فراتاب - گروه بین الملل: از دی ماه سال 94 قطر به همراه دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و پس از آن که سفارت عربستان سعودی در تهران و کنسولگری آن در مشهد مورد تعرض قرار گرفت سفیر خود را از تهران فراخواند. اما خرداد ماه سال جاری روابط عربستان با قطر دچار تنش بی سابقه و خطرناکی شد و به دنبال آن ریاض به همراه تعداد دیگری از کشورهای عربی ضمن قطع روابط همه جانبه خود با قطر، حملات سیاسی، اقتصادی و رسانه ای سختی را علیه دوحه آغاز کردند که تاکنون نیز ادامه دارد. اقدامات این کشورها علیه قطر در این مدت بی نتیجه بوده و دوحه با کمک ایران و ترکیه توانسته است تا کنون به حیات خود ادامه دهد. در این شرایط و درست در زمانی که محاصره این کشور همچنان ادامه دارد و رسانه های کشورهای خلیج فارس از جایگزین امیر قطر و معرفی یکی از اعضای خاندان امیری می گویند، دوحه از تمایل خود به بهبود روابط با تهران و بازگرداندن سفیر خود به ایران خبر داد ونهایتا هم به بازگرداندن سفیر قطر و بازگشایی سفارت این کشور در تهران انجامید. تردیدی نیست که در طول بحران چند ماهه قطر این اقدام بزرگ ترین ضربه قطری ها به ریاض تلقی می شود. عربستان این عمل را به مثابه یک نوع خط ائتلاف در نظر گرفته است و ریاض نیز تلاش دارد تا نوعی از اجماع را در میان کشورهای عربی برای قطع روابط با ایران به وجود آورد. چنانی که در شروط وضع شده کشورهای محاصره کننده قطر، کاهش روابط با ایران به عنوان یکی از شروط رفع تحریم ها برشمرده شده است. اما اکنون قطر با بازگرداندن سفیر خود و اعلان تمایل برای بهبودی مناسبات با ایران، به نوعی اجماع عربی را زیر پاگذاشت و جدیت خود را در بازسازی روابط با تهران به ریاض نشان داد. این موضوع نشان می دهد که قطری ها حداقل در این مقطع زمانی به این درک رسیده اند که مرحله اصلی خطر را پشت سر گذاشته اند و اکنون آنها در مرحله نشان دادن واکنش به اقدامات کشورهای محاصره کننده هستند. علی رغم این که تمایل قطر برای بهبود همه جانبه مناسبات با ایران را نمی توان راهبرد قطر در روابط با ایران دانست، بلکه باید آن را تاکتیکی در صف آرایی خود علیه کشورهای محاصره کننده به رهبری عربستان دانست اما با این حال به نظر می رسد دوحه تلاش دارد ضمن اتخاذ تصمیم مستقل تر از چارچوب کشورهای عربی با ایران، به دلایلی سطح روابط خود با ایران را بهبود ببخشد. دیپلماسی ایرانی برای نگاهی دقیق تر به تاثیرات بازگشایی سفارت قطر در ایران گفت وگویی را با صباح زنگنه، تحلیلگر مسائل خاورمیانه داشته است که در ادمه مشروح آن را از نظر خواهید گذارند:
بعد از محاصره قطر از سوی چند کشور عربی منطقه با محوریت ریاض دور تازه ای از روابط دیپلماتیک میان دوحه و تهران شکل گرفته که در نهایت هم منجر به بازگشت سطح روابط در حد سفیر شده است. از دید شما اساسا این نوع رفتار دیپلماتیک دوحه را در قبال تهران چگونه ارزیابی می کنید، چرا که برخی معتقدند که قطر به واسطه شرایط موجود به سمت تهران گرایش یافته و در صورت تعدیل شرایط به سمت همکاری با ریاض و برخی کشورهای عربی باز خواهد گشت؛ از همین رو آیا اساسا می توان به دوحه اعتماد داشت؟
ببینید، قطر کشور مهمی در میان همسایگان ایران به شمار می آید. از یک سو میدان های عظیم نفتی و گازی مشترک فراوانی بین دو کشور وجود دارد که می تواند پتانسیل مناسبی برای همکاری ها را ایجاد کند و از سوی دیگر هم دوحه در میان خود کشورهای عربی دارای جایگاه بسیار مناسبی علیرغم تمام اقدامات علیه آن است که سبب شده وزنه سنگینی در منطقه حاشیه خلیج فارس را به خود اختصاص دهد. اما در ادامه باید گفت که شرایطی که امروز دوحه به آن گرفتار است در صورت تدام می تواند آثار سویی را در منطقه داشته باشد چنان که گفتم، قطر وزنه سیاسی بسیار سنگینی در منطقه است که می تواند با اقداماتش مانند اقدام به قطع صدور گاز صحنه تحولات را عوض کند. از همین رو هم جمهوری اسلامی تمایل دارد که در جهت کاهش و تعدیل این تنش ها گام بردارد و روابط خود را با همه کشورهای این منطقه به سطحی پررنگ و حسنه بازگرداند تا از اعمال هژمون توسط سایر کشورها مختلف بر دوحه جلوگیری شود. از آن سو هم اقدام خود دوحه در بازسازی روابط خود با تهران را باید یک اقدام مثبت و سازنده تلقی کرد و طبیعی است که در همین راستا هم کشورها به دنبال تثبیت روابط خود با همسایگان باشند. این مستلزم رسیدن به یک دید منطقی از احترام متقابل دیپلماتیک و افزایش همکاری در جهت افزایش منافع مشترک است. از همین رو این اقدام یک اقدام طبیعی است و انتظار می رود که سایر کشورها هم به تاسی از دوحه چنین رویه ای را برای کاهش التهابات منطقه در پیش بگیرند. از همین رو توسعه روابط قطر با تهران را نباید یک اقدام منفی علیه سایر کشورها دانست یا آن را یک عمل فرصت طلبانه برای سوءاستفاده از تهران دید. به بیان دیگر ضمن داشتن یک رابطه خوب و منطقی، جمهوری اسلامی تمایل دارد به همین منوال نه با قطر که با تمامی کشورهای همسایه روابط خود را احیا، حفظ وگسترش دهد. از همین رو این دیدگاه های بدبینانه می تواند باعث از دست رفتن فرصت های مناسب برای گسترش روابط باشد. در این که شرایط دوحه در بستر تحریم ها سبب این نزدیکی شده شکی نیست اما اینکه آیا در مناسبات خود با دوحه می توان به این کشور اعتماد داشت باید گفت که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس تحت تاثیر هژمونی از جانب عربستان سعودی عمل می کنند بنابراین اکثر اقدامات این کشورها می تواند حاصل این اعمال فشارها و خلاف میل و نظر این کشورها صورت بگیرد، کما اینکه بسیاری از کشورها به این نکته بارها اذعان داشته اند. چنان که اقدام دوحه در کاهش روابط با تهران هم به واسطه فشار ریاض بعد از ماجرای سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد روی داد و عملا هیچ گونه تنشی بین خود روابط دوحه و تهران صورت نگرفته است که سبب قطع روابط با ایران شده باشد. از همین رو باز تاکید دارم که بازگشت به سطح مناسب از مناسبات در دوران کنونی را نه با دید شک و عدم اعتماد که با نگاهی مثبت ارزیابی کرد و از آن طرف هم تهران هم باید از هر فرصت ممکن برای بهبود و توسعه روابط خود با کشورها به خصوص همسایگان استفاده کند.
اما شرایط و دیگر ویژگی های تهران برای گرایش دوحه به سمت خود را در چه مواردی می بینید؟
قطر یقینا به مسیر و مفری برای گریز از این محاصره کشورهای عربی که نزدیک به 180 روز است به آن گرفتار آمده نیاز مبرم دارد، که این مفر و مسیر، هم مسیر دریایی و آبی و هم هوایی را شامل می شود، چرا که این مسیرها برای هواپیمایی و کشتی رانی قطر در خصوص تجارت و بازرگانی و رفت وآمد مردم خود قطر و اتباع سایر کشورها بسیار لازم وضروری است. لذا کشور بزرگی مانند ایران برای قطر می تواند در حکم یک فرصت طلایی و میدان بزرگ برای رسیدن به این مسیر و مفر باشد تا بتواند به شرایط عادی خود باز گردد و از حالت بحرانی و محاصره و تحریم خود را نجات دهد. اما در راستای نکته ای که قبلا هم گفتم این فضا را هیچ کشور عربی به واسطه سایه هژمون عربستان به قطر نمی داد، اما تهران در راستای سیاست کاهش تنش چنین موقعیتی را در اختیار دوحه قرار داد. البته افزون بر آن هیچ کدام از کشورهای منطقه از این حجم از اهمیت در خصوص دسترسی به مرزهای آبی و هوایی آزاد و موقعیت بسیار مناسب ژئوپولوتیکی که بتواند موقعیت خاصی را برای قطر فراهم کند برخوردار نبوده و تنها ایران است که تمام این ویژگی ها را در خود دارد. ارتباط مستقیم جغرافیایی از طریق مرزهای آبی و هوایی عمدتا از طریق ایران امکان پذیر است و حتی ترکیه در جایگاه شریک استراتژیک دوحه هم نمی تواند چنین شرایطی را برای قطر فراهم کند. پس این یک فرصت بسیار مناسب ژئوپولوتیکی و ژئواستراتژیکی را برای بالا بردن جایگاه ایران در منطقه ایجاد می کند. از سوی دیگر هم قطر نمی خواهد این فرصت را با چنین پتانسیلی برای گسترش روابط از دست دهد. نکته مهمتر که در این باره نباید فراموش شود این است که شاخصه های سیاسی و دیپلماتیک قطر که در قالب ایدوئولوژیک حکومت این کشور وجود دارد، نقش تعیین کننده در اصول و عملکردهای سیاست خارجی دوحه دارد و با وجود تمام آن فشارها از این اصول خود عدول نکرده و شاید در برخی موارد این اصول حتی با مبانی فکری ما هم در تضاد باشد، پس با پیگیری اصل احترام متقابل در گسترش روابط ضمن در نظر گرفتن این اصول و مبانی باید آنچه بیشتر مورد تاکید باشد، منافع مشترک است.
