فراتاب - گروه اندیشه: آیا رسانه هایی که به شکل آشکاری در حال تبلیغ ایده ها و برنامه های سیاسی مشخصی بوده و ابزاری برای پروپاگاندای سیاسی به حساب می آیند، می توانند مولد قدرت نرم باشند؟ در نوشتهی حاضر سعی شده است با تکیه بر مفهوم جدیدی که در ارتباط با دوگانهی قدرت نرم و قدرت سخت مطرح شده، پاسخی اجمالی به این سوال ارائه شود.
در این نوشتهی کوتاه سعی شده اشاراتی در توضیح قدرت گزنده مطرح شود. جوزف نای که با مفهوم قدرت نرم شناخته می شود، دوگانهی قدرت نرم و قدرت سخت را برای توضیح مناسبات قدرت در جهان امروز مکفی نمی داند. او در زمرهی تحلیل گرانی قرار می گیرد که امروزه از مفهوم قدرت گزنده (Sharp Power) در کنار قدرت نرم و قدرت سخت استفاده می کند. در این مطلب ابتدا نگاهی اجمالی بربحث دوگانهی قدرت نرم و قدرت سخت ارائه شده، و در ادامه نیز به تعریف قدرت گزنده و ذکر برخی مصادیق آن پرداخته شده است.
دوگانهی قدرت نرم و قدرت سخت
می توان قدرت را، توان تغییر رفتار دیگران در راستای اراده و خواست صاحبِ قدرت تعریف کرد. تحت تاثیر قرار دادن رفتار دیگران در عرصهی سیاست بین المللی از طرق مختلفی امکان پذیر است. نای معتقد است که توان نظامی و قدرت اقتصادی بُعد سخت از قدرت یک کشور را تشکیل می دهد. تهدید به اِعمال قدرت نظامی و یا وعدهی پرداخت مبالغی قابل توجه برای تاثیر در رفتار کشورها را می توان کاربرد قدرت سخت نامید. از جانبی دیگر اگر فرهنگ کشوری توان جذب دیگران را داشته و انگیزهی کشورهای مختلف برای پیگیری و تبعیت از آن را برانگیزد، می توان از قدرت نرم آن کشور سخن گفت. تحت تاثیر قرار دادن رفتار کشورهای مختلف بواسطهی فرهنگ جذاب و ایجاد انگیزه در آنان برای همکاری های بیشتر را می توان اِعمال قدرت نرم نامید.
مثالی که نای در توضیح تفاوت موجود میان قدرت سخت و قدرت نرم مطرح می کند چنین است؛ اگر شما سلاحی بر روی شقیقهی فردی گذاشته و کیف پول او را مطالبه نمایید در حال استفاده از قدرت سخت هستید. اما اگر بتوانید از طریق اقناع و جلب نظر مثبت او کیفش را صاحب شوید در چنین شرایطی از قدرت نرم استفاده کرده اید.
با این تفاصیل، نباید فراموش کرد که قدرت یک کشور ترکیبی از قدرت سخت و قدرت نرم آن است. به عبارتی دیگر قدرت نرم که همانا تحت تاثیر قراردادن دیگران بواسطهی جذابیت است، خاصیتی افزایشی در نسبت با قدرت بمعنای عام آن دارد. یعنی قدرت نرم در کنار قدرت سخت بشکلی مکمل، قدرت یک کشور را تعیین می کند. نای معتقد است که هر کشوری برای رسیدن به اهداف خود باید به ترکیب این دو قدرت بپردازد، که آن را قدرت هوشمند می نامد. برای برتری در مقابل رقبا در کنار نیاز به پیروزی ارتش قدرتمند، نیاز به پیروزی روایت آن کشور نیز وجود دارد.
در برابر تاکیدات جوزف نای، کسانی هستند که اهمیت قدرت نرم را نادیده گرفته و یا آن را انکار می کنند. آن ها معتقدند که همکاری کشورهای مختلف با یک کشور بر اساس منافع و نیازهای آن ها شکل می گیرد. در نتیجه جذابیت فرهنگی آن کشور، در جذب همکاری ها چندان موثر نیست. بلکه توان اقتصادی و سخت افزاری آن کشور دیگران را به همکاری با آن سوق می دهد. چرا که اصلِ پیگیری منافع، هر کشوری را به سوی همکاری با کشور قدرتمند (از لحاظ سخت افزاری) هدایت می کند. نای در مقابل معتقد است که چنین استدلالی موضوع بسیار مهمی را نادیده می گیرد. در نظر نای، همکاری دارای درجات متغیری است. و میزان همکاری کشورهای مختلف ارتباط مستقیمی با جاذبه و دافعهی هر کشور دارد. یعنی با افزایش جاذبهی فرهنگی و قدرت نرم یک کشور، انگیزهی کشورهای دیگر برای همکاری با آن افزایش می یابد.
جوزف نای در یکی از نوشته های خود ابزاری برای سنجش قدرت نرم کشورها ارائه می دهد. در الگوی مد نظر نای قدرت نرم هر کشوری دارای سه منبع عمده است که عبارتند از فرهنگ، ارزش های سیاسی و سیاست ها.
در مورد منبع اول یعنی فرهنگ می توان گفت که اگر فرهنگ کشوری بالنده بوده و موسسات و نهادهای فرهنگی آن مانند دانشگاه ها، مطبوعات، صنعت سینما، موسسات خیریه و ... محل توجه باشد، و در یک کلام اگر فرهنگ کشوری برای کشورهای دیگر جذاب باشد، آن کشور توان تاثیرگذاری بیشتری بر اقدامات سایر کشورها کسب می کند. در عصر ارتباطات و جهانی شدن، منابع فرهنگی کشورها اگر تحت اختیار بخش خصوصی باشد فی نفسه قابلیت جذب و تاثیرگذاری بیشتری کسب می کند. به همین دلیل تقویت بخش خصوصی در عرصهی فرهنگی برای افزایش جاذبهی یک کشور از اهمیت بسزایی برخوردار است.
در باب منبع دوم، یعنی ارزش های سیاسی نیز می توان گفت که نظام سیاسی باثبات و کارآمد و ارزش های سیاسی ای مانند دموکراسی و حقوق بشر می تواند منبعی برای افزایش جذابیت یک کشور و تقویت قدرت نرم آن باشد.
در باب سیاست ها نیز باید اشاره شود که رفتار دولت یک کشور در خانه، مجامع بین المللی، و نیز در عرصهی سیاست خارجی مولفه های تشکیل دهندهی سیاست هر کشور هستند. وجود آزادی بیان، حکومت قانون، و کارآمدی نظام سیاسی رفتار جذاب یک کشور در عرصهی داخلی را شکل می دهد. چندجانبه گرایی، و مشاوره با دیگر کشورها در مجامع بین المللی نیز می تواند تاثیر مثبتی بر قدرت نرم کشور ها داشته باشد. و در نهایت سیاست خارجی ای که صرفا متکی بر تعریف محدود از منافع ملی نبوده و در سیاست خارجی خود ملاحظهی منافع دیگر کشورها را نیز داشته باشد تأثیری سازنده بر قدرت نرم آن کشور خواهد داشت. در واقع اگر کشوری بشکل متکبرانه ای به منافع دیگر کشورها بی توجه باشد، در حال تضعیف قدرت نرم خود می باشد. نای اقدامات متکبرانهی ترامپ در عرصهی سیاست خارجی را مصداقی عینی برای سیاست های متکبرانه می داند.
قدرت گزنده
اخیرا جوزف نای به این نتیجه رسیده است که دوگانهی قدرت سخت و قدرت نرم برای توضیح تحولات عصر ارتباطات کافی نیست. این دوگانه برای توضیح دوران پس از پایان جنگ سرد مطرح شده بود. در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات، نیاز به افزوده شدن مفهومی جدید برای توضیح پدیده های نوین وجود دارد. لذا او نیز مانند برخی تحلیل گران از لفظ قدرت گزنده (Sharp Power) در کنار دوگانهی اخیر استفاده می کند. لفظ قدرت گزنده برای توصیف عملکرد دولت های غیر غربی نظیر روسیه و چین بکار می رود. در واقع قدرت گزنده تعریفی است برای توضیح اقدامات دولت هایی مانند چین و روسیه در جنگ اطلاعاتیِ دنیای امروز. این کشورها در این جنگ از ابزار های قدرت نرم برای دستکاری اطلاعات، سانسور و خرابکاری استفاده می کنند. نای معتقد است که این کشورها اگر چه از ابزار قدرت نرم استفاده می کنند، با این حال قدرت گزنده در زیر مجموعهی قدرت سخت قرار می گیرد. رسانه هایی مانند اسپوتنیک و راشاتودی، در کنار عاملِ مداخله در انتخابات کشورهای مختلف، از ابزارهای عمدهی روسیه در جنگ اطلاعاتی عصر حاضر بوده است. و اساس قدرت گزندهی آن کشور را تشکیل داده است. دستکاری ایده ها، برداشتهای سیاسی و پروسه های انتخاباتی دارای سابقه ای طولانی است، اما سرعت و گستردگی آن امری تازه بحساب می آید.
حقیقت (Truth) وگشودگی (Openness)، خط فاصلی است میان قدرت نرم و قدرت گزنده. بعضا تفکیک میان قدرت نرم و قدرت گزنده کار دشواری است. در هر دو صورت از قدرت، تلاش برای اقناع مخاطب وجود دارد. اقناع بشکلی غیر ارادی دارای میزانی از تنظیم و تدوین (Framing) است. اما زمانی که تدوین و تنظیم تبدیل به فریبکاری شد و قدرت اختیار و انتخاب را از مخاطب سلب نمود، تبدیل به بخشی از قدرت گزنده می شود. کیفیت اقناع که در گشودگی، و محدودیتِ در فریبِ آگاهانه نهفته است، عامل تمایز میان قدرت نرم و قدرت گزنده است. یعنی اگر اقناع بصورتی درآید که در آن گشودگی وجود نداشته باشد و فریب آگاهانه در آن وارد شده باشد، اقناع در زیر مجموعهی قدرت گزنده جای می گیرد. دستکاری اطلاعات و فریبکاری گستردهی موجود در روش های مورد استفاده در قدرت گزنده را میتوان نوعی حرکت قهرآمیز نامید. چرا که مانع از انتخاب معنادار مخاطبان می شود. در دنیای امروز وثوق و باورپذیری، منابعی کم یاب هستند. حقیقت، گشودگی و فرآیندهای دموکراتیک می توانند تأثیر مثبتی در ایجاد باورپذیری داشته باشند. لذا در نگاه نای، تکنیک های پروپاگاندا و دیپلماسی عمومی قادر به تولید قدرت نرم نیستند.
نای معتقد است که افشاء و آشکار شدن قدرت گزنده، منجر به تضعیف قدرت نرم کشورها می شود. برای مثال او به روند صعودیِ افزایش جذابیت چین در استرالیا اشاره می کند، که بواسطه توفیق های چین در عرصهی اقتصاد بدست آمده بود. در ادامه با آشکار شدن مداخلات این کشور در انتخابات استرالیا، این جذابیت کاهش یافته است. مداخله چین در انتخابات استرالیا از طریق ابزارهای قدرت گزنده انجام پذیرفته بود.
نای معتقد است که استفاده از قدرت گزنده صرفا محدود به روسیه و چین نبوده است. آمریکا نیز سابقه استفاده از این نوع قدرت را داشته است. مثالی که در این باره مطرح می شود حمایت مخفیانه این کشور از نیروهای ضد کمونسیت ایتالیا در انتخابات 1948 است.
نتیجه گیری
در این نوشته سعی شد نگاهی اجمالی بر دوگانهی قدرت نرم و قدرت سخت افکنده شود. و چنان چه اشاره شد، در مناسبات دنیای امروز شق سومی به دوگانهی قدرت سخت و قدرت نرم اضافه می شود که قدرت گزنده نام دارد. این مفهوم برای توضیح رفتار قدرت هایی مانند چین بکار گرفته می شود. قدرت گزنده اگر چه از ابزارهای قدرت نرم استفاده می کند، با این حال گشودگی موجود در قدرت نرم در آن مشاهده نمی شود.
سجاد آتشبار، دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است