کد خبر: 7879
تاریخ انتشار: 5 اردیبهشت 1397 - 13:34
اردشیر پشنگ

فراتاب – گروه رسانه: بیایید اسحاق جهانگیری را تصور کنیم، که یک روز اول صبح به صندلی مدیریتی اش در ساختمان دولت تکیه زده است، به گوشی موبایلش نگاهی می اندازد و بعد از چند لحظه درنگ، زنگ می زند به یک جوان کارگر و جاروکش، که دکترای منابع آب دارد اما نه آشنایی، نه رابطه ای و نه پارتی دارد، بعد به این جوان می گوید من معاون اول رئیس جمهور هستم خواستم ازت بخواهم در اولین فرصت به تهران و دفتر من بیایی تا برایت یک کار خوب و مرتبط با تخصص ات، هماهنگ کنم! قاعدتا بعد از انتشار گسترده فیلم درد دل صلاح الدی کامرانی، چنین تصوری برای هریک از ما که این فیلم را دیده باشد، چندان دور از ذهن نیست و اگر جهانگیری یا وزیر نیرو تماس نمی گرفتند تعجب می کردیم و برایشان ابراز تاسف می کردیم! آیا این تصور را یک هفته قبل می توانستیم داشته باشیم؟ آیا خود صلاح الدین هم که دربدر بدنبال کار نهایتاً به جاروکشی در یک انبار کارخانه پناه برده بود، هفته قبل  می توانست چنین رویایی را تصور کند؟ می توانست روزی را تصور کند که شارژ گوشی اش بخاطر تماس های متعدد مقامات ریز و درشت و پیشنهادهات مختلف کاری تمام شود؟ مطمئناً نه! و اما امروز برای ما این تماس جهانگیری چندان شگفت انگیز نیست، چرا؟ چون همه ما به جادو و قدرت شبکه های اجتماعی ایمان آورده ایم! چون در عصر ارتباطات و دنیای موبایلی در حال تنفس و زیست هستیم!

بله خبر درست است، صلاح الدین کامرانی جوان متخصص مریوانی که به رغم داشتن مدرک دکترای تخصصی در حوزه آب مجبور به کارگری و جاروکشی یک انبار شده بود، خبر داد پس از انتشار فیلم 3 دقیقه ای درد دلش در شبکه های اجتماعی، اسحاق جهانگیری ،معاون اول رئیس جمهور، و صدها شرکت و وزارتخانه و افراد مختلف با او تماس گرفته اند تا در کنار دلجویی ازش، به او کاری پیشنهاد کنند او که تا همین چند روز پیش شاید یکی از بی کس و کارترین افراد جامعه به مانند بسیاری دیگر بود، امروز برای خود سری دارد در بین سرها و احتمالا حالا در حال بررسی شغلها و موقعیت های مختلفی است که بهش پیشنهاد شده است، چیزی شبیه معجزه!

حالا با هم چند مثال دیگر از بین صدها مثال و واقعه مشابه دیگر را بررسی کنیم:

همین یکی دو روز قبل تر بود که ناگاه سرتیتر اصلی خبرگزاری ها و نشریات داخلی و بعضاً خارجی، به خبر بازداشت قاضی مرتضوی معروف در شمال اختصاص پیدا کرد، قاضی ای که به دلیل پرونده کهریزک به دو سال حبس محکوم شده است، و چند سال پیش تر از امروز در یک روز و با یک حکم دست کم 120 روزنامه را بست و چند هزار روزنامه نگار را از کار بیکار کرد! حالا چند صبایی بود از هر نشریه و خبری خود را مخفی می کرد! شاید جملات روح الامینی بسیار رساتر باشد: «هشت سال است من به‌دنبال یک کار حقوقی طاقت‌فرسا بودم و در آن به یک تجربه رسیدم که حتی کسانی که از خدا و پیغمبر نمی‌ترسند از رسانه‌ها می‌ترسند. در واقع رسانه‌ها سر بزنگاه‌ها یاور ما بودند و نقش اول را داشتند.»

اما چند روز پیش تر، برخورد خشن فیزیکی چند مامور گشت ارشاد با یک دختر خانم جوان، موج گسترده ای از خشم و واکنش را در فضای جامعه ایجاد کرد و حتی چند مقام ارشد دولتی را وادار کرد تا علیه این اقدام موضع بگیرند، این فیلم ابعادی بین المللی نیز به خود گرفت.

کمی آنسوتر کسی را می شناسم که شاید رزومه علمی اش تنها این باشد که زبان انگلیسی را خوب بلد است، و او نیز محتملاً یا کاری نیافته یا اگر یافته در سطحی نبوده که او را راضی کند، و لذا به شبکه های اجتماعی پناه برده و با کمی خلاقیت، ممارست و استمرار موفقیتی قابل توجه با درآمد نسبتاً بالا، طرفداران بسیار زیاد در سطح جامعه و ... برای خود دست و پا کرده است، و حتی توسط سفرای خارجی به کشورهایشان دعوت می شود تا با کلیپ های ساده و در بیشتر موارد آماتوری که می سازد به رونق کسب و کار در آنجا کمک کند. شاید تنها کاری که در ظاهر او انجام می دهد رفتن به رستورانی است، خوردن غذایی و تعریف یا نقد کردن آن غذا باشد، خانمش را که «میسیز» صدا می زند، در کنارش همیشه می توان دید و او با همین کلیپ ها چند صدهزار نفر طرفدار برای خود یافته است که مشتاقانه کارهایش را دنبال می کنند و در این بین خیلی ها منتظرند تا بشنوند او از غذای کدام رستوران تعریف میکند تا آنان نیز آنجا را تجربه کنند و او کسی نیست جز «مستر تیستر»!

