فراتاب – گروه بین الملل: فشار مستمر و چندین ساله آنکارا بر دمشق از طریق استفاده ابزاری از کارت آب در دهه نود، سرانجام نتیجه داد. نیتجه اش، تن دادن دمشق به توافق مورد انتظار آنکارا یعنی موافقت نامه «آدانا»در سال 1998 بود. تروریست خواندن حزب کارگران کردستان(پ.ک.ک) از سوی دمشق، اخراج عبداله اوجلان از سوریه در 9 اکتبر 1988، دستگیری رهبر پ.ک در 15 فوریه 1991 و رفتن هسته رهبری و شاخه نظامی پ.ک.ک به کوهستان های قندیل در سال 2001 ، از زمره مهمترین پیامدهای این توافق اجباری و تحمیلی بودند. در واقع «آدانا » پایان ایستگاهی بود که نزدیک به دودهه ، پ.ک.ک را به مثابه یک هم پیمان موقتی و ابزاری در دمشق پذیرفته بود.
سوریه از این همسویی ابزارگرایانه با پ.ک.ک در پی واداشتن ترکیه به اجتناب از کارت آب و ممانعت از تدوام سیاست سدهای برقی و رویکرد ارضی طلبانه برای فشار بر سوریه بود اگرچه اختلافات این دو کشور، تاریخی و بسیار ژرف تر از مساله آب بود و ریشه در فروپاشی عثمانی و رویکرد نوستالژیک معطوف به گسترش قلمروی آنکارا به دمشق بود اما اینک مساله بهانه آب و ایستگا های برقی آب، این اختلافات را علنی و وخیم تر ساخته بود.
این هم پیمانی نانوشته دمشق _ پ.ک.ک،فارغ از جدی شدن فشار دمشق بر آنکارا، موجب تجهیز و تقویت پایگاه پ.ک.ک، استفاده این حزب از دره بقاع برای آماده کردن شاخه نظامی و استقرار شخص اوجلان و هسته رهبری در دمشق بود. البته ناگفته نماند عبدالله اوجلان و پ.ک.ک به خاطر این کمک سوریه، ناگزیر از چشم پوشی و نادیده انگاشتن رویکرد کردستیزانه معطوف به سیاست تعریب و امحای کردهای سوریه بودند که در سال 1966 از جانب طالب هلال، مسئول امنیت جزیره و طراح سیاست امحا و آسمیله کردن نرم افزاری و سخت افزاری کردها، به دمشق پیشنهاد شده و مدت ها بود که دمشق، اجرای این سیاست را در اولویت خود قرار داده بود.
دمشق نیز در قبال پناه دادن به رهبر پ.ک.ک و همسویی با این حزب، به صورت نانوشته خواهان انتخاب گزینه اقناع کردها از سوی پ.ک.ک برای اجتناب از هرگونه برخورد با دولت مرکزی بود و مضافا اینکه دمشق انتظار داشت پ.ک.ک گزینه سکوت را در قبال سیاست یکسان سازی و تعریب نرم افزارانه کردهای سوریه ترجیح دهد.
شش سال پس از توافق آدانا و خاتمه یک هم پیمانی شکننده ، پ.ک.ک در نخستین کنگره بدون حضور رهبر خود در قندیل ، تاسیس و ایجاد یک حزب کردی در کردستان سوریه را در دستورالعمل کار خود قرار داد و و در همین راستا حزب اتحاد دمکراتیک تشکیل شد و به جای حزب ائتلاف دمکراتیک نشست که پیشتر و البته با چراغ سبز پ.ک.ک و پس از اخراج رهبر پ.ک.ک از دمشق، توسط مروان زورکی در واکنش به بی مهری و پیمان شکنی دمشق در قبال پ.ک.ک و رهبری حزب، تشکیل شده بود .
پس از بازداشت مروان زورکی و برآمدن حزب اتحاد دمکراتیک به مثابه یک حزب از بطن پ.ک.ک، مهندس صالح مسلم، دانش آموخته مهندسی دانشگاه پلی تکنیک استانبول، که در زمان اشتغال به کار در عربستان به پ.ک.ک پیوسته بود، به رهبری حزب برگزیده شد و در جریان خیزش مردمی کشورهای عربی، از یک رهبر گمنام به یک رهبری نسبتا شناخته شده در سطح منطقه ایی و حتا جهانی رسید.
با پیدایش موج غیرمنتظره و شگفت انگیز اعتراضات نسبتا سراسری در جهان عرب که منجر به خیزش های مردمی برانداز محور در شماری از کشورهای عربی شد سریع از آن چه که انتظار می رفت به سوریه رسید با این تفاوت که ناآرامی و اعتراض در سوریه بر خلاف دیگر کشورهای عربی به خاطر ساختار قدرت در دمشق، مواجه با مقاومت و برخورد مرکز و سپس دخالت کشورهای منطقه ایی و سپس فرامنطقه ایی و نیز ورود گروه ها و احزاب اسلام گرا و جهادی در بخش های وسیعی از کشور شد.
همزمان با حضور گروه های جهادی و تجهیز شده کشورهای همسایه و منطقه، بخشی از نیروی نظامی پ.ک.ک از کوهستان های قندیل به سوریه شتافتند و توانستند در مدتی کوتاه خود را سازماندهی نمایند و در منازعات اولیه، برتری و کارامدی خود را نشان دهند. پس از مدتی از بطن نیروهای نظامی سرازیر شده از قندیل، واحدهای مدافع خلق(YPG) با عنوان شاخه نظامی حزب اتحادیه دمکراتیک(PYD) شکل گرفت. هدف پ.ک.ک از این واحد و عناوین جدید در واقع گریزی رندانه جهت بهانه ندادن به دست ترکیه و کشورهای غربی بود که مدت های مدیدی بود به خاطر فشار ترکیه، نگاهی مثبت به پ.ک.ک در جهان غرب وجود نداشت. واحدهای مدافع خلق با حضور برجسته دختران و زنان کرد و نیز موفقیت در سرکانی(راس العین) و راندن گروه های جهادی، توانست تا حدودی خود را نشان دهد و اما مقاومت ستودنی آنها در کوبانی(راس العرب) و گسترش تصاویر شروانان(پیشمرگان) واحدهای مدافع خلق، خصوصا تصویر جذاب و دوست داشتنی شروانان زن ، در مدت زمانی کوتاه، به عنوان تنها نیروی که می تواند بر داعش هراسناک در جهانی داعش هراس به سهولت غلبه نماید، مشهور و محبوب شدند و این در کنار موفقیت های نیروهای سیاسی و نظامی حزب اتحاد دمکراتیک در غلبه بر مناطق راهبردی، این نیروی کردی چپ گرا در سوریه را به گزینه مطلوب اول غرب در میدان بازی سوریه با وجود رویکردهای چپ گرایانه تبدیل ساخت.
رویکرد راهبردی حزب در تسلط بر «دیرالزور» به مثابه دروازه سوریه -عراق و نیز «رمیلان» یعنی منطقه نفت خیز سوریه، جایگاه و نقش این نیروی کردی را به عنوان یک بازیگر اساسی در معادلات سوریه تثیبت و تحمیل کرد اگر چه با فشار و لابی ترکیه، تقریبا به حضور نمایندگان این حزب در بیشتر نشست های صلح و آینده سوریه در ژنو و آستانه اجازه نداده شد و البته این ممانعت از مشارکت آنان در این کنفرانس ها و نشست های بی سرانجام و نافرجام، هرگز از ارزش و جایگاه موثر آنان نکاست.
