فراتاب: در آستانه نوروز ۹۷ مجموعه شعر خواب های خانقین از جلیل آهنگر نژاد برای فضای شعر کرمانشاه و خیل شاعران این وادی، این پیام را آورد که: «سربازان کلمات را به جهان(تان) میفرستم ...» خواب های خانقین پرسهایست در وادی سوررئالیسم. پرسهای آگاهانه و هدفمند. تمام ۴۱ قطعه شعر مجموعه که به همت «نشر دیباچه» به صورت کتابی آراسته و طرح روی جلد کار «بشیر نظری». با استفاده از رنگهای تند و زنده که یادآوری می کند رنگهای درخشان پیراهنهای کُردی را و بدون اغلاط تایپی منتشر شده، از زبانی یکدست و نوع نگاه سوررئالیستی، فضایی نو را در عرصهی شعر کرمانشاه گشوده است.
قضاوت دربارهی این «زبان» و نگاه سوررئالیستی کار زمان است؛ کار تاریخ؛ چرا؟ برای اینکه هر دستاورد تازهای به زمان نیاز دارد که هم خود را تثبیت کند و هم بشناساند و هم در برابر نوع زبان و نگاه شعر پیش از خود که درختی است کهن، بارآور و استوار، درختی که به کوشش خیام و فردوسی و سعدی و حافظ شاخه هایش را تا دورترین کرانه های جهان رها کرده است، خود را معرفی کند.
سوررئالیسم زاییدهی تمدن صنعتی پس از جنگهای ویرانگر جهانی است که توحش سرمایه و توحش حرص و آز و تصرف گشایش استعماری مناطق تحت نفوذ تازه، موجب یک سرخوردگی در ارکان کهن و مبانی نظری پیشامدرن می شود.
شورش در «ذهن » و «زبان » و خائیدن بندهای اسارت بار زنجیر باورهای عهد عتیق، در برابر رئالیسم و سنتهای ریشه دار و قوی آن، عصیانی را به فریاد برمیخیزد که ابتدا در نقاشیهای «سالوادر دالی» موجودیت مییابد. یعنی شکستن هر نوع قواعد و ساختار های منطقی بر قلمرو بوم . «پیکاسو» هم که در آغاز به سنت های رئالیسم وفادار بود، به این شورش و افسار گسیختگی میپیوندد و با خلق آثار بسیار همه را انگشت بر دهن در گالری های خود سرگردان میکند.
سوررئالیسم در نقاشی توانست به خلق آثاری قابل توجه توفیق یابد اما تا آنجا که آگاهی های ما دامنه دارد، در داستان نتوانست جای پای محکمی بهوجود بیاورد. غیر از اثر جاودانه « بوف کور» که به راستی تابلویی شگرف از تلاطم های آفاق ذهن است و یک یا دو اثر دیگر از «پو» و نویسنده ای آلمانی، موفق نشد راهی بگشاید و در برابر کوه شگرف و سر به آسمان سائیدهی «رئالیسم » عرض اندام کند. در سینما هم توفیق چندانی نصیبش نشد. چرا که سالن های با شکوه سینما در اروپا و آمریکا جایگاه حضور مردم است و نه الزاماً اقشار حرفه ای دوستدار تکنیکهای نو.
سوررئالیسم در واقع غیر از جایگاه راستین خود که تابلوهای سالوادر دالی و پیکاسو و دیگر نقاشان سوررئالیست است، نتوانست در حیطه های دیگر هنر جای پای محکمی از آن خود کند . اما جهان شعر!...
گیتیِ شعر یادآور سیمای جاودانههایی است که بحث و گفتگو درباره زبان، نوع نگاه، فرم، سبک و نوع نگاه هر قله ستیغی از«هومر » تا «شکسپیر» و«الیوت » و ناظم حکمت و پابلو نرودا و «ما یا کوفسکی»...از سویی و از دیگر سو از فردوسی، خیام، سعدی، حافظ، ائب تبریزی تا برسد به فروغ فرخزاد و نادر نادر پور ممتد است. در این عرصه ی فراخ به فراخی گیتی، بزرگان بسیار مرکب سخن را «رخش»وار حرکت داده اند. اگر بخواهیم از علی اسفندیاری (نیما) تا احمد شاملو و از تجربه های ید الله رویایی و دکتر رضا براهنی در جایگاه داعیه داران شکستن قواعد ساختار زبان و ذهن سخن بگوییم ، کتاب ها باید نوشته شود.
جهان شعر از آغاز تا امروز جهانی بی دروازه بوده. یک دموکراسی وحشی و شورشگر به شاعرانی با طبایع گوناگون، اذهان متفاوت، انواع نگاه ها و صور خیال فضا داده که در سرزمین شعر فرآورده های خود را انتشار دهند و در معرض دید و قضاوت شعر دوستان قرار دهند.
در ایران و در شهر کرمانشاه که سرزمین شعر و قصه است، طبیعی است که سرانجام جریان سورئالیستی هم پس از تجربه های بسیار و اغلب شکست خورده، (نمی گویم چرا شکست خورده) سرانجام در آغاز نوروز ۹۷ به قلم شاعری با نام جلیل آهنگرنژاد که دکترای ادبیات خوانده و یک نشریه هفتگی را با نام «صدای آزادی» مدیریت میکند و چندین دفتر شعر در کارنامه خود دارد، سوررئالیسم را با تمام قد و قواره در «خواب های خانقین» موجودیت میبخشد:
«...همهی لکلکها میدانستند
من سربازی بودم بیسر
در کنار دجله
وقتی اسکندر
بوسهی خونین اسبی را
به آب ها سپرد...
ستاره ای نبود که بشمارم
تنها کبوتری در ذهنم زنده ماندهبود
او را سلولبانان غزنوی....»
صفحه ۲۵
خواب های خانقین که مناسبتی سنجیده دارد با جهان سوررئال،سرشار است از عطر و بوی تاریخ ایرانزمین، عطر و بوی سرزمین زادگاه شاعر و غرب ایرانزمین تا برسد به میانرودان و سربازان ساسانی:
«کنار دست تو چند سرباز ساسانی
دارند کتاب مقدس میخوانند
ساکت باش و چشم هایت را ببند
نکند اندوهت تکانشان بدهد!
نکند ماشین ها بوق بزنند!...
صدای درهم واژه های کتابی مقدس
به لهجهای خانقینی
جهان را فتح میکند...»
صفحه۵۰
مجموعه شعر«خوابهای خانقین»اثر جلیل آهنگرنژاد ، یک تجربه موفق سوررئالیستی در نگاه تاریخ، هویت، عشق به سرزمین و زادگاه، دغدغه عظمت ها و شکوههای بر باد رفته و غبار و بوی سوخته سقوط که در تصاویر سوررئالیستی بازتاب یافته است. آهنگرنژاد در سرودههای خانقیناش نگاهی تقلیدی به بافت سوررئالیسم ندارد. ذهن و زبان خود اوست که مفاهیم و تصاویر را با ملاط سوررئالیسم در میآمیزد در نتیجه این وادی، تجربه ایاست ماندگار و ای کاش در دست بی مایگان این وادی به سرقت نرود و اجازه بدهند این مجموعه شعر به عنوان یک تجربه سوررئالیستی موفق برای پژوهندگان و علاقمندان قابل استناد باشد.