فراتابـ گروه اجتماعی: «بی تیکَه چورَح داشدان چیخیر» این ضرب المثل را هم ولایتی های ما در اشاره به سخت بودن نان آوری می گویند «یک لقمه نان از دل سنگ بیرون می آید»!
این بار نوبت «بهمن» بود که نان کولبران مظلوم را به نرخ جانشان بگیرد! خبر بسیار تکان دهنده است. هرچند مرگ کولبران در غرب ایران خبر هر هر روزه است. چهار کولبر جوان به نامهای علی محمدنژاد 18ساله اهل سردشت، شیرزاد عبدالهی 27 ساله اهل سردشت، هیوا ابراهیمینیا 22 ساله اهل بانه و محمد حمزه زاده 21 ساله اهل مهاباد. به علت ریزش بهمن جان خود را از دست دادند.
داستان کولبران در غرب ایران، داستانی است پر از آب چشم. داستان مردمان زحمت کشی که باید ساعت های متمادی از کوه و دره بالا و پایین بروند و بار حجیم و سنگین زندگی را به دوش بکشند؛ اما گاه یک گام اشتباه گذاشتن میتواند طومار حیاتشان را بپیچد. انسانهای شریفی که با چشمان خودم آنها را دیده ام، به کم قانع هستند، واقعا اهل کارند، رنج عبور از ارتفاعات برف گیر منطقه، آن هم در شبهای سرد زمستان را به جان می خرند و میکوشند به مدد توان جسمی خود امرار معاش کنند، گاه با شلیک ماموران مرزی کشته می شوند و اگر هم ماموران مرزی کاری به کارشان نداشته باشند، ظاهرا ابر و باد و مه و خورشید و فلک نمی گذارند، به راحتی امرار معاش کنند. وضعیتی که تا مسئولان برای رفع آن تدبیری نیندیشند، برقرار خواهند ماند و به جان باختن شماری از جوانان وطن منجر خواهد شد که بیش از بسیاری شان ثابت کردهاند اهل کارند، اما مجال برایشان فراهم نیست.
نمی دانم مسوولان یک لحظه هم خود را جای این عزیزان تصور کرده اند؟ دهها کیلو کالا را بر روی جسم خود تصور کرده اند؟ در برهه ای از زندگی ام که کارگری می کردم، کول کردن یک کیسه سیمان 50 کیلویی و آوردن آن در یک مسیر چند متری برایم سخت بود، ولی کولبرها کیلومترها و ساعت ها، بارهای سنگین را روی جسم خود تحمل می کنند و بابت آن پولی ناچیز دریافت می کنند. توان جسمی یک انسان هرچقدر هم زیاد باشد، بازهم جنس جسم هر انسانی از پوست و گوشت و خون و استخوان است. از آهن و فولاد که نیست! درد و رنج کولبران با کلمات و جملات قابل توصیف نیستند. من بعضا دیدم که کولبرانی با سن بالای 50 یا 60 سال رنج این کار را به جان می خرند تا لقمه نانی برای سیر کردن شکم خود و خانواده خود فراهم کنند! در فرهنگ کارگری ولایت ما رسم است که وقتی چند نفری در کنار هم کار می کنند معمولا جوانترها هوای مسن تر ها را دارند، رسم است وقتی یک کارگر، 40 سال را رد می کند، در محیط کار اجازه کار سنگین به او نمی دهند و کارهای سبک را به او می سپارند. جوان ترها هر چند وقت یکبار کارگر مسن را دعوت می کنند که در یک گوشه بنشیند و استراحت کند و کارش را برای ساعتی به عهده می گیرند، اما متاسفانه در کار کولبری چنین امکانی فراهم نیست و هرکسی باید بار خود را خودش حمل کند.
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است