فراتاب ـ گروه فرهنگی/ بابک صفری:
«انگار هیچ جور خوشبخت نیستیم.»_ از فیلم علفزار پرموج "تنها کلیشه ای که در عالم هنر به آن اعتقاد دارم قلع و قمع کردن فیلم های هالیوودی است. در تخریب سینمای آمریکا از هیچ کوششی فرو گذار نخواهم بود حتی اگر به کلیشه ای اعصاب خرد کن برای همگان تبدیل شود." بابک صفری
در دنیای متلاطم، جاودان و بی کران سینمای ژاپن، یاسوجیرو اوزو نامی متفاوت و درخشان است. فیلم سازی که مولفه ها و ساختار آثارش از سایر نوابغ هم وطنش متمایز بوده، سکونت و متانتی که در آثار اوزو دیده می شود بسیار متفاوت تر از دیگر آثار سینمای ژاپن است که ریتم بصری و شنیداری تکان دهنده ، سریع و تیغ دار مشخصه بارز آنها می باشد. اوزو برای سینماروهای آمریکایی هالیوودی نامی غریب است،کسانی که به دیدن فیلم های هالیوودی می روند نمی توانند با سینمای ساده و مینی مال اوزو ارتباط برقرار کنند زیرا مولفه های ذهنی آنها با واژگان سینمای اوزو زمین تا آسمان متفاوت است. مولفه های ذهنی فیلم بین های هالیوودی عبارت است از : درام، داستانگویی، خشونت، سکس، هیجان، تعقیب و گریز، اکشن، معما و قهرمان بازی. اما سینمای اوزو استعاره ناب و خالص است .سینمای تنهایی، خلا و سکون است. دوربین اوزو مودب است، جنجال نمی بیند و مخاطب را غرق در فیلم نمی سازد، بین مخاطب و فیلم پلی ایجاد می کند.
سینمای اوزو استعاره ناب و خالص است .سینمای تنهایی، خلا و سکون است. دوربین اوزو مودب است، جنجال نمی بیند و مخاطب را غرق در فیلم نمی سازد، بین مخاطب و فیلم پلی ایجاد می کند.تم اصلی اوزو در فیلم هایش طبقات متوسط جامعه، خانواده و مسائل خاص مربوط به رابطه بین پدران و فرزندان است. فیلم های اوزو کانون خانواده، فرهنگ ژاپنی و شیوه ی سنتی زندگی ژاپنی در دوران مدرن را به تصویر می کشند. در آثار او همواره خانواده هایی وجود دارند که با مسائل مختلف اجتماعی روبرو می شوند، دخترانی که بخاطر تنهایی پدرانشان از ازدواج منصرف می شود و در مقابل پدر همواره قصد دارد تا این از خود گذشتگی دخترش را با محبت ها و علایق خاص جبران کند. روابط اعضای خانواده ، فرزندانی که شاید به دلیل مشغله های کاری ناشی از دنیای صنعتی محبت به اطرافیان و دیگر اعضا را فراموش کنند، و مسایلی از این قبیل دغدغه آثار اوزو می باشد. اوزو ستایشگر پرشور سنت های جامعه ژاپن است. همواره در فیلمهایش نشان می دهد که چگونه در نهایت خانواده ها از هم جدا شده و به نوعی تنهایی و خلا دچار می شوند. سینمای اوزو در نهایت سادگی به سر می رود، آدم های آثارش انسان های خوبی هستند علی رغم مشغله هایشان و گاه فراموش کردن یکدیگر باز هم به گونه ای هستند که نمی شود نسبت به آنها بدبین بود، اوزو احساسات را به تعویق می افکند، از احساسات خام و دم دستی می گذرد و به درون آدمها می رود و جهانشان را نشان می دهد.
دوربین اوزو همواره ساکن و راکد است، در اکثر فیلم هایش حرکات دوربین انگشت شمار می شوند، دنبال شیطنت و ماجراجویی نمی رود و با متانتی خاص رفتارها و آداب و اعمال متین خانواده های ژاپنی را به تصویر می کشد. از اوزو به عنوان پاسدار سنتها و آیین های ژاپنی یاد میشود و وی را به عنوان ژاپنی ترین کارگردان میدانند.
فیلم های اوزو کانون خانواده، فرهنگ ژاپنی و شیوه ی سنتی زندگی ژاپنی در دوران مدرن را به تصویر می کشند. از اوزو به عنوان پاسدار سنتها و آیین های ژاپنی یاد میشود و وی را به عنوان ژاپنی ترین کارگردان میدانند.
داستان ها و فیلم های اوزو بسیار ساده و خودمانی است. داستان هایی که به مشکلات اعضای خانواده می پردازد، سکانس های طولانی و دوربین ها به گونه ای مستقر می شود که افراد را در حد نشستن به روی تشکچه های تاتامی می توان مشاهده کرد. میزانسن ها ساده و خبری از دکورهای عظیم نیست، احساسات تحریک نمی شوند و دکوپاژ بی آلایش است. اوزو در پایان هر سکانس گوشه ای از یکی از اتاق های خانه را نشان می دهد که هیچ یک از شخصیت های فیلم در آن حضور ندارند و با موسقی منحصر به فردی خلا و تنهایی را برای ما تشدید می کند و سکانس با نشان دادن یک پدیده ی صنعتی نظیر دودکش منازل یا کارخانجات یا از این قبیل مسایل به سکانس بعدی متصل می شود .گویی اوزو می پنداشت که صنعت عامل این تنهایی و خلا می باشد.
عناصر سبکی در آثارش همانند تم آن ها بر نوعی خلا استوار است. خبری از ماجراجویی و اضطراب نیست، پیرنگ داستان ساده است، اتفاق خاصی قرار نیست که ما را تکان دهد، در فیلم غرق نمی شویم، فقط با یک داستان ساده روبرو می شویم ولی در این سادگی به تفکر دست می یازیم. اوزو معتقد بود که داستانهای دراماتیک باید دور ریخته شوند، چرا که چیزی برای سینما ندارند. به گمان وی کسی که میکوشد تا با فیلم، عملی دراماتیک انجام دهد، شبیه به کسی است که تلاش میکند از ارّه به جای چکش استفاده کند. اگر هنر درام مانع نشود، سینما رسانهای حیرتآور خواهد بود.
در آثار دیگر فیلم سازان بزرگ ژاپنی نظیر ماساکی کوبایاشی، کنجی میزوگوچی، آکیرا کوروساوا یا هیروشی تیشیگاهارا، یک ریتم سریع و محکم را مشاهده می کنیم. برای مثال در آثار کوبایاشی موسیقی به شدت و با زیبایی تمام در خدمت تدوین فیلم است و خودش نیز زیبایی می آفریند، فلاشبک ها، عناصر بصری و قدرتمند و داستانگویی فوق العاده مشخصه ی آثارش است. اوزو معتقد بود که داستانهای دراماتیک باید دور ریخته شوند، چرا که چیزی برای سینما ندارند. به گمان وی اگر هنر درام مانع نشود، سینما رسانهای حیرتآور خواهد بود.کوبایاشی با نماهای درشت متعدد زیبایی بصری را در ذهن مخاطب می نگرد یا در آثار میزوگوچی نماهای بلند و درام گرایی و تجربه گرایی فوق العاده قدرتمندی وجود دارد. ولی فیلم های اوزو فاقد تمام این مولفه ها می باشد. ریتم آثار او به شدت کند است و دوربین ساعت ها در یک گوشه می ماند. آنچه فیلم را پیش می برد سکانس های طولانی است که اکثرا از نماهایی که افراد دور یک میز ناهار خوری خاص فرهنگ ژاپنی نشسته اند گرفته می شود، مکالمه های طولانی به همراه نوشیدن مشروبات تمام سکانس را در بر میگیرد. موسیقی فیلم بیشتر در نماهایی به کار میرود که تنهایی بصری برای مخاطب به نمایش درمی آید مانند پایان سکانس هایی که چند ثانیه دوربین گوشه ی خالی از خانه را نشان می دهد. دوربین در اکثر اوقات روی حصیر تاتامی قرار گرفته تا انگار ما هم به شیوه ی ژاپنی ها بنشینیم و نگاه کنیم. ثابت ماندن تصویر، حتی با خروج شخصیت ها از نما، و دیدن اشیا از دیگر ویژگی های سینمای اوزوست. به قولی دیگر، انسان ها در کنار اشیا دیده می شوند و این انسان نیست که به تنهایی اهمیت دارد، بلکه اشیا هم در فیلم های اوزو به اندازه ی شخصیت ها از اهمیت برخوردارند.در سینمای استوار بر نما، اوزو تمامی قراردادها را شکسته است.
اوزو در فیلم هایش از پرداختن به مسائل غیر ضروری اجتناب می کند. وی به گونه ای همانند برسون رسالت سینما را نشان دادن ضروریات می داند به لحاظ تکنیک کارگردانی و نوع روایت نیز «یاسوجیرو اوزو» سبک و روش ویژه ی خودش را دارد. روایت ها بیشتر کاملاً خطی و ساده جلو برده شده و در مرحله ی فنی فیلمبرداری نیز از جابه جایی بی اندازه ی دوربین و دادن میزانسن های پیچیده ی آن نیز چندان خبری نیست. بیشتر نماها ثابت و در مدت زمان نسبتاً طولانی گرفته شده اند. از جابه جایی بازیگران و اشیا هم ترجیحاً به ندرت استفاده کرده است. با این حال فیلم های او آنچنان مسحور کننده و هیجان انگیز است که هنوز هم از حد تصور خارج است. تصاویر آثارش از عمق میدان کاملاً روشن و واضح هستند و بازی بازیگران در عالی ترین شکل ممکن ارایه شده است. در چند فیلم که به شکل رنگی فیلمبرداری شده اند، فیلمساز به گونه ای جالب بر روی یک رنگ مثلاً قرمز تأکید ویژه ای کرده است.
در فیلمهای اوزو به ندرت نماهای درشت می بینیم، و دوربین در خدمت بیان کردن عواطف و احساسات نیست. همچنین از پرداختن به مسائل غیر ضروری اجتناب می کند. اوزو به گونه ای همانند برسون سینما را نشان دادن ضروریات می داند .آدم های فیلم هایش شبیه به هم هستند .اوزو چنان برای دوربینش احترام قائل است که از نشان دادن و قاحت در آثارش به شدت گریزان است. مهم ترین و شاهکارترین فیلم اوزو شاید داستان توکیو باشد که آن را در سال 1953 ساخت. فیلمی که به پدر و مادری می پردازد که برای دیدن فرزندانشان به توکیو می روند که در آن شهر به انسان های صنعتی تبدیل شده اند، اما مشغله های مسایل دنیای صنعتی مدرن باعث می شود که این والدین نتواند از محبت فرزندانشان به نحو احسنت بهره ببرند. از دیگر فیلم های او می توان آخر بهار 1949، صبح بخیر1959، بعدازظهر پاییزی 1963 نام برد.
کاوایی در فیلم بعدازظهر پاییزی می گوید: «تنهاییم، آدم همیشه تنهاست» مانند واپسین کلام هیرایاما در این فیلم که آخرین جمله در آثار اوزوست «آخرش تنها شدم» تنهایی راز سینمای اوزوست.