اما قطر در عین حال که به بازگشایی سفارتخانه خود در تهران اقدام کرده است، همواره نیم نگاهی هم به بازگشت روابط حسنه خود با کشورهای منطقه خلیج فارس علیرغم تمام تحریم ها داشته و از هر تلاش و میانجی گری برای کاهش منازعات و تنش ها استقبال کرده است. اما نکته اینجاست که بازگشایی سفارت قطر در تهران با واکنش برخی از کشورها و دول عربی منطقه موجب افزایش زاویه دوحه با این کشورها خواهد بود. از دید شما این تشتت در دیپلماسی دوحه را چگونه ارزیابی می کنید؟
شاید یکی از عوامل مهم تحریم کشورهای عربی در خصوص قطر بحث رابطه با تهران بوده است. چنان که شاهد هم بودیم پس از بازگشایی سفارت قطر برخی از همین کشورها واکنش هایی را در این خصوص داشته اند که تحلیل عوامل و خاستگاه آن فضای جداگانه ای را می طلبد. اما مسئله اینجاست که اگر چه شاید این تشتت در رفتارها وجود داشته باشد، اما یقینا برای رفع تمام این عدم ثبات و سوء برداشت های کشورهای عربی منطقه باید دیدگاهی منطقی را جایگزین کرد چرا که اصل این نکته که رابطه با ایران به معنای قطع رابطه با کشورهای عربی را یک قاعده نادرست می دانم. لذا هم تهران و هم دوحه باید برای کنار گذاشتن این رویه نادرست اقداماتی را انجام دهند. اول اینکه آن چه مهم است تهران و دستگاه دیپلماسی باید به صورتی علنی و صریح اعلام کند که بازگشایی سفارت قطر در تهران یا اساسا هر سفارت دیگری به معنای ائتلاف علیه هیچ کشور دیگری نیست. دوم این که اگرچه دوحه با برخی از کشورهای منطقه تنش هاو اختلافاتی را دارد اما در این فضا، تهران باید سعی کند با ایجاد یک بستر آرام و حصول اطمینان در طرف ها، مشکلات را پای میز مذاکره حل کند. از آن سو هم قطر باید رفتار مشابهی را داشته باشد. بعنی دوحه هم باید مواضع خود را به روشنی، درستی، بدون تشتت و به صورتی کامل برای همه کشورها اعلام دارد که رابطه با تهران به معنای توطئه علیه هیچ کشور ثالثی نیست تا در سایه بازگرداندن سفارت به تهران هیچ شائبه ای مبنی بر همکاری علیه سایرین به وجود نیاید.
اما به واسطه برخی تحولات اخیر در منطقه زمزمه های از هم پاشیدن شورای همکاری خایج فارس شنیده می شود، از مواضع کشورهایی مانند اردن، کویت و... تا جنگ یمن و بحران قطر. آیا در بستر این شرایط به واقع باید منتظر پایان کار این شورا بود؟
شورای همکاری خلیج فارس زمانی که آغاز به کار کرد در بدو تاسیس فلسفه خود را بر تقابل با ایران نهاد. اما نکته مهم این است که این فلسفه از واقعیات منطقه به دور بود. لذا بنایی که بر اساس واقعیت ساخته نشده باشد در گذر زمان آسیب های فراوانی را خواهد دید چرا که این شورا نه بر مبنای همکاری کشورهای منطقه خلیج فارس برای گسترش روابط، که بر مبنای همکاری زیر چتر هژمون کشوری بزرگتر علیه کشور دیگری که در حاشیه شمالی خلیج فارس واقع است، انجام گرفته و این مبنای تخاصم و تعارض، آن هم با کشوری که می توان آن را قوی ترین کشور منطقه، چه به لحاظ وسعت و چه به لحاظ توانایی اقتصادی، سیاسی و نظامی دانست. بنابراین تقابل با این بازیگر مهم نه تنها باعث به اوج رسیدن تنش ها در منطقه خواهد شد، که در نهایت فلسفه تشکیل این شورا را هم زیر سوال خواهد برد. آنچه امروز در میدان عمل می بینیم که شما هم به آن اشاره داشتید نمونه ای از مشکلات شورای همکاری است که مطمئنا تداوم آن هم به بیشتر شدن مشکلات و هم جدی تر شدن آن و نهایتا هم پایان عمر این شورا می انجامد.