حزب با اعلان خودمختاری و ادعای پیاده کردن یک سیستم نوظهور با رویکردهای چپ خواهانه ، اگر چه مخالفت غرب و امریکا را در پی داشت چنانکه رابرت استفن فورد، سفیر پیشین امریکا در سوریه، در کنفرانس صلح سال 2014 به صراحت اعلان نمود: « من طرفدار کردها نیستم من طرفدار سوریه هستم. » اما با گذشت زمان و تغیر قدرت در واشنگتن و نگرانی از تسلط کامل روسیه بر سوریه و نیز منطقه؛ امریکا و غرب را ناچار نمود که بایستی حضور در سوریه و مقابله نرم با روسیه را ، به طور جدی در دستورکار خود قرار دهند و در این میان از رفتن نیروی موثر کرد به دامن روسیه ممانت نمایند.با تغییر راهبرد امریکا و حضور نسبتا سنگین نظامی این کشور در سوریه، این کشور ناگزیر شد به کردها به مثابه یک هم پیمان مطمئن و قابل اتکا در جنگ با داعش، نزدیک شود و از آنها به عنوان یک نیروی هم پیمان غیر قابل اغماض بنگرد.
نزدیکی غیرمنتظره امریکا به کردهای سوریه نزدیک به پ.ک.ک، موفقیت آنان در سلطه بر قسمت اعظم مناطق کردنشین سوریه، کامیابی آنان در ایجاد واحدهای سیاسی با عنوان کانتون در مناطق کردنشین، سهیم کردن دیگر اقلیت های غیر کرد ساکن در مناطق کردنشین سوریه در ساختار قدرت و مهمتر از همه شکست دادن داعش در رقه یعنی مرکز خلافت اسلامی و حضور کردها در این شهر، خشم و غضب اردوغان و ترکیه را مهارنشدنی و پنهان ناپذیر ساخت و حملات بی امان و بی محابای لفظی را به کردها و حتا امریکا، این هم پیمان دیرپای خود در ناتودر پی داشت و در یک سخنرانی ، رئیس جمهور آشفته و غضبناک ترکیه، شتابزده امریکا را تهدید به جنگ در منبچ نمود و علنا به امریکا هشدار داد که به منبچ حمله می کند و این شهر را به صاحبان اصلی خود یعنی اعراب اسلام گرای نزدیک به خود تحویل می دهد. نتیجه این تهدیدات، حمله تا اندازه ایی پیش بینی شده ترکیه به کردها در عفرین بود که گمان بر این است بحران سوریه را عمیق تر و بازیگران را فراروی وضعیت بغرنج و پیچیده تری مواجه ساخته است.
فراموش نشود ترکیه انتظار داشت در عرض چندین روز و حتا چندین ساعت بر عفرین مسلط شود و با اقناع امریکا نیز کردها را از منطقه راهبردی منبچ، یعنی حلقه مرتبط کردن مناطق کردنشین سوریه به همدیگر، بیرون براند و آنها را بطور کامل تضعیف و بی تاثیر نماید. اما عواملی از جمله مقاومت ستودنی و بارونکردنی کردها با همکاری پیدا و پنهان امریکا، تداوم جنگ در عفرین و بخش های دیگر سوریه، درخواست کردها از دمشق برای هم پیمانی جدید در مقابله با ترکیه ، بحرانی شدن رابطه غرب با ترکیه، امکان رویارویی ترکیه و امریکا در منبج، بازی پیچیده ورازآلود روسیه در سوریه و استفاده بی پروای بشار اسد از امکانات نظامی خود در مواجه با مخالفان و معارضان خود خصوصا در غوطه شرقی، سوالات بیشمار دیگری را فراروی ناظران مساله سوریه قرار داد.
ترکیه آیا موفق به شکست کردها و غلبه بر عفرین خواهد شد؟ اساسا هدف ترکیه از حمله به عفرین چیست؟ اساسا دسته بندی ها و صف بندی های جدیدی را به خاطر مساله عفرین می توان انتظار داشت؟ آیا امکان فرارروی غرب و ترکیه در منبج می رود و در این فراروی روسیه حاضر به هزینه همسویی با ترکیه و مقابله با غرب خواهد شد؟ و شاید مهمتر از همه برای کردهای دولت خواه و همسایگان نگران از احتما برآمدن و پیدایش واحد دولت- ملت کردی این پرسش اساسی وجود دارد آیا اساسا کردهای نزدیک به پ.ک.ک در سوریه به دنبال تجزیه سوریه و تاسیس یک دولت کردی هستند؟
ترکیه و عفرین
عفرین به عنوان یکی از واحدهای سیستم نوظهور و نسبتا نوین و ناشناخته کردهای سوریه که آبشخور آن ریشه در گفتمان جدید پ.ک.ک و رهبر در بند آن عبدالله اوجلان دارد، به چندین دلیل احتمالا به عنوان گزینه اصلی حملات ترکیه قرار گرفته است.
موقعیت ژئوپولتیکی عفرین که گمان راهیابی احتمالی کردها به سمت دریا را میسر می سازد در کنار عوامل دیگری از جمله قرار گرفتن عفرین در کنار منبج ، سهولت بیشتر در رویارویی مستقیم با کردها، فقدان پایگاه اصلی نظامی امریکا در عفرین، امکان تصرف راحت تر این منطقه به خاطر موقعیت شبه جزیره ایی ان و نیز امکان همراهی دیگر نیروهای مخالف کردها از جمله اعراب سنی و اسلام گرای نزدیک به جبهه النصره در تصرف عفرین از جمله گزینه هایی بود که ترکیه را به انتخاب عفرین واداشت.
نکته مهم دیگر در این مورد،این احتمال است که ممکن است ترکیه در حمله به عفرین ، به کمک ایران و روسیه امیدوار بوده غافل از اینکه ایران هرگز نمی تواند حامی ترکیه باشد.اختلافات تاریخی، ایدولوژیکی، رویکرد ارضی طلبانه ترکیه به سوریه، خصومت آنکارا با اسد ، اصرار اردوغان به رفتن اسد ، رفتار سیاسی پیش بین ناپذیر اردوغان، هم پیمانی راهبردی دمشق-تهران، نگرانی تهران از رویاهای باززایی نوعثمانیزم و رهبری جهان اسلام سنی ، حمایت ترکیه از گروه های جهادی سنی از جمله جبهه النصره و نیز تهران از دمشق، احتمال یک همسویی پایدار را تقریبا ناممکن ساخته است.
در رابطه با روسیه نیز هویداست که سیاست غیر شفاف روسیه و نیز نزدیکی پیشتر کردها و روسیه، همسویی روسیه با ترکیه را مشروط و موقتی می نماید چیزی که اردوغان به خاطر توهم تصرف سریع عفرین ممکن است از این احتمالات غفلت ورزیده باشد.
غرب و ترکیه
ترکیه به عنوان یک کشور عضو ناتو که از دوره آتاتورک، علیرغم نقش غرب در فروپاشی عثمانی و تقلیل یک امپراتوری عظیم و گسترده به یک سرزمین محدود، نزدیکی به غرب را به امید رویای پیشرفت ملت ترک، در اولویت سیاست خود قرار داد و در این راستا، ترک ها بعدها بطور جد و مستمر در پی ورود به دروازه ناگشودنی اتحادیه اروپا برآمدند اما همواره از جانب کشورهای اروپایی به عنوان یک عنصر اساسا ناغربی و نامطلوب برای غرب تلقی شدند چراکه در ذهنیت انسان غربی، تاریخ عثمانی همیشه همبسته تعدی به غرب بوده و از دیگر سو نیز در ناخودآگاه انسان ترک، غرب مایه فروپاشی عثمانی و تجزیه این امپراتوری عظیم بوده، از اینرو علیرغم تمایل ترکیه برای ورود به کلوپ غربی اتحادیه اروپا، این احتمال غربی شدن و غرب پذیری ، همواره ضعیف و بیشتر به رویا شبیه بوده است.
با آمدن اردوغان و آکپارتی که رویای احیای فرهنگی امپراتوری را با خود همراه داشتند و در راهبرد وزیر خارجه و سپس نخست وزیر پیشین ، یعنی داود اوغلو طراح نظریه نوعثمانی و چرخش به قلمرو سرزمین پیشین عثمانی با عنوان عمق راهبردی ترکیه بود، می توان شاهد پیدایش و گسترش گفتمان غرب ستیزی و امریکا هراسی بود چنانکه برای نمونه دردسامبر سال 2004 دو نویسنده نزدیک به آکپارتی به نام های «بوراک تورنا» و« اورکون اوچار» کتابی غرب ستیزانه و امریکا هراسانه با عنوان «توفان فلز» که داستان متوهمانه حمله امریکا و کردها به ترکیه و مواجه سخت ارگنکون بود را منشتر ساختند و بطور شگفت انگیزی در شش ماه 450 هزار نسخه از این کتاب به فروش رفت و راهپیمای و گردهمایی عظیمی در راستای اخراج سفیرامریکا را به دنبال داشت و مهمتر اینکه به گزارش روزنامه «رادیکال» تمامی سیاستمداران نزدیک به آکپارتی این کتاب را روئیت نمودند . این کتاب و کتاب های از این سنخ و نیز حرکاتی غرب ستیزانه، خبر از پیدایش و گسترش و غلبه گفتمان جدیدی می داد که غرب نیز کاملا از آن مطلع بود.
اینک که عفرین به ایستگاه رویارویی ترکیه و کردهای متحد غرب تبدیل شده بی شک غرب و امریکا، خشنود و خرسند به موفقیت ترکیه در عفرین نیستند اگر چه به خاطر کارت های احتمالی ترکیه از جمله احتمال هدایت جهتدار موج دوم آوره گان به غرب، استفاده ابزاری از ترک های خود در اروپا و نزدیکی تمام به روسیه و احتمال تحقق یک هم پیمانی قدرتمند روسیه، ایران و ترکیه، سیاست مدارای تعریف شده با ترکیه را اتخاذ می کنند چنانکه امریکا سیاست احتیاط - پرهیز از همسویی کامل با کردها و برخورد مستقیم با ترکیه را در مساله عفرین در بپیش گرفته است اما بطور قطع گزینه همسویی با ترکیه و رهاکردن کردها در عفرین، گزینه ضعیفی در اولویت امریکا و حتا غرب منفعت محور و بسیار محافظه کار است.
امریکا و رویارویی با ترکیه در منبج
رئیس جمهور ترکیه همانطور که اشاره شد به دنبال موفقیت کردها، در چندین نوبت امریکا را به حمایت لجستیکی و مالی متهم نمود و حتا علنا این کشور را تهدید به جنگ و رویارویی نظامی در منبج نمود و امریکا نیز از زبان نه یکی از سیاستمداران خود، بلکه از زبان یکی از نظامیان برجسته و بلندپایه خود، واکنش تندی نشان داد و حتا سفر وزیر امورخارجه امریکا به استانبول نیز نتوانست از حجم تنش های روبه فزاینده بکاهد.
گمان بر این است با وجود رویکرد تنش زایی ترکیه و تهدیدات نگران کننده دو کشور، احتمال رویارویی نظامی ترکیه- امریکا همچنان یک گزینه ضعیف است.
مطمنا رویارویی نظامی دو قدرت برتر ناتو در سوریه با وجود حضور روسیه می تواند منجر به یک خصومت بسیار هزینه بردار شود و دو سو از این نیک از پیامدهای آن مطلع هستند. مضافا اینکه امریکا به خاطر زاویه با روسیه و نیز خصومت با ایران، در پی افزایش تنش و رویارویی مستقیم و گسترش حلقه دشمنان و مخالفان خود در این مرحله نیست از اینرو گمان بر این است سیاست اجتناب از گسترش تنش و جنگ علنی با ترکیه را از یک سو امریکا با رهیافت های متفاوت از جمله سکوت در حملات هوایی و احتمالا رضایت به اشغال بخشی کوچک از عفرین در پیش می گیرد و از دیگر سو نیز اردوغان نیز سیاست تهدید، احتیاط و در صورت لزوم عقب نشینی را در پیش خواهد گرفت.
فراموش نشود اردوغان در این مدت از جمله در مساله ساقط کردن هواپیمای روسیه و نیز اسراییل نشان داده که نمی تواند از ریسک عواقب اقدامات خود غفلت نماید و در لحظات بحرانی و هزینه بردار نیز حاضر به عقب نشینی و اظهار ندامت است از اینرو گمان بر این است گزینه رویارویی مستقیم میان این دو کشور، یک گزینه نسبتا بعید در این برهه از بحران سوریه باشد.
روسیه در سوریه
بی شک رویکرد روسیه در سوریه چنان پیچیده است که تمامی بازیگران حاضر در بحران سوریه را با چالش چگونگی تعامل با این قدرت تازه جاخوش کرده در منطقه، مواجه ساخته است روسیه از یک سو بطور تمام قد و تمام عیار به دفاع از بشار اسد شتافته است و اما از دیگر سو نیز به اسراییل اجازه حمله به اسد و حزب الله نزدیک به اسد را می دهد. روسیه همزمان از کردها حمایت کرده و از سوی دیگر نیز به ترکیه اجازه حمله هوایی از آسمان سوریه تحت کنترل خود را می دهد. بازی پیچیده و مبهم و رازآلود روسیه و نیز سیاست ناپیدا و مبهم امریکا، بحران سوریه را چنان تعمیق بخشیده که احتمال هرگونه برون شد از این وضعیت بغرنج را با چشم اندز ناامیدوارکننده ایی مواجه ساخته است.
کردهای سوریه و دولت کردی
گفتمان شناسی حزب کارگران کردستان، مستلزم بحثی جداگانه است اما به طور خلاصه می توان گفت از زمان برآمدن این حزب که عاری از پسوند ترکیه بود و در مناطق کردنشین عراق،ترکیه، سوریه و ایران به عضوگیری پرداخت و حتا بعدها احزابی متمایل به خود در این کشورها تاسیس نمود گمانه تشکیل یک دولت کردی فراگیری را داده بود اما پس از بازداشت رهبر حزب، ما شاهد چرخش های گفتمانی و به عبارتی صورتبندی های جدید گفتمانی این حزب بودیم که مهمترین آنها ضدیت با واحد دولت-ملت است چنانکه در مساله دولت خواهی کردستان عراق نیز، نتوانستند مخالفت خود را بطور تلویحی پنهان کنند. البته نکته مهم در این میان این است که پ.ک.ک و احزاب نزدیک به خود اگرچه مخالف ناسیونالیسم کردی است اما از احساس کردیت و شعارهای ملی گرایانه کردی در بسیج عمومی کردهای منطقه بطور هدفمندی استفاده می نماید و هیچگاه از این پتانسیل قابل تامل مغفول نمانده است.
بی شک امید کردهای دولت خواه و دارای رویای دولت کردی به حزب کارگران کردستان، اینک بیشتر به یک امید واهی می نماید و چنانکه هرازگاهی مواجه با حملات ملی گرایان کرد به خاطر بی توجهی این حزب به نمادهای ناسیونالیسم کردی می شود. اما در عین حال سیستمی را که نوید می دهد و آن را عدالت محور و یکسان انگار و انسانی می داند که اینک با عنوان کانتون در پی عملی کردن آن است و نمی توان انکار نمود که صبغه کردی بدان بخشیده و می بخشد و در رسانه های وابسته به خود آن را به عنوان یک الگوی منحصر به فرد و موفق و بسیار جذاب نشان می دهد.
این الگوی جدید به خاطر رهیافت های چپ گرایانه و تا حدی غرب ستیزانه این حزب، چندان مورد پسند غرب و خاصه امریکا نیست و از سویی دیگر هنوز عمری از این سیستم نوظهور نگذشته و بیشتر فرآورده بحران و جنگ است و از اینرو قضاوت و داوری در مورد این الگو مدعی عدالت و یکسانی چندان درست و واقع گرایانه نمی نماید و مهمتر اینکه هنوز چشم اندازی از رویکردها و رهیافت های وطنی و جهان وطنی پ.پ.ک و به تبع پ.ی.د چندان واضح و مشخص نیست.
بطور اجمالی رویکرد این حزب به مقوله کردیت چنان مبهم بوده که هنوز مشخص نیست کردبودن در گفتمان این حزب چه جایگاهی دارد و همین شماری از کردها را علیرغم حمایت نسبتا همگانی از عفرین، با تناقض مواجه ساخته است چرا که این شمار کردها بر این باور هستند نزدیکی کردها به دمشق قابل توجیه نیست و این نزدیکی یعنی کردستان سوریه بار دیگر به اسد تحویل داده شده وبه این همه مجاهدت و آرمان تاریخی کردهای وطن خواه خیانت شده است.بدیهی است که خیانت اصطلاح بسیار رایجی در تاریخ کردهاست که در پایان هر خیزشی می توان شاهد کاربرد آن به جای علت یابی و تبیین شد. البته در این میان نباید پنهان ساخت و از آن غفلت ورزید هرچه باشد یک نیروی کرد اینک در سوریه خود را به مثابه یک بازیگر موثر در میدان سیاست نشان داده و خود را تحمیل کرده است و مایل نیست در حاشیه بماند ونظاره گر باشد.
امکان هم پیمانی و صف بندی های جدید:
خلاصه اینکه عفرین به خاطر پایداری باورنکردنی و ستودنی نیروهای از جان گذشته در برابر یکی از بزرگترین ارتش های ناتو و نیز برهم زدن صف بندی های پیشین ، موجب پیچیده تر شدن معادلات و گمانه زنی در راستای هم پیمانی های جدیدی شده است .
پیداست، امریکا،روسیه، ایران، ترکیه از یک سو بازیگران اصلی منطقه ایی و فرا منطقه ایی هستند و از دیگر سو نیز اسد کردها و ارتش آزاد و گروه های جهادی از بازیگران عرصه داخلی هستند و البته نباید کمک های مالی بیشمار دولت های عربی از جمله عربستان، قطر و امارات متحده را نیز مورد غفلت قرار داد.
بی شک ارتش آزاد و گروه های جهادی از جمله داعش و النصره با وجود نقش آفرینی های سنگین اولیه خود و حتا حضور فیزیکی هراسناک خود در بخش هایی از سوریه از جمله در غوطه شرقی و بخش هایی از ادلب و غیره، به خاطر ب شکست های سنگین آنان از دست نیروهای کرد و روسیه، بی اعتنایی بازیگران اصلی و نیز کم رنگ شدن نقش دول عربی و نیز درگیر بودن ترکیه در بحران عفرین، سخت می نماید باردیگر این گروهای جهادی به عنوان یک هم پیمان مطمئن و موثر در اولویت قرار گیرند و به عبارتی نقش آنان در سوریه در حال افول و امید به باززایی آن نیست.
اما ترکیه و ایران ، به خاطر کردها، گمان بر این بود به خاطر نگرانی رویکرد دولت خواهی کردها، ایران به ترکیه نزدیک شود اما فارغ از اینکه کردهای بطور صریح اعلان کرده متمایل به تاسیس واحد دولت- ملت نیستند به طور تاریخی ایران هیج گاه به ترکیه به مثابه یک هم پیمان راهبردی مورد اعتماد نتوانسته پشت گرم باشد . اینک که کردها از دمشق استمداد طلبیده و خواهان حضور در عفرین هستند بی شک مطلوب ایران است و از اینرو هم پیمانی ایران، ترکیه سوریه نامحتمل است.
