کد خبر: 9156
تاریخ انتشار: 11 اسفند 1397 - 15:57
دکتر لیلا درخش
نمایش نوشتِ سر، به نویسندگی و کارگردانی محمدنیما مظاهری، که این روزها در عمارت نوفل لوشاتو برروی صحنه است. طنزی تلخ از روایت های مختلف سرنوشت است.

فراتاب_ گروه فرهنگی: نمایش نوشتِ سر، به نویسندگی و کارگردانی محمدنیما مظاهری، که این روزها در عمارت نوفل لوشاتو برروی صحنه است. طنزی تلخ از روایت های مختلف سرنوشت است. نمایشی با بیست و هشت کاراکتر یا به عبارت دقیق تر بیست ‌و هشت پرسوناژ. چراکه همگی در متن نمایش حضوری موثر دارند و این یکی از نکات مهم اثر است هم از بُعد نويسندگی هم از نظر ظرافت های کارگردانی در اجرا، که توانسته در زمانی کوتاه تک تک پرسوناژ ها را خوب از کار درآورد. روایتِ نمایش، متنی بی تکلف و ساده اما مهم و تأمل برانگیزست. نمایشی با روایتی طنز ازآشفتگی های اجتماع ست با ساده ترین شیوه ی شخصیت پردازی که همین ویژگی مثبت هم این روزها بین نویسندگان نمایش کمرنگ شده و بیش‌تر نویسندگان میل به پیچیدگی شخصیتها دارند حتی اگر نتوانند پرسوناژ را برای مخاطب باور پذیر کنند. تمام عوامل نمایش، از دکور و نورپردازی تا موسیقی و تک تک بازی ها طوری در خدمت نمایش است که مخاطب از همان پرده ی نخست با اثر ارتباط می گیرد. روایت ساده ی نمایش هم بر عمق این ارتباط بین مخاطب و پرسوناژ ها می افزاید و خواه ناخواه تا پایان کار مخاطب حداقل با یک یا دو پرسوناژ دچار همزاد پنداری هم می شود .نویسنده در تمام لحظه ها با آنکه میل عجیبی به رونمایی تلخی از واقعیتهای ساده ولی مهم زندگی طبقه ی متوسط اجتماع دارد، اما هرگز به دام تکرار و پرگویی و ملال نیفتاده و بهره بردن از طنز باعث شده حتی در بیش‌تر پرده ها در عین خنده گرفتن از مخاطب او را به فکر وادارد.
موضوعات مختلفی که نویسنده به سراغ تک تکشان رفته بسیار بیش‌تر از یک نمایش امکان کار دارند شاید بهتر بود موضوعات کمتری را طرح می کرد هر چند نباید فراموش کنیم که نویسنده بی هیچ قضاوتی فقط به رونمایی لایه های آلوده ی شهر و ناهمواریهای ارتباط اجتماعی رفته است. با این وجود اگر بخواهیم به تمام نکاتی که نویسنده با محدودیت زمانی یک سانس اجرا، به آن اشاره کرده بپردازیم؛ می توانیم با قاطعیت بگوییم: نمایش نوشتِ سر،نمایشی موفق برای برملا کردن لحظه به لحظه ی فرورفتن خنجری ست که ذره ذره بر پیکر اعتماد تک تکمان فرود می آید و تمام امنیتمان را آرام آرام از بین می برد. اما نویسنده خوشبینانه، در پایان راهی برای امید باقی می گذارد و عشق حکم نجات این همه تلخی ست. تلنگر پرده ی نخست و اینکه بیننده از همان ابتدا می داند در آنچه می بیند و می شنود بازی داده نمی شود و موثر نیست، خود محور اصلی طنزِ کار است با الهام از ناتوانی انسان امروز در کنترل شرایط و نحوه ی زندگی افراد پیرامونش و طعنه ای به تفکر جبرگرایی و اعتقاد به تقدیر در بین فرهنگ اجتماعی ماست. که بیش‌تر باعث شده از هرمسولیتی شانه خالی کنیم نویسنده با این دست طعنه های زیرکانه بارها بیننده را غافل گیر می کند طوریکه نمایش که به پایان می رسد می بینی مدام با خود می گویی! راست می گفت چقدر جای مسؤلیت پذیری، اخلاق، صداقت، اعتماد، مهربانی، انصاف بین روابطمان خالی ست و این در حالی ست که همه ی این مفاهیم با ساده ترین بیان ممکن گفته می‌شود. برای نمونه وقتی استیصال گروه تئاتری که یکی از پرده های نمایش است را می بینی و با درماندگی تک تک گروه که ناشی از مشکلات اجراست همراه می شوی متوجه می شویم چه بسیار بی دلیل افرادی را بزرگ کردیم و چه بی دلیل افرادی را کلا ندیدیم. افرادی که نه تنها نادیده گرفتن تلاششان بر عمق افسردگی نسل جوان افزود بلکه با پس زدنشان سطح سلیقه و فرهنگ اجتماعی هم رنگ و شکلی ناخوب به خود گرفت. چه خوب که آثاری چنین در این آشفته حالی فرهنگی حمایت شوند
بازیگران نمایش به ترتیب حروف الفبا: سارا احترامی، شیدا اسلامی، آتنابهاری، امیرحسین بهاالدینی، سجاد جعفری، صادق جباری، سعید حاجعلی، علیرضا خانی، سینا خوانساری، زهرا خسروی، نیما رضایی، ندا سبزواری، صدف سیدرضایی، مصطفی شکوهی، مونا شهسوار، نرگس عبداللهی، فاطمه فاراب، سیدسعید فاضلی، آهو قلندر، مریم کبریایی، نفس محمدی، نیلوفر محمدی، هومن مقیمی، پدرام مهرخواه، میترا نوروزی، علی نور یوسفی، امیرحسین نراقی، محمدنیما مظاهری.

 

 دکتر ليلا درخش

 دكتراي زبان و ادبيات فارسي؛ مستند ساز، شاعر،داستان نويس و منتقد ادبي

 عضو شورای نویسندگان فراتاب

 

 بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار