کد خبر: 7510
تاریخ انتشار: 17 اسفند 1396 - 21:19
فریبا صمدی


فراتاب – گروه اجتماعی: تقسیم بندی بر پایه جنس بنیادی ترین تفکیک اجتماعی است. چرا که آدمی از همان بدو تولد با این تفکیک روبروست و نقش ها، وظایف و امتیازات براساس این ویژگی تقسیم می شود و نیازی به گفتن نیست که نابرابری ها هم آغاز می شود. در حقیقت باید گفت زنان همزادی به نام نابرابری با خود به دنیا می آورند.در این نوشتار هدف آن نیست به تمامی ابعاد این نابرابری پرداخته شود، بلکه به بنیادی­ترین و بدیهی ترین آن،یعنی نابرابری اقتصادی، پرداخته می شود. هرچند ایدئولوژی برابری زنان و مردان به طور قدرتمندی روبه پیشروی است و در میان قشر روشنفکر جامعه، تقریبا همچون امری بدیهی درآمده است اما تا تحقق این آرمان راه طولانی مانده است. برخي كارشناسان معتقدند 170 سال زمان لازم است تا مشكل نابرابري دستمزدها ميان زنان و مردان، به طور كامل از بين برود. اما حقيقت اين است كه در جهان سوم، اين زمان كم براي اين تغيير بزرگ، بسيار اندك است و شايد هرگز اتفاق نيفتد. باید دید که این نابرابری چگونه شکل گرفته و ریشه های آن از کدام دوران تاریخی برای جنس زن به یادگار مانده است و در ایران این نابرابری( اختلاف دستمزد)، در چه سطحی است و چه عواملی در کشور ما به این نابرابری انجامیده است.

1- اختلاف دستمزد زنان و مردان چگونه شکل گرفت؟

امروز اندک کسانی هستند که با روز هشت مارس آشنا نباشند، روزی که زنان نیویورکی به دستمزد پایین خود اعتراض کردند. اما این اعتراض، اعتراض به تمام نابرابری ها نبود. اما حقیقت این است که زنان بسیار قبل تر از آن، در روزگاری که هیچکس صدای آنان را نمی شنید، از شرایط طاقت فرسای کاری و دستمزد پایین، رنج می بردند و تقریبا دو سه قرنبعد موفق می شوند توجه جهانیان را به خود جلب کنند و از این رنج چند صد ساله پرده بردارند. در این خصوص، کمال مظهر احمد، نویسنده کرد، توصیفی بسیار روشنگرانه و در عین حال با زبانی ساده، در کتاب «زن در طول تاریخ»، ارائه می دهد.

او می نویسد در اواخر قرون وسطي، يعني همزمان با رشد و نمو روابط سرمايه‌داري و ازدياد لوازم زندگي، زن به كارهاي تازه‌اي روي آورد. چند سطر از شعري كه در آن ايام بر سر زبان دختران افتاده بود مي‌تواند به دقت گوياي حقايقي درباره بار سنگين باشد كه بر دوش زن آن زمان تحميل شده بود:

شعر از زبان زنان ابريشم باف كه مي‌گويند:

ابريشم زياد مي‌بافيم اما هيچي

از آن عايدمان نمي‌شود

فقيريم و لخت و عريانيم

گرسنه و تشنه افتاده در كنجي

گر قرص ناني بيابيم در صبح

براي شام نداريم هيچي

وضع زندگي زن با روي كار آمدن نظام سرمايه‌داري مي‌بايستي همانند تمام پديده‌هاي ديگر اجتماعي تغيير يابد. بويژه بعد از انقلاب صنعتي كه در آن گسترش فعاليت بنگاه‌هاي اقتصادي و صنعتي نيروي كار زنان شهري را نيز به خود جذب كرد. اما چنين تغييراتي هم آزادي و استقلال را براي زن به ارمغان نياورد. زن هم مثل مرد كارگر و بعدها كارمند شد. اما چه از لحاظ حقوق روزانه و چه از لحاظ حقوق اجتماعي و فرهنگي نصف حقوق مرد را هم دارا نشد. به جز كار روزانه، كار در خانه هم مانند گذشته بر دوش وي باقي ماند. سرآغاز قرن نوزدهم در كشورهاي پيشرفته زنان، گروه گروه به كارخانه و كارگاه و دستگاه‌هاي صنعتي روي آوردند. گرسنگي و تنگ‌دستي زن را به هر جايي كه درآمد بيشتري از آن به دست مي‌آمد سوق مي‌داد.

نويسندگانی كه وجدان  انساني را براي خوش خدمتي به اربابان مي‌فروشند فاصله فاحش بين زن و مرد را چنين توضيح مي‌دهند: «زن مانند مرد وظيفه نگهداري كسي را برعهده ندارد». آنان زنان بيوه‌اي را كه سرپرست بچه‌هاي يتيم بودند فراموش كردند!

پرداخت دستمزد روزانه كم به زنان، آنان را پيش صاحب كارخانه محبوب نمود. بسياري از اوقات كارفرمايان زنان كارگر را با مردان كارگر بويژه با آنهايي كه نافرمان و از زير كار دررو بودند معاوضه مي‌كردند. امروزه این روند نه تنها متوقف نشده است بلکه با قید احتیاط می توان گفت در همان سطح و با همان شدت در کشورهای درحال توسعه باقی مانده است. امکان آن هست که کسانی با این نظر مخالف باشند و افزایش حضور زنان را به مثابه از بین رفتن نابرابری ها میان زنان و مردان به شمار آورند. اما آنچه در ادامه می آید قطعا خلاف این تصور را ثابت می کند.

2- اختلاف دستمزد زنان و مردان در مقياس جهاني

اختلاف دستمزد زنان و مردان، بحث تازه‌اي نيست. اما امروزه با توجه به افزايش حضور زنان در مشاغل مختلف و بهبود نسبي وضعيت معيشتي آنان نسبت به گذشته، اين تصور اشتباه را بوجود آورده كه اكنون عصري فرا رسيده است كه زنان به آرمان برابري با مردان از اين حيث (دستمزد) دست يافته‌اند. بنابراين لازم است با نگاهي كوتاه به وضعيت نابرابر جنسيتي در دستمزد در كل جهان ابتدا نگاهي بيفكنيم و سپس وضعيت ايران از اين لحاظ، مورد بررسي قرار مي‌گيرد.

آنچه مسلم است، هيچ كشوري در جهان برابري كامل دستمزد را بين زنان و مردان رعايت نمي‌كند. مؤسسه آكسفام در تازه‌ترين گزارش خود اعلام كرد نابرابري حقوق پرداختي زنان و مردان از سال 2008 تاكنون بهبود پيدا نكرده است و الگوي فعلي اقتصاد جهاني به سمت نابرابري بيشتري حركت مي‌كند. در زير رده‌بنديي از كشورها به ترتيب رعايت برابري دستمزد، ارائه مي‌شود.

به گفته‌ي مجمع جهاني اقتصاد، ايسلند از لحاظ برابري اقتصادي بين جنسيت‌هاي مختلف، بهترين رتبه را دارد. اين كشور كه بالاترين نسبت دستمزد زنان به مردان براي شغل‌هاي يكسان را دارد. دستمزد زنان 75 درصد دستمزد مردان است. كشورهاي فنلاند، نروژ، سوئد و دانمارك، به ترتيب در رتبه‌هاي بعدي بالاترين ميزان مساوات دستمزد مردان و زنان قرار دارند.

با وجود اينكه اين كشورها در ليست بهترين‌ها از حيث برابري دستمزد هستند، باز هم شاهد آن هستيم كه نابرابري دستمزد ميان زنان و مردان وجود دارد. اما زماني به عمق فاجعه پي مي‌بريم كه وضعيت بدترين كشورها را از نظر برابري دستمزد زن و مرد را مشاهده كنيم. يكي از بدترين كشور از اين حيث، مالي است. اين كشور در رتبه 138 قرار دارد. در اين كشور، درآمد زنان كمتر از نصف درآمد مردان است. در رتبه 137، سوريه قرار دارد كه حضور زنان در مشاغل دولتي بسيار كم است. در رتبه‌ي بعد، چاد، پاكستان و يمن قرار دارند. البته در انتهاي ليست، كشوري كه در بدترين وضعيت ممكن قرار دارد، عربستان است. براساس گزارش پايگاه خبري «الوطن» نرخ مشاركت اقتصادي زنان در بازار كار عربستان تنها 8/22 است و اختلاف دستمزد زنان و مردان سعودي حدود 322 درصد است.

البته، ردپاي اختلاف دستمزد زنان و مردان، در زندگي مدرن‌ترين و مرفه‌ترين زنان عصر حاضر نيز ديده مي‌شود. در همين دو سال گذشته بود كه يكي از بازيگران زن مشهور هاليوودي به نام جنيفر لارنس بعد از اتمام كار فيلم «كلاه‌برداري آمريكايي» و با هك شدن سوني و اطلاعاتي كه فاش شد، متوجه شد كه از همبازي مرد خود، دستمزدي بسيار كمتر گرفته، با وجود آنكه هر دو نقش درجه يك در اين فيلم داشتند. اين جريان و بسياري جريان‌هاي مشابه نشان از آن دارد كه راه زيادي تا رسيدن به برابري واقعي ميان زن و مرد مانده است.

3- اختلاف دستمزد زنان و مردان در ایران:

و اما بايد ديد جايگاه ايران از نظر برابري دستمزد زن و مرد چگونه است؟  در چهار دهه گذشته زنان ایرانی تبدیل به نیمی از فارغ التحصیلان دانشگاهی کشور شده اند. اما براساس آخرین آمار رسمی قابل دسترسی، در دوره ی بین مارس 2016 و مارس 2017، در برابر 64.1 درصد مردان تنها 14.9 درصد زنان ایران در زمره ی نیروی کار هستند. این نرخ از میانگین 20 درصد کل زنان خاورمیانه و شمال آفریقا کمتر است. نرخ بیکاری زنان در حال حاضر دوبرابر نرخ بیکاری مردان است. اما آن درصد کمی هم از زنان که شاغل هستند، چنان دستمزدشان با مردان اختلاف دارد که وضعیت مالی نزدیک به همان بیکاری را دارند و تنها تفاوت شان این است که عنوان شاغل را دارا می باشند.

به گفته كارشناسان حوزه كار، بخش اعظمي از زنان شاغل در بخش‌هاي خصوصي و خدماتي، با حقوق ناچيز و دستمزد پايين به خدمت گرفته مي‌شوند و از حقوق اوليه و حداقل‌هاي قانون كار و حتي دستمزد مصوب وزارت كار هم محرومند. همچنين  در پژوهشي ميزان حقوق دريافتي با تحليل اطلاعات بيش از 93 هزار متخصص و مدير ايراني در 22 گروه شغلي مورد بررسي قرار گرفت. در اين پژوهش مشخص شد دريافتي زنان ايراني در سمت‌هاي مشابه 23 درصد كمتر از مردان بوده است و البته بايد اين مسئله را مدنظر قرار داد كه اين آمار مربوط به مشاغل سطح بالا و در سطح مديريتي است. در سطوح خرد اختلاف درآمدها قطعاً به درصدي بالاتر مي‌رسد. به طوري كه براساس برخي آمارها دستمزد زنان در ايران 41 درصد كمتر از مردان است. و ايران از اين لحاظ در رتبه 98 قرار دارد. گزارش های منتشر شده توسط مجمع جهانی اقتصاد نزدیک به یک دهه اخیر گویای آن است که شکاف جنسیتی در ایران روبه افزایش است و به تبع آن نرخ مشارکت زنان در عرصه های مختلف با روندی نگران کننده روبه کاهش است. ایران از لحاظ شاخص مشارکت سیاسی و اقتصادی زنان تنها پنج رقم با آخرین کشور دنیا فاصله دارد.

