کد خبر: 7409
تاریخ انتشار: 28 بهمن 1396 - 18:10
ست. جی جونز*
جورج کنان رهبران ایالات متحده را تشویق کرد تا از نارسایی های مفهوم «اختلاف اساسی میان صلح و جنگ» و نگاه به«واقعیت های روابط بین الملل و ریتم دائمی مبارزه در داخل و خارج از جنگ»، جنگ سیاسی را سرلوحه استراتژی امنیت ملی خود قرار دهند.

فراتاب- گروه بین الملل: استراتژی امنیت ملی دولت ترامپ و استراتژی دفاع ملی وی بیانگر تغییر موضع ایالات متحده از مبارزه با تروریسم به رقابت با چین، روسیه، ایران و کره شمالی می باشد. با این وجود، سیاستمداران ایالات متحده باید برای بسیاری از این رقابت ها در سطح غیرمتعارف آماده شوند؛ زیرا هزینه جنگ های متعارف و شاید هسته ای، احتمالاً فاجعه بار خواهد بود.

استراتژی ایالات متحده پس از حوادث یازده سپتامبر بر مبارزه با تروریسم و به طور خاص مبارزه با گروه های تروریستی فعال در غرب آسیا همچون القاعده، طالبان یا داعش متمرکز شد. اما همانطور که استراتژی دفاع ملی جدید این کشور اشاره می کند، «در حال حاضر نگرانی اصلی امنیت ملی ایالات متحده، رقابت استراتژیک بین المللی است و نه تروریسم». این تغییراتف پیامدهای مهمی برای ارتش ایالات متحده در پی دارد؛ زیرا نشان دهنده نیاز به بهبود توانایی های آمریکا، در صورت ناکامی جنگ های بازدارنده و جنگ های احتمالی علیه چین، روسیه، ایران و کره شمالی است.
اگرچه به نظر می رسد آمادگی برای جنگ متعارف و حتی جنگ هسته ای عقلانی است، اما خطرات این جنگ ها احتمالاً غافلگیر کننده خواهد بود. نگاه تحلیلی به اختلافات ایالات متحده با روسیه در بالتیک، تعارضات با چین در تنگه تایوان و دریای جنوبی چین و تنش ها با کره شمالی در شبه جزیره کره، امکان وقوع درگیری با حداقل ده ها هزار نفر کشته و میلیاردها دلار خسارت مالی را دور از ذهن نمی داند. علاوه بر این، این درگیری ها می تواند به جنگی هسته ای بدل شود که ممکن است صدها هزار و حتی میلیون ها نفر را متاثر کند.
بر اساس نتایج یک پژوهش، یک جنگ جهانی بین چین و آمریکا می تواند تولید ناخالص داخلی چین را بین 25 تا 35 درصد و تولید ناخالص داخلی ایالات متحده را بین 5 تا 10 درصد کاهش دهد. این مطالعه همچنین برآورد می کند که علاوه بر تعداد نامعلومی از قربانیان غیر نظامی، پایگاه های نظامی، نیروهای هوایی، نیروهای دریایی سطح و زیرسطح هر دو کشور از این درگیری احتمالی به شدت آسیب خواهند دید.
این هزینه ها و خطرات بالقوه، سوالات زیادی را در واشنگتن، مسکو، پکن، تهران و حتی پویوینگ به وجود خواهد آورد. آیا این هزینه های بالا به عاملی بازدارنده در وقوع جنگ متعارف و هسته ای احتمالی تبدیل می شود؟ اگر چنین است، پیامدهای احتمالی رقابت های داخلی در آمریکا چه خواهد بود؟

جنگ سرد یک نمونه تاریخی مفید را ارائه می کند. برنامه ریزان ناتو آماده حمله احتمالی شوروی و پیمان ورشو به اروپای غربی شدند. به عنوان مثال، نیروهای ایالات متحده، نیروهای واکنش سریع فلدا گاپ را به عنوان یکی از راه های احتمالی حمله به نیروهای نظامی بلوک شرق در حدود 60 کیلومتری فرانکفورت آلمان، مستقر کردند. ناتو نیز برای جنگ هسته ای برنامه ریزی کرد. ایالات متحده زرادخانه هسته ای خود را ساخت و استراتژی هایی مانند نابودی تضمینی متقابل را اتخاذ کرد. مفهوم نابودی تضمینی متقابل بر این فرض استوار است که استفاده کامل از سلاح های هسته ای توسط دو یا چند طرف درگیر، منجر به نابودی هر دو طرف مهاجم و مدافع می شود.
پیش بینی چنین هزینه های سنگینی به همراه برخی تماس های نزدیک مانع از بروز جنگ شد. در طول بحران موشکی کوبا در سال 1962 نیز دو ابرقدرت تقریباً در آستانه ورود به یک جنگ تمام عیار قرار گرفتند. اما واشنگتن و مسکو در نهایت با تکیه بر این منطق که درگیری مستقیم هزینه های جبران ناپذیری به همراه خواهد داشت، از ورود به جنگ اجتناب کردند.
در مقابل، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی پا به رقابتی شدید در سطح غیر متعارف در سراسر آمریکای لاتین، آفریقا، آسیا و اروپا گذاشتند. هر دو کشور از گروه های غیر قانونی فعال حمایت می کردند. برای مثال، در دولت ریگان، ایالات متحده کمک های آشکار و مخفی به دولت های ضد کمونیست و جنبش های مقاومت ضد کمونیست ارائه کرد.
همچنین شوروی هم از کشورها و بازیگرانی که آن ها را ضد امپریالیسم می خواند در سراسر جهان پشتیبانی می کرد. علاوه بر این، شوروی رویکردی تهاجمی و غیر متعارف را به بهترین شکل در قالب «اقدامات فعال» به اجرا گذاشت. اقدامات فعال آنگونه که توسط کا. گ. ب الگوسازی شد، شامل فعالیت های گسترده ای بود که برای تاثیر گذاری ایدئولوژیک در سراسر جهان طراحی شده بود. کا. گ. ب گروه هایی را تشکیل دادند که وظیفه تولید برنامه های رادیویی را داشتند، گروه های اطلاعات قدرتمندی را سازماندهی کردند و ترورهای هدفمندی را به اجرا گذاشتند. شوروی از استراتژی «اقدامات فعال» به عنوان یک ابزار قدرتمند سیاست خارجی این کشور برای نفوذ قدرت مسکو در سراسر جهان، از جمله اروپا استفاده کرد.
بر خلاف جنگ سرد، ایالات متحده امروز با چند کشور در تقابل است. همانطور که استراتژی دفاع ملی می گوید، ایالات متحده در «یک محیط امنیتی پیچیده تر و فراتر از آنچه که ما در حافظه اخیر تجربه کرده ایم» قرار دارد، جایی که در آن «چالش های اصلی برای رفاه و امنیت ایالات متحده، دلیل ظهور رقابت درازمدت و استراتژیک است که از نگاه استراتژی امنیت ملی به عنوان قدرت های تجدید نظر گرا طبقه بندی می شود».
اما بر اساس هزینه های احتمالی و خطرات جنگ متعارف و هسته ای با چین، روسیه، ایران و کره شمالی، رقابت، احتمالاً غیرمعمول خواهد بود، رقابتی که جورج کنان دیپلمات سابق وزارت خارجه آمریکا، آن را به عنوان «جنگ سیاسی» معرفی می کند. جنگ سیاسی بر به کارگیری ابزارهای نظامی، اطلاعاتی، دیپلماتیک، مالی و دیگر ابزارها برای رسیدن به اهداف ملی اشاره دارد. این جنگ می تواند شامل اقدامات علنی مانند استفاده از رسانه ها و یا اقدامات مخفیانه مانند جنگ روانی و حمایت از گروه های مخالف داخلی باشد.
امروزه دشمنان ایالات متحده درگیر جنگ های سیاسی هستند. برای مثال روسیه، از طیف وسیعی از ابزارها مانند برنامه های سایبری تهاجمی پیشرفته، اقدامات مخفی و عملیات روانی برای پیگیری منافع خود استفاده می کند. مسکو تبلیغات منفی گسترده ای را توسط ابزارهای رسانه ای خود یعنی «راشا تودی» و «اسپوتنیک» علیه ایالات متحده انجام داده است. این کشور همچنین به طور فعال در حمایت از بازیگران دولتی و غیردولتی در کشورهایی نظیر اوکراین، سوریه، افغانستان و لیبی فعالیت خود را در خاورمیانه، آسیا، اروپا و حتی شمال آفریقا گسترش داده است. سرانجام، روسیه تلاش می کند تا از شکاف اروپایی و آتلانتیک استفاده و از جنبش های پوپولیستی حمایت کند تا اتحادیه اروپا و ناتو را تضعیف، تحریم های اقتصادی را کم اثر، اقدامات روسیه را توجیه و جذابیت نهادهای غربی را برای کشورهای حوزه شوروی سابق کمرنگ کند.
ایران از ابزارهای مبارزه سیاسی مانند تبلیغات، حملات سایبری و کمک به برخی گروه ها برای حفاظت از اولویت های امنیتی خود و مبارزه با تهدیدات خارجی استفاده می کند. تهران همچنین به بازیگران دولتی و غیردولتی در یمن، لبنان، سوریه، عراق و افغانستان کمک می کند. ایران از گروه های شیعه در عراق، حزب الله لبنان، دولت بشار اسد در سوریه و انصارالله در یمن حمایت می کند.
چین در ماه های اخیر در دریای چین جنوبی میلیون ها تن شن و بتن را روی صخره ها ریخته و جزایر مصنوعی ایجاد کرده است. پکن از این نوع تبلیغات مدرن که ابزار اقتصادی را وسیله قرار می دهد، با استفاده از ناوگان کشتی های ماهیگیری خود برای تثبیت ادعای حقوقی و ارضی خود در سراسر اقیانوس آرام بهره می گیرد. سرانجام، پکن دولت آمریکا، متحدانش و شرکت های آمریکایی را به عنوان بخشی از یک برنامه گسترده جاسوسی سایبری هدف قرار داده است.
این جنگ سیاسی که در حال حاضر ایالات متحده با آن دست به گریبان است، پیامدهای متعددی برای استراتژی دفاعی آمریکا در پی دارد.
اول اینکه؛ سیاستگذاران ایالات متحده باید خود را برای یک رقابت بین المللی مهم در سطح غیرمتعارف آماده کنند، زیرا هزینه ها و خطرات احتمالی جنگ متعارف و هسته ای بسیار گزاف خواهد بود. این امر می تواند شامل تجدید نظر در مورد وضعیت جذب نیرو و تهیه ادوات و مدرنیزه کردن ارتش آمریكا باشد كه عمدتاً بر آمادگی برای جنگ های متعارف یا هسته ای ساماندهی شده است. همچنین با به روز كردن سلاح های هسته ای، ایجاد قابلیت های پربازده تر فضایی، دستیابی به سیستم های موثرتر ضد هوایی، تجهیز نیروهای آمریکایی به سلاح های با تکنولوژی بالا و تأكید بر ارتش حرفه ای آموزش دیده برای مبارزه با جنگ های متداول اقدام کند.
ثانیاً؛ باید تمرکز سازمان هایی که در حال حاضر در برخی از انواع جنگ های سیاسی مانند عملیات ویژه ایالات متحده و جامعه اطلاعاتی آمریکا شرکت می کنند، از مبارزه با تروریسم به جنگ سیاسی علیه مخالفان معطوف شود. این امر می تواند شامل، کمک های بیشتری به کشورهای حوزه بالتیک برای انجام اقدامات موثر علیه حرکت های غیر معمول مسکو در این منطقه باشد، یا ممکن است معطوف به کمک به گروه هایی در کشورهایی مانند سوریه و یمن شود. همچنین می تواند شامل بهبود قابلیت های امنیتی مرزی و اثربخشی واحدهای ارتش و پلیس اوکراین در برابر شورشیان حمایت شده از جانب روسیه باشد.
سوم اینکه؛ ایالات متحده باید در منابعی سرمایه گذاری کند که به سازمان های نظامی و دیگر ادارات دولتی ایالات متحده در فرآیند جنگ سیاسی کمک بیشتری می کند. نمونه بارز آن می تواند بهبود توانایی ها برای انجام عملیات تهاجمی سایبری باشد. نمونه های دیگر ممکن است شامل قابلیت های پیشرفته حملات الکترونیکی، واحدهای جنگ روانی، تیپ های نیروهای امنیتی و تجهیز نیروها به مهمات دقیق باشد.
با در نظر گرفتن اینکه دیگر قدرت ها به طور منظم جنگ سیاسی را انجام می دهند، جورج کنان رهبران ایالات متحده را تشویق کرد تا از نارسایی های مفهوم «اختلاف اساسی میان صلح و جنگ» و نگاه به«واقعیت های روابط بین الملل و ریتم دائمی مبارزه در داخل و خارج از جنگ»، جنگ سیاسی را سرلوحه استراتژی امنیت ملی خود قرار دهند. شاید امروز توصیه های کنان در چنین دنیای رقابتی بیش از پیش ارزش پیدا کرده است.
*ست جی جونز تحلیلگر سیاسی اندیشکده رند با تمرکز بر مسائل افغانستان، پاکستان و القاعده

 

 

 

بازگردان به فارسی: محمدرضا محمدی کارشناس ارشد روابط بین الملل

منبع: مرکز مطالعات استراتژیک ایالات متحده CSIS

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.

نظرات
آخرین اخبار