اما در صحنه میدانی و در بستر تحولات منطقه هم نوعی تروئیکای تهران- آنکارا – دوحه شکل گرفته است. آیا اساسا شما به این مسئله اعتقاد دارید؟
هر کدام از اضلاع تروئیکایی که شما گفتید از ابعاد مختلفی از توانایی سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیکی بسیار بالایی برخوردارند، که نهایتا هم سبب می شود این کشورها به بازیگران مهم منطقه با وزنه سنگین عملکردی بدل شوند. اما در اینجا نکته مهمی که وجود دارد که عمده اهتمام جمهوری اسلامی بر این اساس است، هر نوع رابطه ای دیپلماتیکی که در حال شکل گیری است باید بر اساس همکاری و توسعه صورت بگیرد و نه بر مبنای تخاصم یا حتی محورسازی علیه کشورهای دیگر. محورسازی امروز دیگر کاربردی ندارد. از همین رو هم نباید تهران در شرایط حساس کنونی به دنبال ائتلاف با دو یا چند کشور باشد که بخواهد در سایه آن محوری را تشکیل دهد. این رفتار قطعا فضای رقابتی را در منطقه پررنگ می کند چرا که این مبنا همان مبنای خصومت آمیزی است که فلسفه شورای همکاری خلیج فارس را شکل داد و مطمئنا این محورسازی ها به نفع هیچ کشوری نیست.
در راستای نکته شما اگر برجام نقطه قوت دیپلماسی آقای ظریف در چهار سال گذشته بوده، عدم توجه کافی به همسایگان را باید نقطه ضعف این دیپلماسی دانست که ظریف برای رفع این ضعف در برنامه چهار سال آینده اهتمام خود را برای حل این تنش های میان همسایگان با خود را به خصوص با کشورهای عربی خلیج فارس و مشخصا عربستان در دستور کار دارد. البته از آن سو هم در دوران حج امسال پالس های مثبتی از جانب ریاض برای بازگشت روابط تهان – ریاض دیده شد. در این شرایط این اقداما ت دو طرف تهران و ریاض را چگونه ارزیابی می کنید؟
بله، در دوره دوم دیپلماسی ظریف جدیت در حل مناقشات با همسایگان دیده شده، البته رفتار عربستان هم بسیار تعدیل شده است و امروز نگاهی متفاوت از گذشته را در سیاست هایش در پیش گرفته که سخنان شاهزاده خالد الفیصل در خصوص نقش ایران و روابط با تهران را در این راستا دانست و آن را نشانی از وجود دیدگاه های درست و مبتنی بر واقعیت در بدنه سیاسی و ساختار حکومتی این کشور ارزیابی کرد. باید پذیرفت که در جامعه سیاسی عربستان هنوز نیروهای عاقله ای وجود دارد که می توانند به بازسازی و احیای روابط تهران- ریاض کمک کنند. بنابراین ظریف و دیپلماسی جمهوری اسلامی هم که جدیت را در بازسازی روابط با همسایگان قرار داده، باید از این گونه فرصت ها نهایت استفاده را ببرد. البته باید گفت که در سیاست اعلامی ظریف برای دیپلماسی چهار سال آینده این جدیت در توسعه و گسترش روابط برای همه کشورها بوده و فقط به عربستان محدود نمی شود. از کویت، بحرین، یمن و امارات گرفته تا افغانستان، پاکستان، ارمنستان، آذربایجان، ترکیه، عراق و... در اولویت دیپلماتیک ظریف هستند .به بیان دیگر به واسطه 15 کشور همسایه ایران، دیپلماسی جمهوری اسلامی 15 اولویت را برای خود لحاظ کرده است.