در سرپل ذهاب مناطقی در استان کرمانشاه در پاییز امسال زلزله ای مهیب روی داد، در کنار کشته شدن چند صد نفر، شاهد بی خانمانی چند ده هزار نفر از هموطنان در این منطقه بودیم، طبق معمول مدیریت بحران کشور در ضعیف ترین وضعیت خود در لحظات اول قرار داشت، حتی برخی سوعملکردهای محدود در کمک رسانی به این منطقه ی خاص که چند قومی و مذهبی است، بلافاصله حساسیت های جامعه را در سطح ملی برانگیخت، از همان ساعات نخست، سیل کمک های مردمی از اقصی نقاط کشور راهی کرمانشاه شد، بلندترین و طولانی ترین و بی شک شیرین ترین ترافیک تاریخ جاده های استان کرمانشاه در همین زمان شکل گرفت، مردم با توجه به تجربه زلزله بم و دیگر کارنامه ارگانهای دولتی و شبه دولتی، در لحظه ای مشترک به این برداشت رسیدند، که برای کمک به آسیب دیدگان نباید منتظر اقدام دولت باشند، و باید خود آستین بالا بزنند، صدها و بل چند هزار گروه مختلف در سراسر کشور در کمتر از چند ساعت تشکیل شد و هریک به طریقی کمک هایشان را روانه غرب کشور کردند، کمک هایی که همچنان ادامه دارد.

در ترکیه نظامیان یکبار دیگر کودتا کردند، اما تصویری کوتاه در شبکه های اجتماعی از رجب طیب اردوغان منتشر شد که در آن از مردم خواست به خیابان ها آمده و مقابل کودتاگران بایستند، و همین هم شد و کودتا شکست خورد!

در مریوان یک قاضی حکم داد جهت تنبیه و آئینه عبرت شدن، به تن چند بزه کار اجتماعی لباسی زنانه بپوشانند و آنان را در چند خیابان این شهر کوچک بگردانند! این موضوع اما بلافاصله با واکنش جامعه فعال مدنی مریوان مواجه شد چرا که این حکم و این اقدام را توهینی به ساحت زنان می دانستند، دیری نپایید در صفحات اجتماعی مردانی از مریوان، سپس از کردستان، کمی بعد تر در تهران و سراسر ایران و سپس در سراسر جهان، مردانی را می توانستی ببینی که در نشانه حمایت از زنان و محکومیت این حکم، لباس زنانه به تن کردند، و با افتخار و با زبانهای مختلف نوشتند با افتخار لباس همسر، مادر و یا دخترم را می پوشم! نتیجه هم داد، نیروی انتظامی از برخورد با حکم مذکور خبر داد و دیگر مشاهده نشده است که چین رویه ای تکرار شود!

در سوریه، کُردهای سوریه پس از دهه ها خفقان و عدم اجازه داشتن برای نشان دادن فرهنگ و آداب و رسوم شان، در سایه بحران در این کشور و در البته به دلیل تهاجم نیروهای داعش به مناطق آنان، خود اسلحه بدست گرفتند و زن و مرد علیه طوفان سهمگین سیاه ایستادند، دیری نپایید دختران زیبارو با موهای بافته و اما مصمم کُرد تبدیل به قهرمان های جدید شبکه های اجتماعی در سراسر جهان شدند، کُردها که همیشه از بی خبری و بی توجهی رنج می بردند، بیشتر دیده شدند و چند صد نفر از مردم کشورهای مختلف از سراسر جهان خود را به جنبش مبارزاتی کردهای سوریه علیه داعش و بعدها ترکیه ملحق کردند.

بی شک مثال های بسیار زیادی می توان زد که شبکه های اجتماعی چه تاثیر شگرفت و شگفت انگیزی داشته اند، این تاثیرات گاه مثبت بوده اند به مانند مثال های فوق و گاه هم مخرب، مانند حواشی ساختن و سرک کشیدن در زندگی خصوصی دیگران و عمومی کردن آن! اینها حاکی از آن است که شبکه اجتماعی امروزه یک واقعیت است یک شمشیر دو لبه است، نمی توان این واقعیت را انکار کرد نمی توان آن را محدود کرد، نمی توان با آن مبارزه کرد نمی توان و نمی توان ...

امروزه در سراسر جهان اینترنت و شبکه های اجتماعی یک فرصت هستند، فرصتی برای شفافیت، برای دموکراتیزاسیون، برای آموزش، برای همبستگی، برای ... و به نظر می رسد هم افراد، هم جامعه مدنی و هم دولت ها می بایست از این معجزه قرن تلاش کنند، بهتر و بهینه تر استفاده کنند. در جوامع در حال توسعه، شبکه های اجتماعی فرصتی هستند برای نهادسازی، برای تقویت جامعه مدنی برای پاسخگو کردن دولت و اگر دولت ها دوراندیشانه و واقع بینانه با آن برخورد کنند می توانند از شبکه اجتماعی به مثابه بازویی برای افزایش کارآمدی استفاده کنند و در عین حال از خلاقیت های روزمره در آن، از شفافیت سازی های موجود در آن به عنوان وسیله ای مجانی جهت کاستن از مشکلات ساختاری و مدیریتی خود استفاده کنند نه آنکه آن را تهدیدی بدانند و مدام به فکر نقشه و برنامه هایی برای محدودسازی آن باشند، جهان امروز جهان رقابت است و نمی توان دیگر به شیوه های سنتی دست به کنترل و مدیریت سیاسی و اجتماعی زد چراکه با شبکه اجتماعی و یک موبایل و تنها در دور افتاده ترین نقطه هم گاه می توان معجزه کرد و جهانی را متاثر ساخت.

 

اردشیر پشنگ سردبیر سایت فراتاب و مدرس روزنامه نگاری تخصصی و آنلاین

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار