فراتاب:در طول شش دههاي كه از آغاز همگرايي اروپا ميگذرد، مسئله ی عضويت انگليس و همراهي اين كشور با اتحاديه اروپا يكي از مناقشه برانگيزترين موضوعهاي داخلي اتحاديه بوده، كه تأثير فراواني بر كيفيت همگرايي اروپا گذاشته و تاكنون فرازونشيبهاي فراواني را به خود ديده است. هنگامی که معماران اتحاد و يكپارچگي در اروپا پایه های همگرایی را پی ریزی کردند، انگلستان با موضعگيري همراه با ترديد با اين موضوع برخورد نمود. از جهتي اين كشور گرايش به حفظ استقلال خويش داشته و از سويي مايل به از دست دادن فرصتها و منافعي كه جامعه ی مذكور در اختيارش ميگذارد نمی باشد. موضع اول را بايد در تاريخ، فرهنگ، غرور، تعصب و منافع متفاوت آن جستجو نموده و ريشه در نوستالوژي امپراطوري شرق و غرب سدههاي گذشته دارد. و موضع دوم ناشي از الزامات وابستگيهاي متقابل جهان كنوني به ويژه در حوزه ی اقتصاد ميباشد.
میتوان گفت، اختلافهای موجود بر بيشتر حوزههای مشترک میان انگلستان و اتحادیه اروپا سايه افكنده و تنها در مواردي كه تصميم های اتحاديه همسو با منافع انگلستان ميباشد، اين كشور حاضر به پذيرش و مشاركت در آنها خواهد بود. در برهههايي از زمان كه اتحاديه دست به گریبان چالش بوده است، انگلستان از آن فاصله جسته و در مقاطعي كه نقش اتحاديه در عرصه روابط بينالملل پررنگتر شده و از جايگاه ويژهاي برخوردار بوده، انگلستان گرايش بیشتری نسبت به نزديكي با اتحادیه پيدا نموده است. موقعيتجغرافيايي انگلستان، گرايش فراآتلانتيكي و تمايل به كشورهاي انگليسيزبان از ديگر متغيرهاي تأثيرگذار بر روند مذكور ميباشند، كه همواره اين كشور را بر سر دوراهي ادغام و يا عدم ادغام قرار داده است. از سويي ديگر با توجه به اهميت انگلستان براي اروپا، اتحاديه نيز مايل به از دست دادن اين عضو مهم نمیباشد. يار ديريني كه در طول سدههاي گذشته از پيشقراولان پيشرفت در اروپا بوده و همواره يكي از تعيينكنندهترين كشورها در اين حوزة مهم از جهان بوده و خواهد بود.
مخالفت بعضی از دولتمردان انگلستان در زمینه همگرایی بیشتر با اروپا بیانگر باقيمانده ی غرور در حال افول انگليسيهاست. و تمایل برخی دیگر از جناحهای سیاسی آن کشور نشاندهنده آن است که انگيس ديگر به عنوان يك قدرت جهاني مطرح نيست بلكه از حضور در اتحاديه اروپا، به دنبال نقش پررنگتری در معادلات بین المللی است.ترديد نسبت به عضويت در اتحاديه اروپا از طرف انگليسيها، از ابتدای شکل گیری همگرايي در اروپا، ريشهها و پيامدهايي دارد كه عليرغم پیوستن اين كشور در سال 1973 به اتحاديه، سياستمداران و سكانداران عرصه سياست خارجي بريتانيا را دچار تنشها و چالشهايي نموده كه ممكن است سالهاي آتي نيز كماكان عرصه سياست خارجي و حتي داخلي را درگير نمايد.
ترديد نسبت به عضويت در اتحاديه اروپا از طرف انگليسيها، از ابتدای شکل گیری همگرايي در اروپا، ريشهها و پيامدهايي دارد كه عليرغم پیوستن اين كشور در سال 1973 به اتحاديه، سياستمداران و سكانداران عرصه سياست خارجي بريتانيا را دچار تنشها و چالشهايي نموده كه ممكن است سالهاي آتي نيز كماكان عرصه سياست خارجي و حتي داخلي را درگير نمايد. به نظر ميرسد هويت سياسي، فرهنگي، سوابق تاريخي، غرور ملي، موقعيت جغرافيايي، نزديكي به آمريكا، برتريهاي سياسي، نظامي و اقتصادي از دلايل اصلي فاصله گرفتن انگليسيها از اروپا باشد. با توجه به موقعيت جزيرهاي بودن به عنوان قدرت دريايي بلامنازع در سدههاي گذشته، همواره قدرتي موازنه گر در اروپا به شمار آمده است. انگليسی ها در دورههايي كه اتحاديه دچار بحران بوده، از آن فاصله جسته و دورههايي كه اتحاديه در اوج شكوفايي خود بوده، گرايش بيشتري را نسبت به آن پيدا كرده اند. و گاهاً در حوزههايي از سياست خارجي كه از توان كمتري براي ايفاي نقش برخوردار بودهاند سعي نمودهاند تا اتحاديه را درگير نمايند. نگاهي به ساختار قانون اساسي انگلستان كه نسبت به قانون اساسي ساير كشورها چندان مدون و با ثبات نيست و هر از گاهي قانوني را تغيير داده يا قانون جديدي را مصوب مينمايند، ما را به اين نتيجه ميرساند كه انگليسيها تمايل چنداني به قبول چارچوب مدون و ساختار محدود كننده ندارند. كما اينكه تاكنون بيشترين همكاريهايشان با اتحاديه اروپا در موارد غير رسمي و عملي بوده است.
با اين جود بريتانيا براي فرار از خطر انزوا در جهاني كه به احتمال زياد قدرت هژمونيك آمريكا در آينده دستخوش افول خواهد گرديد، لاجرم بايستي همگرايي بيشتري با اتحاديه اروپا در پيش بگيرد. چه بسا توان سياسي، نظامي، اقتصادي و همچنين گرايش كشورهاي شرق اروپا به انگلستان، اين كشور را به عنوان يكي از رهبرن اصلي اتحاديه اروپا تبديل نمايد.
عبدالله مهربان-کاندیدای دکتری مطالعات اروپا از دانشگاه تهران