با توجه به تمام نکات مثبت نمی توان منکر مشکلات و چالش های اساسی که ریشه ایدوئولوگ پیدا کرده است، شد، که حتی مناقشه دو کشور را به جنگ نیابتی در یمن، سوریه و عراق هم کشانده است. آیا در چنین فضایی و در حالتی واقع بینانه و نه خوشبینانه، امکان بازگشت و احیای روابط دو کشور به سطحی بی تنش یا حداقل کم تنش وجود دارد؟
در عرصه سیاسی و دیپلماتیک اگر جدیت لازم برای برقراری ارتباط وجود داشته باشد، علیرغم تمام مشکلاتی که گفتید می توان به بازسازی روابط دو کشور امیدوار بود. البته روابط دیپلماتیک نه به معنای نبود تنش و رقابت که به معنای تلاش سیاسی برای کسب بیشترین فایده با کمترین هزینه است. لذا حتی در صورت برقراری روابط دو کشور، رقابت های دیپلماتیک در بستری از احترام متقابل، همکاری و پررنگ کردن منافع مشترک وجود دارد. پس اگر مبنای دیپلماسی گفت و گو و مذاکره باشد یقینا آنچه روی می دهد همکاری و احیای روابط است.
در همین راستا می توان رابطه تازه احیا شده دوحه – تهران را یک الگو برای سایر کشورهای منطقه در زمینه همکاری دانست؟
من از کلمه الگو برای این مسئله استفاده نمی کنم چرا که من به نوعی از نتیجه گیری واقع بینانه از سوی کشورهای عربی معتقدم. یعنی این کشورها باید در یک ارزیابی مبتنی بر واقعیت یک برداشت درست را از تحولات منطقه برای خود داشته باشند. باید این کشورها رفتار تهران را در مقابل تمام جنجال آفرینی ها و ایجاد تنش ها ببینند. مضافا باید این مسئله را هم مد نظر قرار دهند که اساس جمهوری اسلامی عدم دخالت در امور هیچ کشوری است و همواره بر سیاست احترام متقابل و کاهش تنش اصرار دارد. لذا اگر امروز هزینه ای در روابط ایجاد شده ناشی از رفتار تهران نبوده این هزینه ها از سوی کشورهای دیگر منطقه ای و فرامنطقه ای تحمیل شده است. ایران هیچ گاه قرارداد 500 میلیارد دلاری خرید تسلیحاتی نداشته، تهران هژمونی ای برای خود متصور نبوده، جمهوری اسلامی قصد اعمال نظر خود را از طریق تهدید و اعمال فشار یا تطمیع بر سایر کشورها نداشته و هیچ کشوری را در محاصره یا تنگنا قرارنداده، به هیچ کشوری حمله نظانی نکرده و مردم کشوری را هم بمباران نکرده است. پس از منظر من دیدن چنین نکاتی است که اگر دیدی واقع بینانه در کشورهای عربی شکل گیرد می تواند خود به خود به این باور برسند که رابطه با تهران به ضرر هیچ کسی نبوده و نخواهد بود و دیگر نیازی هم به الگوبرداری از مدل دوحه هم نیست.
در بستر تمام نکاتی که تحلیل شد و با توجه به مسئله پایان جنگ با داعش در عراق، کم توانی یا حتی ناتوانی جبهه تروریسم در سوریه، بازگشت روابط تهران – دوحه به سطح سفارت، بازبینی و بازنگری ریاض در سیاست های خود می تواند طلیعه یک آرامش هرچند نسبی را در منطقه خاورمینامه در آینده ای نزدیک در بر داشته باشد؟
من هم باور دارم که علایمی از ایجاد زمینه های بازگشت به ثباتی هر چند نسبی شکل گرفته، لذا باید از تمامی این عوامل و تحولات نهایت استفاده را برای تسریع در بهبود روابط خود با سایر کشورها برد. همچنان که تهران در عمل و در صحنه نشان داده که به واقع چنین هدفی را در سر دارد. اگر به سوریه نگاه داشته باشید تمام تلاش دپیلمتیک تهران توسعه و افزایش مناطق بدون تنش و درگیری مسلحانه بوده و در سایه این تلاش ها در نشست های آستانه و وین اکنون نزدیک به 5 منطقه آرام و بدون درگیری در سوریه به واسطه مذاکره و گفت و گو شکل گرفته است، که این ناشی از نقش پررنگ مذاکره دارد، که اتفاق هم مثمر ثمر بوده، لذا این وضعیت باید در عراق، یمن، فلسطین و... تعمیم یابد، تا در سایه آن خاورمیانه پس از سال ها کش وقوس و بی ثبتی و ناامنی روی امنیت و ثباتی هر چند نسبی را ببیند.
منبع: دیپلماسی ایرانی