بزرگترین و مهمترین رویداد سیاسی ماه سپتامبر در اروپا با وقوع یک زلزله ی سیاسی پیش بینی شده در آلمان به وقوع پیوست. مجلس فدرال آلمان بیست و یکمین پارلمان اروپایی است که یک حزب راستگرا را در درون خود جای می دهد. با ورود دو حزب لیبرال دموکرات FDP و آلترناتیو برای آلمان AfD آلمان برای اولین بار شش حزب را در مجلس فدرال پذیرا می باشد.
انتخابات روز یکشنبه در آلمان بسیاری از رکوردهای تاریخی را در سیاست آلمان شکست. این رکوردها اغلب حاکی از شکست دو جریان سیاسی مهم و بزرگ می باشند که در سال های اخیر در رأس حکومت آلمان حضور داشتند.
آنگلا مرکل سال 2005 توانست پس از دو دوره (هشت سال) دوباره محافظه کاران مسیحی را بر سر کار بیاورد و تا سال 2021 بقای سیاسی آنها را به عنوان قوی ترین حزب آلمان تضمین کند. با این پیروزی مرکل دوره چهارم صدراعظمی خود را نیز تضمین کرد اما به نظر می رسد تاریخ سیاسی آلمان در حال تکرار است و مرکل به سرنوشتی شبیه به هلموت کهل (صدراعظم سابق آلمان 1982-1998) دچار خواهد شد. آن زمان هلموت کهل توانست پس از 12 سال بر سوسیال دموکرات ها غلبه کند و محافظه کاران مسیحی را بر منصب قدرت بنشاند. پایان دوران کاری هلموت کهل آغازی بود برای دوران حرفه ای مرکل در سیاست. بسیاری از افراد خط مشی مرکل را با هلموت کهل مقایسه می کنند، صدراعظمی که چهار دوره توانست برتری سیاسی را در میان احزاب آلمانی در اختیار داشته باشد. اما با بحران هایی که اواخر دهه ی نود میلادی در آلمان رخ داد، پایان نافرجامی داشت.
افزایش قدرت راست گرایان
راستگرایان توانستند حدود 13 درصد از آرا را به خود اختصاص دهند. این میزان تا اندازه ای قابل پیش بینی بود اما احزاب آلمانی مایل نبودند به آن فکر کنند. این نکته نیز قابل ذکر است که حزب آلترناتیو برای آلمان در دوره قبل (سال 2013) توانسته بود 4.7 درصد از آرا به خود اختصاص دهد و برای ورود به مجلس فدرال آلمان تنها به 3/0 درصد نیاز داشت. این حزب بیکار ننشست و در طی این چهار سال توانست به سیزده مجلس ایالتی از شانزده ایالت آلمان دست راه یابدو در برخی از این ایالات با آرای بسیار بالا و به عنوان دومین حزب قدرتمند حضور یابد. اما این حزب جوان در درون خود مشکلات متعددی دارد که می تواند حیات سیاسی آن را به خطر بیاندازد. یکی از بزرگترین مشکلات آن عدم حضور چهره های شاخص، کاریزماتیک و تأثیرگذار در آن می باشد. برخی از نمایندگان ایالتی این حزب در ماه های اخیر با اظهارات نژادپرستانه، بیگانه ستیز و اسلام ستیزانه خود باعث به دردسر افتادن مجموعه ی کلی این حزب شده اند. اما در نهایت با درایت چند تن از اعضای این حزب، چالش های به وجود آمده از بین رفتند. آخرین اظهارنظر دردسرسازی که در میان اعضای این حزب به وجود آمد، به موضع نژادپرستانه ی الکساندر گائولند Alexander Gauland یکی از رهبران این حزب برمی گردد که وزیر خانواده را با این جمله ی خود آزرده بود؛ گائولند درباره ی این وزیر ترک تبار (آیدان اوزوگوسAydan Özoguz ) گفته بود که وی را به سمت آناتولی دفع خواهد کرد و این وزیر زن (که از حزب سوسیال دموکرات ها می باشد) هیچ سنخیتی با فرهنگ آلمانی ندارد. یکی از نقاط ضعف دیگر این حزب افراطی این است که حیات آن به بحران های موجود در آلمان وابسته است. حزب آلترناتیو برای آلمان پس از وقوع بحران پناهجویان در آلمان در سپتامبر سال 2015 توانست با از فضای متشنج سیاسی که علیه مرکل بوجود آمده بود، استفاده کند و به سرعت و با قدرت در تمام ایالات آلمان نفوذ پیدا کند و بدین ترتیب با میزان آرای شگفت انگیزی در نوزدهمین مجلس فدرال نیز حضور یابد.
چالش های حزب دموکرات مسیحی
علاوه بر موضوع مهاجرت، این حزب بر اسلام هراسی، بیگانه ستیزی و اروپا ستیزی نیز تأکید دارد. با شرایط فعلی می توان گفت که چالش مهاجرت و اسلام ستیزی در چند سال آینده در آلمان باقی خواهد ماند. طی دو سال اخیر چند صد هزار مسلمان وارد آلمان شدند. این افراد برای ادغام و همگرایی در جامعه ی آلمان نیاز به زمان و فرصت کافی دارند. بزرگترین مانع مهاجران برای ادغام چالش زبانی است که این خود یک پروسه ی طولانی می باشد. علاوه بر آن آموزش های حرفه ای و شغلی به همراه الحاق خانواده های مهاجران و پناهندگان از دیگر موضوعاتی هستند که پروسه ی طولانی دارند و به چند سال زمان نیاز دارند. از سوی دیگر با افزایش جمعیت مسلمانان و حملات تروریستی احتمالی در سال های آینده، حزب آلترناتیو برای آلمان می تواند با ایجاد جنجال و تبلیغات به بقای حیات خود امیدوار باقی بماند.
چرایی تضعیف مرکل
برخی معتقدند که مرکل سیاستی خودخواهانه را دنبال می کند. نه تنها در آلمان، بلکه در سایر کشورها (از جمله لسهتان و مجارستان) نیز با این دید به مرکل نگاه می شود. رفتار سیاسی مرکل با مردم آلمان در برخی موارد با اشتباهات فاحشی روبرو بود. به طور مثال در حین بحران پناهجویان در سال 2015 مرکل کمتر به انتخاب واژگان اهمیت می داد. به طور مثال توجه به ارزش های انسانی را اولویت برخورد آلمان با موضوع مهاجرت عنوان می کرد. این در صورتی بود که در برخی از نقاط آلمان به ویژه در ایالات شرقی و یا ایالت نوردراین وستفالن موضوع بیکاری و رکود کاملا به چشم می آمد و مردم به طور واضح از این قضیه گله مند بودند. از سوی دیگر افرادی هستند که کمک مالی آلمان به کشورهای ضعیف اروپایی (مانند یونان، اسپانیا، رومانی، پرتغال و غیره) را تحمل نمی کنند و معتقدند این اعداد میلیاردی باید در آلمان صرف هزینه های رفاه اجتماعی شود. در کمپین های انتخاباتی اخیر مرکل کمتر به دغدغه های قشر متوسط و ضعیف توجه داشت. در یکی از مهمترین مناظره های سیاسی و تنها مناظره ی مهمی که میان دو کاندیدای اصلی صدراعظمی یعنی مرکل و شولتس برگزار شد، موضوعات مهم از جمله نابرابری اجتماعی، حقوق بازنشستگان، آموزش، مدارس و مهدکودک ها، تعیین حداقل دستمزد، کاهش سن بازنشستگی و سایر موضوعات رفاهی و اجتماعی که برای اقشار متوسط و ضعیف مهم به شمار می آِیند، یا مطرح نشدند و یا کمتر به آنها پرداخته شد. هر چند این افراد و سایر احزاب در برنامه های جداگانه به این موضوعات پرداختند، اما به نظر من انتظارات رای دهندگان را برآورده نکردند.
نقش مرکل در پیروزی راست گرایان
قطعا مرکل تنها مقصر وضعیت موجود نیست. حزب سوسیال دموکرات SPD نیز سهم زیادی در رشد حزب راستگرای آلترناتیو برای آلمان داشت. این حزب طی هشت (2005 تا 2009 و 2013 تا 2017) با حزب مرکل همکاری نزدیک داشت و از اغلب سیاست های مرکل حمایت می کرد. این حزب در چهار سال اخیر نتوانست انتظارات رای دهندگان خود را برآورده کند. ارزش هایی که انتظار می رفت یک حزب چپ میانه در سیاست عملی خود مورد الگو قرار دهد، به عقیده ی بسیاری از مردم در رفتار آنها دیده نشد. بنابراین سوالات مهمی در حوزه های نامبرده شده (آموزش، بازنشستگان، نابرابری اجتماعی و غیره) از طرف این حزب بی پاسخ ماندند. از طرف دیگر بسیاری از مردم انتظار داشتند که سوسیال دموکرات ها در طول انتخابات بیش از پیش حزب مرکل را به چالش بکشند. اما مارتین شولتس به همراه حزبش حداقل در کمپین های انتخاباتی بسیار ضعیف عمل کرد. اما با تعجب فراوان شاهد بودیم که در مناظره ی پس از انتخابات مارتین شولتس به تندی با مرکل برخورد کرد و او را مقصر به قدرت رسیدن راست گرایان دانست. البته این واکنش شولتس با اعتراض سایرین همراه بود و کریستیان لیندنر رهبر حزب لیبرال دموکرات ها به شولتس هشدار دارد که کمپین های انتخاباتی در آلمان به پایان رسیده و الان زمان مناسبی برای این بحث نیست. علاوه بر آن این سوسیال دموکرات ها در تمام تصمیمات مهم با مرکل همراهی کردند.
سارا واگن کنشت Sara Wagenknecht رهبر حزب چپ ها نیز پس از اعلام نتایج به شدت دو حزب بزرگ آلمان را مورد سرزنش و انتقاد قرار داد و آنها را پدر و مادر حزب راستگرایان نامید. به این معنی که سیاست های اشتباه این دو حزب در به قدرت رسیدن این حزب بسیار تأثیر داشتند.
به هر حال می توان با مرور آمارهای مختلف به علت به قدرت رسیدن راستگرایان پرداخت. به طور مثال واکنش های ناشیانه رهبران سوسیال دموکرات ها در مقابل سخنان تند اردوغان علیه آلمان، بسیاری از ترک تبارهای آلمانی را در جهت تسویه حساب سیاسی با مرکل و سوسیال دموکرات ها و علاوه بر آن همبستگی با ترکیه به سوی حزب آلترناتیو برای آلمان کشاند. طبق آمارها بیش از پانصد هزار نفر که قبلا سوسیال دموکرات ها را انتخاب کرده بودند، در این دور به راست گرایان رأی دادند. قابل ذکر است که بیش از یک میلیون و دویست هزار نفر شهروند ترک تبار آلمانی حق رای داشتند که حدود 60 درصد از آنها قبلا به سوسیال دموکرات ها رای می دادند.
و یا آمارهای قابل توجه دیگری نیز وجود دارند که ذکر آنها خالی از لطف نیست. این دوره مشارکت در انتخابات نسبت به دوره ی گذشته حدود پنج درصد افزایش یافته است. این آمار در ایالات شرقی آلمان به میزان قابل توجهی به چشم می خورد. در این ایالات حزب راستگرای آلترناتیو برای آلمان پایگاه های مهمی دارد. این حزب در ایالات شرقی آلمان پس از احزاب مسیحی بیشترین آرا را به خود اختصاص داد. این نکته قابل توجه است که بیشترین جنبش های اسلام ستیزی و بیگانه ستیزی و در کنار آن کمبودها در ساختارهای اجتماعی و رفاه اجتماعی در این ایالات دیده می شوند. ایالاتی که به اصطلاح برخی از سیاستمداران با انتخاب راستگرایان با مرکل تسویه حساب سیاسی کردند. این اتفاق قبلا نیز رخ داده بود. در انتخابات ایالت مکلنبورگ فورپومن Mecklenburg-Vorpommern که حوزه ی انتخابیه مرکل نیز به شمار می آید، راستگرایان به پیروزی بزرگی رسیدند و آن زمان این پیروزی را سیلی به مرکل نامیدند.
بازگشت قوی لیبرال دموکرات ها
دو عامل بیش از سایر عوامل در به قدرت رسیدن لیبرال دموکرات ها در این دوره تأثیر داشتند. اول رهبر این حزب، کریستیان لیندنر Christian Lindner که نه تنها در بیان، بلکه در ظاهر نیز توانست آرای بسیاری را به سوی خود جذب کند. بسیاری معتقدند که تکنیک های انتخاباتی او نیز بسیار تأثیرگذار بودند. وی در تمام فیلم ها و تصاویر تبلیغاتی از رنگ خاکستری یا به اصطلاح از تصاویر نوستالژیک استفاده کرده بود. نحوه ی پوشش این کاندیدا در تصاویر بسیار ساده بود و با تمام تصاویر معمول انتخاباتی کاملا تفاوت داشت. از سوی دیگر نیروی جوانی این کاندیدا که به همراه آلیس وایدل Alice Weidel (رهبر حزب راستگرایان) جوانترین کاندیداهای این دوره بودند، بیش از هر چیز از وی به چشم آمد. عکس العمل ها و واکنش های قاطع و سریع این کاندیدا از وی چهره ی کاریزماتیکی را ساخت. در بسیاری از کمپین ها افرادی قصد داشتند تا مانع از سخنرانی او شوند، اما کریستیان لیندنر با فراخواندن آنها به روی جایگاه سخنرانی حربه ی آنها را می شکست و مانع از این می شد که در کمپین او اختلال ایجاد کنند. از سوی دیگر این کاندیدای جوان دقیقا موضوعی را که راستگرایان مورد هدف قرار داده بودند، به کار گرفت. مهاجرت و بحران پناهجویان از جمله ابزاری بودند که لیبرال دموکرات ها برای انتقاد از احزاب بزرگ و مرکل از آن استفاده می کردند.
تشکیل دولت ائتلافی
با توجه به درصدهای بوجود آمده، تنها دو ائتلاف محتمل به نظر می رسید. ابتدا ائتلاف بزرگ که شامل احزاب مسیحی و سوسیال دموکرات هاست و دیگری ائتلاف موسوم به جامائیکا که رنگ احزاب مسیحی، سبزها و لیبرال دموکرات ها را نشان می دهد. مارتین شولتس و سایر سیاستمداران سوسیال دموکرات از همان ابتدای اعلام نتایج، شکست را پذیرفتند و گفتند که دیگر حاضر نیستند با مرکل و احزاب سیاسی ائتلاف بزرگ را تشکیل دهند. این ائتلاف همواره مورد انتقاد سایر احزاب، مردم و کارشناسان بوده است. دلیل آن نیز قدرت بیش از اندازه ی سیاسی این ائتلاف است. با این وضعیت، تنها ائتلاف سبزها، احزاب مسیحی و لیبرال دموکرات ها باقی می ماند. اما این کار برای مرکل بسیار دشوار خواهد بود سبزها و لیبرال دموکرات ها در برخی موارد اختلافات بنیادینی دارند. اما در نهایت می توان پیشی بینی کرد که اختلافات خود را در آن موضوعات کنار گذاشته و بار دیگر دولت آلمان به رنگ پرچم جامائیکا درآید.
محمد زارعی، پژوهشگر مطالعات اروپا
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است