اما در رابطه با روسیه و پیوستن به ترکیه، با توجه بازی بسیار پیچیده روسیه، امکان هرگونه هم پیمانی جدید با دیگر بازیگران بسیار شکننده می نماید و نمی توان شاهد یک هم پیمانی جدید از جانب روسیه با دیگر کشورها بود.
پیداست احتمال هم پیمانی امریکا با ایران که مساله عفرین می توانست تسهیل گر و بهانه ایی برای آن باشد اما اختلافات تاریخی ایران و امریکا، اختلاف بر سر اسد و نیز تهدیدات مدام رئیس جمهور امریکا، احتمال هرگونه همسویی موثری را ناممکن ساخته است.
در مجموع با توجه به حضور بازیگران و اختلافات عمیق و دامنه دار آنها با هم، می توان گفت ایستگاه عفرین بحران سوریه را عمیق تر می کند اما نمی توان چشم انداز یک هم پیمانی جدید و مستحکمی را میان بازیگران سوریه شاهد بود و این مهم بی شک به تعمیق تداوم بحران سوریه و پیچیده شدن معادلات نظامی و سیاسی سوریه خواهد انجامید.
نکته دیگر که در آینده عفرین مبهم و گمانه زنی های پر تناقضی را دامن زده، حضور نیروهای همسو با بشار اسد در کنار نیروی کردها علیه ترکیه است.
از همان آغاز حضور نیروهای کردی در سوریه، سیاست مماشت با کردها از جانب مرکز و پذیرش هژمونی دولت مرکزی از جانب کردها،پیروی شده از اینرو چندان غیرمنتظره نیست که کردها جهت مقابله با ترکیه به دامن مرکز پناه ببرند و مرکز نیز به خاطر سیاست خصمانه ترکیه، اعلان حمایت و پشتیبانی نماید. البته در این میان نباید این نکته مورد غفلت واقع شود که کردهای سوریه علیرغم رویکردهای چپ گرایانه و نیز سکوت این کشور در مقابل حملات ترکیه،هم پیمان نزدیک امریکا هستند و نمی توانند از توان و هژمونی این کشور اغماض نمایند و مهمتر اینکه از رویکرد امریکا نسبت به اسد و دولت مرکزی مطلع هستند و همین نکته می تواند بیانگر این واقعیت باشد که این همسویی نمی تواند راهبردی باشد بیشتر موقتی و تاکتیکی می ماند.
نکته پایانی اینکه درست است که پ.ک.ک و حزب اتحاد دمکراتیک خلق یعنی حزب حاکم در کردستان سوریه که وابسته به پ.ک.ک است به طور علنی به واحد دولت ملت می تازند و ناسیونالیسم را آفت می نامند اما واقعیت های این مدت نشان می دهد که چندان بی میل هم به داشتن قلمرو مجزا و تحت اداره و هدایت خود نیستند اگرچه نه با عنوان دولت کردی بلکه تحت عناوین دیگر ی که واکنش دولت های مخالف را در پی نداشته باشد و بی شک برای پاسداشت آن نیز هزینه می نمایند و ممکن است چنان محتاط رفتار کنند که پیدایش و گسترش مخالفت علنی قدرت های همسایه را به همراه نداشته باشد. از این رو بعید نیست که در آینده سوریه و در صورت موفقیت اسد در راندن نیروهای مخالف خود از سوریه، روبه روی کردها قرار نگیرد و در این میان البته رویکرد و راهبرد امریکا بسیار تاثیر گذار است و چنین پیداست که امریکا در صورت ماندگاری اسد در قدرت ، بی میل به تضعیف و تجزیه سوریه نباشد و می ماند که روسیه، در این صورت، چه سیاستی را اتخاذ کند. با این توصیف می توان اذعان نمود که همانطور که پیشتر اشاره شد تمامی احتمالات در استای تعمیق بحران و گسترش منازعات و ناامید کردن کسانی است که امیدوار به توقف کشتار و توحش در سوریه هستند.
اسماعیل محمودی پژوهشگر مسائل خاورمیانه و دکترای تاریخ - عضو شورای نویسندگان فراتاب
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است