وضعیت اشتغال زنان بدتر از مردان است و در عین حال از حمایت های قانونی، حقوق و مزایای کمتری برخوردار هستند. قطعا تعداد دخترانی که با دستمزدی بسیار پایین در کارگاه ها تحت نظر کارفرمایان خصوصی، در مطب پزشکان (با درآمد میلیونی)، در بیمه ها و حتی در بعضی ادرات دولتی، اندک نیستند. تجربه شخصی من، از این امر بسیار متعدد و متنوع بوده. زنانی که با پرداخت دویست و پنجاه هزار تومان در ماه، تا حداکثر پانصدهزار تومان، حاضر به قبول هر نوع شرایط کاری شده اند. اما جالب تر آنکه این تفاوت دستمزد حتی در مشاغل دولتی و رسمی هم دیده می شود و صرفا به علت زن بودن باید درآمدی کمتر داشت. محبوبیت زنان ایرانی برای کارفرمایان، به علت دریافت دستمزد های پایین و ناچیز، همچون محبوبیت زنان برای صاحب کارخانه ها در اواخر قرون وسطی است. البته تفاوتی که وجود دارد این است که در ایران به صراحت این امر صورت می گیرد. به طوری که صاحب کاران در اطلاعیه های خود منحصرا بر زن بودن کارگر تأکید دارند. و این معمایی آسان است که صاحب کاران جیبی پرپول تر و کارگرانی سر به زیر و قانع و با دستمزد ناچیز را بسیار دوست می دارند و زنان بهترین گزینه برای دستیابی به این اهداف هستند. زنان کارگر نسبت به مردان در شرایط سخت تری به سر می برند. در کارگاه های کوچک وضعیت به مراتب وخیم تر است. کارگران زن در ایران ارزان ترین نیروی کار کشور هستند. برخی کارگزان زن در کارگاه های خیاطی تا 14 ساعت بی وقفه در روز کار می کنند و نیمی از کارگران در کوره پزخانه ها را زنان تشکیل می دهند که در شرایط طاقت فرسا کار می کنند. این در حالی است که از قدرت چانه زنی کمتری در مقایسه با همکاران مرد خود برخوردارند و نمی توانند هم اندازه مردان مطالبات قانونی خود را دریافت کنند. حتی نایب رئیس کانون عالی انجمن های صنفی کارگران درباره شرایط سخت زنان کارگر گفت:«کارفرمایان ترجیح می دهند از زنان در مشاغل سخت استفاده کنند چرا که اگر نیروی مرد را به خدمت بگیرند باید حق بیمه و دستمزد کامل به آن ها بدهند». هم چنین حدود 80 درصد شاغلان بدون بیمه را زنان تشکیل می دهند.

 اما قطعا نیت کارفرمایان برای به دست آوردن سود بیشتر تنها علت ماجرا نیست. یقینا بسیاری عوامل پیچیده و بغرنج، ایجادکننده این وضعیت بوده اند و قدرمسلم اگر سازوکارهای مناسبی تدوین شود از چنین استثمارهایی جلوگیری می شود اما ابتدا باید بدانیم کدام علت ها به چنین وضعیت دردناکی منجر شده است.

4-علل اختلاف دستمزد زنان و مردان در ایران:

1_ 4- ساختار سياسي جنسيت زده:  در مبحث نابرابری میان زنان و مردان، باید همواره این نکته را به خاطر داشت که نابرابری زنان با مردان، تنها یک نابرابری اجتماعی نیست، ساختار سیاسی خود بر نهادینه شدن این نابرابری کمک شایانی کرده است. و در حوزه سیاست چه در سطح خرد و چه در سطح کلان، تفکیک های جنسیتی عامل مهمی در رشد نابرابری ها بوده است. در ایران، ساختار سیاسی مرد زده ای وجود دارد که حضور زنان را چندان برنمی تابد. تعداد زنانی که در قوای مختلف در حوزه سیاست حضور دارند را با انگشتان دست می توان برشمرد. این یعنی تعداد انگشت شمار نماینده برای نیمی از جامعه. اما همین تعداد اندک سیاسیون زن را هم نمی توان به معنای واقعی نماینده زنان ایرانی محسوب نمود، چرا که خود آنان متأثر از آموزش های مردسالارانه، به همجنسان خود از دریچه مردان می نگرند و دستورکارهای مردانه را به اجرا می گذارند. دو سال پیش جمعی از نمایندگان زن مجلس طرحی را امضا کردند که در آن برای کار کردن زنان بیرون از خانه شروطی تعیین شده بود و در آن اظهار شده بود که وظیفه اصلی زنان کار در منزل و نگهداری و مراقبت از بچه ها می باشد. بنابراین ما شاهد آن هستیم که ساختار سیاسی به دلایل مختلف، زنان را از عرصه سیاست به عقب رانده و اگر تمایلی برای ورود به حوزه ی سیاست از سوی زنان وجود داشته باشد، مسیر ارتقا برای زنانی هموار است که ایدئولوژی های مردسالارانه را با خود به یدک می کشند. لذا عدم حضور فعال زنان در نظام سیاسی، نیمی از جامعه ایران را از طرح خواسته ها و علایق و نیازهای خود برحذر می دارد و هیچگاه به واقع به مشکلات و معضلات زنان به معنای حقیقی آنچه که در بطن جامعه می گذرد، توجه نمی شود. حضور زنان در اين عرصه قطعاً بر بهبود موقعيت آنان تأثيرگزار خواهد بود و در اين خصوص تنها قانون مي‌تواند اين نقيصه را رفع كند.

2- 4- ساختار فقهی قانون:  در همه جهان، تقریبا نگاه عرف همچنان برسر زنان سنگینی می کند و حضور زنان را براحتی در همه مشاغل پذیرا نیست اما در کشورهای توسعه یافته، به یمن قوانینی توانسته اند که راه را بر تبعیض ها در محیط کار نسبت به زنان ببندند. در ایران قانون اساسی به نقش زن در ایجاد بنیادهای اجتماعی اسلامی، تاکید نهاده است و در اصول بیستم و بیست و یکم بر لزوم رعایت حقوق زن البته مطابق موازین اسلامی، تاکید کرده است. در قانون اساسی در مواد مختلفی به زنان و حقوق آنان اشاره شده است اما در همه موارد آنچه که باقی می ماند، غلبه بینش فقهی بر تمامی صفحات آن است. در حقیقت، به صراحت در بندهای مختلف در کنار اشاره به حقوق زنان، دستیابی به این حقوق را ملزم به تأیید شوهر دانسته است. چرا که در فقه اسلامی مرد بر تمامی شئون زندگی زن اختیار کامل دارد و حتی مرد می تواند زن را از کار بازدارد و به او اجازه ی رفتن به سر کار را ندهد؛ در ماده 1117 قانون مدنی آمده است که «شوهر می تواند زن را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند». البته این ماده حق کلی زن را برای کارکردن انکار یا منع نمی کند اما اولین مشکل این ماده این است که حق تشخیص این مهم را بر عهده شوهر گذاشته است. این نکته ای است بسیار ظریف و درخور توجه است چرا که فردانیت زن را به کل نادیده گرفته و حضور یا عدم حضور او را به اجازه کس دیگری ارتباط می دهد.در اینجا می توان شکاف میان نگاه فقهی با زندگی امروزین یک زن را به خوبی دید. بسیاری از قوانین دیگر در مورد زنان چنان کهنه اند که در دنیای امروز قابلیت طرح ندارند و به شدت نیازمند بازبینی است. در واقع به دلیل غلبه ی احکام فقهی بر قانون اساسی، زن همچون اموال مرد محسوب می شود و به کارکرد اجتماعی و اقتصادی او توجه نمی شود. به علت غلبه همین نگاه فقهی، در قانون اساسی، جای خالی قوانینی که به صراحت از تبعیض علیه زنان در محیط کار جلوگیری کند، احساس می شود. تبعیضی همچون دریافت دستمزد پایین تر نسبت به مرد. در حقیقت فقه دیگر تا به اینجا پیش نرفته، و اساسا فقه، به تنهایی پاسخگوی پیچیدگی های ساختار اقتصادی و اجتماعی عصر حاضر نیست و راهکاری برای این گونه موراد پیش بینی ننموده.

3- 4- هم سنخ بودن برابری جنسیتی با آموزه های متعارض با مذهب مانند لیبرالیسم

برابری خواهی جنسیتی اساسا از خروجی های لیبرالیسم است و برخاسته از بطن این ایدئولوژی است. مسلما آنچه که موجب عدم پذیرش برابری جنسیتی از سوی علما و فقها می شود، همین نکته است، چرا که بسیاری از علمای سرشناس اسلام معتقدند که آموزه های لیبرالیسم در تعارض کامل با آموزه های اسلامی است. چنانکه صراحتا اظهار می دارند که لیبرالیسم موجب انحراف از اخلاق می شود. در همین راستا آنان بر این باورند که برابری جنسیتی در تعارض کامل با نص و متون مذهبی است، چرا که از دیدگاه فقهی هرگز زن و مرد با هم برابر نیستند و از حیث فیزیولوژی، روحی و خلقی کاملاً در دو طیف متفاوت قرار دارند و ذاتاً با یکدیگر متفاوتند. بنابراین اگر حقوق برابر به آنها داده شود عدالت رعایت نمی شود. به عقیده اینان، زن ذاتاً به دلیل ساختار جسمی و به ویژه دوران بارداری، نمی تواند و امکان آن نیست که فرصت برابر با مرد به او داده شود و به آسانی بتواند در بازار کار حضور یابد، چرا که از وظیفه اصلی خود که مادری است بازمی ماند. و از این رو حضور فعال در اجتماع و بازار کار، در اولویت های آخر زن قرار می گیرد و تحت الشعاع زندگی خانوادگی قرار می گیرد. لذا برابری خواهی زن با مرد خلاف احکام شرع و آموزه های مذهبی است و اساساً دستمزد برابر به دلایل گفته شده اصلاً امکان طرح ندارد.

4-4- مطيع بودن زنان : معمولاً زنان فطرتاً مطيع‌تر و قانون مدارتر هستند و مشاهده مي‌شود چرا كه به قول سيمون دوبوار اين خوي و خصلت‌ها از همان دوران خردسالي به كودكان ياد داده شده و در آن‌ها نهادينه مي‌شود. اما سوي دردناك اين قضيه، آنجايي روشن مي‌شود كه كارفرما از اين خصلت نهادينه، نهايت بهره‌برداري را مي‌نمايد. كه البته كارفرما هم مي‌تواند شامل بخش خصوصي شود، هم دولتي. چرا كه آمارها نشان مي‌دهند كه زنان شاغل دولتي، با شرايط برابر، ميزان حقوق كمتري نسبت به مردان دريافت مي‌كنند و اين نكته حائز اهميت است كه زنان شاغل در ارگان‌هاي دولتي هرگز به اين مسئله توجه نمي‌كنند. چرا كه مطيع ساختاربندي مردسالارانه شده‌اند.

5-4- باور به كارايي كمتر زنان: از آنجا كه جامعه‌ي ما، جامعه‌اي به شدت مردزده است و نگاه مردسالارانه بر تمامي اجزاء و اركان آن مستولي است، همواره كار زن را داراي كارايي كمتر و بازدهي كمتر از كار مرد مي‌داند، چرا که اساساً در نگاه مردسالار، مرد جنس قوی تر و بالاتر است نه تنها از حیث جسمی بلکه از حیث عقلی در درجه ای بالاتر قرار دارد و بهتر می تواند در محیط کار به بالا بردن کیفیت کاری و بازده نهایی یاری برساند، اما زن به لحاظ عقلی و جسمی در رتبه ای پایین تر، با بازده و کارایی کمتر و عدم خلاقیت تعریف شده و نهايتاً تحت تأثير اين نگاه، ناخودآگاه و بدون آنكه اراده‌اي در آن دخيل باشد، به محض مشاهده‌ي جنس زن در محيط كار، ذهن‌هاي بيمار و تربيت نشده به سمت سوءاستفاده از اين موقعيت (دادن دستمزد پايين و خواستن كار بيشتر) هدايت مي‌شوند.

6-4- تصورات کهن و اسطوره ای از زنان : البته اين شرايط كاري شامل همان دستمزد هم مي‌شود. شايد بهتر آن باشد كه اين بند را از رويكرد روانكاوي مورد بررسي قرار داد. مذهب، عرف نظام اجتماعي و نظام سياسي، و حتي سيستم آموزشي، در جوامعي همچون جوامع ما معمولاً بر دوئيت اخلاق و خصلت‌هاي انساني تأكيد دارند. بدين معني كه تمامي اين نظام‌ها اين باور را القا مي‌كنند كه اخلاق در برخورد با مردان به گونه ای تعریف می شود و در برخورد با زنان به گونه ای دیگر. آنچه مردان را انسانی والاتر و با فضیلت تر نشان می دهد، لزوما درباره زنان اینگونه نیست. آري بلندپروازي، جسارت، ايستادن در برابر ظلم و ...، برازنده‌ي قامت مردانه است و سر به زير افكنده شده، صداي آهسته، قناعت و محجوب بودن شايسته وجود فرشته‌وار زن است. اما آيا ديده نمي‌شود كه اين خصلت‌هاي فرشته‌وار، زنان را به دوران جديدي از برده‌داري سوق داده است. اساساً زني كه طمع به دست آوردن درآمد بيشتر داشته باشد، همواره زني شيطان صفت براي ما به تصوير درآمده است. و اينگونه است كه اين فرشته، با الگوبرداري از زنان قانع، تن به قبول ستم‌هاي مردسالارانه مي‌دهد.

7-4- امنیت در اولویت کاری زنان : زنان همواره در هنگام يافتن شغل نه به دنبال پردرآمدترين بلكه به دنبال امن‌ترين محيط‌ها بوده‌اند. طبيعي است كه اين امر و اين خواست دست زنان را در انتخاب شغل بسيار بسته‌تر از مرد نگاه مي‌دارد. و از اين روست كه دستمزد در اولويت دوم براي زنان قرار مي‌گيرد. و دريغا كه فاجعه به همين‌جا ختم نمي‌شود. گاه زنان براي در امان ماندن، از يافتن شغل و رفتن به سركار دست مي‌كشند و محيط امن و بی دردسر خانه را ترجيح مي‌دهند.

8-4- کار برای زنان یک حق بدیهی نیست : از آنجا كه نگاه سنتي در خانواده و تمامی اجزا جامعه نگاه غالب است، اين باور به شدت تقويت شده است كه جايگاه زن در خانه يا آشپزخانه و در كنار همسر و فرزندان است. يعني اين امر اولويت زنان است و اگر ما شاهد آن هستيم كه زناني وجود دارند كه در محيط كار هم حضور دارند، اين لطف و موهبتي است كه نظام سياسي و اجتماعي موجود به زن نموده. اين حقي نيست كه بايد حتماً داده شود، بلكه رحمتي است كه شامل اكثريت زنان نمي‌شود. براي روشن شدن موضوع همين بس است كه زماني كه زني بر سركار مي‌رود، كسي از او انتظار خلاقيت و شكوفايي و پيشرفت ندارد، بلكه همگان او را قانع مي‌كنند كه جايگاهت را نگه دار و  و خلاقيت را همچون طمع‌كاري‌اي مي‌بينند كه خلاف قاعده است.

 

5- پیامد حتمی پایین بودن دستمزد زنان

دوری از حیات عمل ورزانه: هانا آرنت، سه وجه فعالیت بشر را از هم تمییز داده که عبارتنداز: زحمت، کارخلاق و عمل. به عقیده او زحمت، تمامی کنش هایی را شامل می شود که انسان برای دوام و تداوم بقای خویش انجام می دهد و به تمامی تابع ضروریات و نیازهای زیستی انسان است. در زحمت هدف چیزی جز رسیدن به آسایش نیست. زحمت فعالیتی معنا بخش نیست و کنشی است معطوف به جسم و جان. اما در کار، انسان مواد اولیه و ماده خام مورد نیاز خود را از جهان پیرامون خویش می گیرد و با صرف ذوق و خلاقیت و دستکاری در آن شی ء جدیدی تولید می کند. هانا آرنت برای تمایز این نوع فعالیت از دیگر صور کنش انسانی، از اصلاح انسان سازنده بهره می جوید.بدین سان انسان با کار و کوشش از طبیعت خارج می شود و جهانی انسانی می سازد. فرهنگ و تمدن محصول کار است. در کار است که انسان تفرد و یگانگی اش را به نمایش می گذارد. مفهوم کار را در عناصر گوناگونی می توان یافت: کارهای یدی، جهان ساخت بشر، نوآوری و ..... . و نهایتا عمل را بالاترین تحقق حیات عمل ورزانه می داند که آزادی انسان در این مرحله به منتها درجه خود می رسد و در این مرحله از حیات است که انسان به بودن می رسد، مرحله ای که به صورت فعال در اجتماع و سیاست حضور می یابد و از همین روست که او به طور مکرر از اصطلاح پولیس استفاده می کند. چرا که او پولیس یا همان دولتشهرهای یونانی را بالاترین نوع تحقق نمود انسان است، فضایی که انسانها به صورتی سیاسی گرد هم جمع می شوند.

در این شرح بغرنج و بسیار بااهمیتی که هانا آرنت از حیات آدمی بازگو می کند، یک نکته بسیار مدنظر راقم است و آن اینکه قدر مسلم رسیدن به بالاترین مرحله حیات عمل ورزانه نیازمند دو مرحله پیشین است. مرحله زحمت خودبخود توسط هر انسانی که زنده است و حرکت می کند برای بقای خویش انجام می دهد اما قصه تلخ ما از آنجا شروع می شود که حیاتمان از مرحله زحمت فراتر نرود و به مرحله انسان سازی و خلاقیت نرسیم. درحقیقت، تمامی نابسامانی ها، آشفتگی ها و ازهم گسیختگی ها در جوامع درحال توسعه همچون ایران، ثمره ی همین موضوع است که ما در مرحله دوم از حیات انسانی درجا میزنیم. بدین معنا که ما از مرحله «کار» به طور سالم عبور نکرده ایم. چرا که از تمام نیروی کار خود بهره نبرده ایم. آری نیمی از نیروی کار یعنی زنان، به دلیل نابرابری های موجود در بازار کار، به دور از حیات فعال و اکتیو هستند، نیرویی که می تواند با سرعتی دوبرابر ارابه ی شکسته توسعه را به پیش ببرد. اما استثمار، بهره کشی و طبقه بندی کردن آنان در قشر ضعیف و به دنبال آن دادن دستمزدی کمتر از مردان، این تصور را برای او می سازد که براستی ضعیف و نحیف است و آنکس که در چرخه ی تمدن سازی فعالانه درگیر است نه او بلکه جنس قوی تر است.

شاید در نگاه اول سطور بالا اغراق گونه به نظر بیاید، شاید و این تصور پیش آید که پایین بودن دستمزد، چگونه می تواند به این ضایعه ختم شود؟ حقیقت این است که دستمزد پایین نیست که زنان را بی انگیزه برای حضور خلاقانه ساخته بلکه دستمزد پایین تر است که موجب این درجا زدن ها شده است. شاید هیچ چیز به اندازه مقایسه روح آدمی را نبلعد. برابر ندادن دستمزد به زنان، حکایت از برابر ندانستن آنها با مردان دارد، و اگر این نابرابری هست و سهم زن همچنان پایین تر پس دیگر کوشش برای خلاقیت و رسیدن و هم خط شدن با مرد که همواره پیشتازتر است، بیهوده و عبث است.

 

فریبا صمدی، کارشناس ارشد علوم سیاسی

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

 

 

 

 

نظرات
احمد
| |
2018-05-02 15:48:24
خوب بود. خوشم اومد.
آخرین اخبار