و جامعه گسترده تر (در سطح کشور) نقش مهمی در مصرف مواد مخدر وآموزش و آگاهی رسانی در پیوند سه منبع اولیه اجتماعی شدن (خانواده، مدرسه و گروه همسالان) بر عهده دارد. حتی در این گفتمان منابع دیگر اجتماعی سازی، مانند مذهب، محیط کار و رسانه ها هم نقش مهمی در فرایند اجتماعی شدن و گرایش به مصرف مواد و انحراف فردی و اجتماعی دارد۳.
مهمترین عناصر گفتمان اجتماعی آگاه سازی و مشارکت است. آگاه سازی افراد و گروه های در معرض خطر مصرف مواد مخدر بهترین شیوه اجتماعی کردن امر اعتیاد است. در این شیوه با تشکیل جلسات گروهی و بحث و تبادل نظر از خانواده ها و مدارس، روند آگاهی سازی با سه محور اعتماد متقابل مردم و گروه ها به یکدیگر، توانمند سازی افراد، تشکیل گروه های دوستی و تقویت حس مسئولیت پذیری در جامعه ادامه می یابد. همچنین گسترش مشارکت های مردمی در غالب تشکیل سازمان های مردم نهاد و مشارکت داوطلبانه مردم در برنامه های پیشگیری از اعتیاد نقش بسیار کلیدی در مشارکت اجتماعی جهت کنترل مسئله اعتیاد دارد. هدف برنامه های اجتماع محور واگذاری فرایندهای خدماتی، رفاهی و ارتقایی و مسئولیت معطوف به آن به افراد، خانواده ها، نهادهای مردمی و جامعه است تا با ایجاد ساختارهای مناسب، مشکل اجتماع شناسایی و اولویت بندی و بر اساس آن برنامه ریزی، سپس به اجرا، تداوم، ارزشیابی، اصلاح و ارتقاء برنامه پرداخته گردد؛ در نهایت این کار به توسعه محلی منتهی می شود. توسعه محلی فرایند پویایی است که در آن افراد در محله ها به رشد و شکوفایی می رسند و می توانند زندگی شادتر و مولدتری داشته باشند.
در واقع رویکرد اجتماعی با یک تغییر پارادایمی، در پی ارائه برداشت و تعریفی جدید از اعتیاد است. در این تغییر پارادایمی، اعتیاد یک بیماری عارض شده بر افراد جامعه و مشکل مزمن مغزی و عود کننده نیست، بلکه با پذیرش واقعیت بیولوژیک وابستگی به مواد، ظهور و شیوع اعتیاد را در موقعیت های اجتماعی بحران زده، مانند گسترش نابرابری های اجتماعی و جابجایی در معناها و برداشت های زندگی باید جستجو کرد و برای مقابله با آن تدوین برنامه های پیشگیرانه امری ضروری تلقی می شود.
اما نکته مهم این است، رویکرد اجتماعی کردن اعتیاد که ستاد مبارزه با مواد مخدر سیاست ها و برنامه هایی همسو با آن تدوین و اجرا کرده است؛ امروزه در حوزه سیاستگذاری مواد مخدر و محافل علمی و پژوهشی به عنوان یک رویکرد مسلط در آمده است. همچنین سند ملی مبارزه با مواد مخدر، روان گردان ها و پیش سازها با رویکرد اجتماعی کردن با محوریت برنامه های پیشگیری از اعتیاد تاکید ویژه ای بر همکاری سازمان های دولتی و غیردولتی و نهادهای اجتماع محور دارد. این امر نشان می دهد، کنترل معضل اعتیاد نیاز به حمایت و مشارکت همه جانبه آحاد مردم و جامعه دارد. گفتمان اجتماعی از اعتیاد تنها در صورتی می تواند انتقادات گفتمان های قضایی و پزشکی را در چند سال آینده از خود دور کند که آگاهی سازی و مشارکت جامعه را در چارچوب برنامه های پیشگیرانه قرار دهد.
موسسه هم اندیشی جهانی راه برتر (کادراس) با بررسی گفتمان های سه گانه اعتیاد پژوهی، بر این امر تاکید دارد؛ معضل اعتیاد که امروزه در مرکز آسیب های اجتماعی است حوزه های مختلفی مانند خانواده، نهادهای آموزشی، فقر، تکدی گری، طلاق، جرایم مرتبط، روسپی گری و .. را تحت تاثیر قرار داده است. نیاز به یک مفاهمه اجتماعی که با در نظر گرفتن خیر و اخلاق عمومی و بر اساس مناسبات خاص جامعه ایران مسئله اعتیاد را مورد توجه قرار دهد، امری ضروری است.
به نظر می رسد حل معضل اعتیاد نیاز به اجماع و هم فکری نهادهای پژوهشی و سیاستگذاری بر اساس اجماع میان جامعه مدنی، گروه ها و سازمان های پژوهشی و هم اندیشی عالمان علوم اجتماعی و پزشکان و متخصصان زیست پزشکی دارد. ارائه فهمی جدید از زیست فرهنگی و اجتماعی اعتیاد می تواند هم ادعاهای تقلیل گرایانه بیولوژیکی از اعتیاد و هم ادعاهای قضایی و امنیتی را در کنار مفاهیم اجتماعی از اعتیاد تعدیل کند. همچنین استفاده از توان مراکز مطالعاتی و پژوهشی حوزه اعتیاد، ارتباط برقرار کردن با مراکز جهانی در راستای تبادل اطلاعات و تجربیات و استفاده از قدرت رسانه ها در جهت برنامه سازی در حوزه فیلم، مستند۴ و برنامه های ترکیبی نیز می تواند بسیار راهگشا باشد.
پی نوشت ها
۱- پارادایم، مجموعه ای از نظریات یا فرضیه ها است که روی دیدگاه و نگرش ما بر زندگی تاثیر می گذارد و تبدیل به یک چارچوب فکری می شود. تغییر پارادایم، به معنای تغییر تدریجی مفروضات پارادایم قبلی است. در حوزه مواد مخدر به نظر می رسد یک تغییر پارادایمی از گفتمان قضایی و پزشکی به گفتمان اجتماعی در اعتیاد صورت گرفته است.
۲-Dislocation theory
۳-Alexander, B. k. (2012). Addiction: The Urgent Need for a Paradigm Shift. Substanceuse & Misuse, 47(13-14)
۴-مستند در حال ساخت «من بازیگر نیستم»، مستندی در این حوزه با مضمون اعتیاد زنان کارتن خواب اثری جهت حضور در جشنواره های داخلی و خارجی است.
منبع: موسسه کادراس