فراتاب- حسن بهشتی پور: سران کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای قرار است در روزهای سوم و چهارم تیرماه آینده ( 23 و 24 جون 2016) نشستی در تاشکند پایتخت ازبکستان داشته باشند. پس از آنکه در سال گذشته کشورهای هند و پاکستان به عنوان دو عضو ناظر با تصویب اعضای شش گانه شانگهای روند عضویتشان آغاز شد و پس از تصویب اسناد پایه ای که قرار است به تدریج در این دو کشور تائید و اجرا شود، عضویت آنها کامل خواهد شد. اکنون در این اجلاس آنگونه که در اخبار مطرح شده است، قرار است درباره شروع روند عضویت کامل ایران، یکی دیگر از اعضای ناظر این سازمان، تصمیم گیری شود.
البته دولت یازدهم بر خلاف دولت قبل در این سه اجلاس اخیر نشان داده است اصرار چندانی برای عضویت ندارد و بیشتر مایل است به جای درخواست عضویت کامل، از سوی اعضای شانگهای رسما دعوت به عضویت شود. بر این اساس موضوع عضویت ایران بار دیگر در محافل کارشناسی به بحث گذاشته شده است. به ویژه آنکه پس از برجام و پایان تحریم ها در عمل مهم ترین بهانه برای دعوت نکردن از ایران برای تبدیل وضعیت آن از عضو ناظر به عضو اصلی، برطرف شده است.
در مطلب پیش رو تلاش شده است از منظر حقوقی و منافع ملی نشان داده شود که ایران در شرایط کنونی بهتر است همچنان به عنوان عضو ناظر باقی بماند و تا زمانی که شرایط لازم برای تامین منافع بلندمدت آن فراهم نشود، درعمل عضویت ایران در سازمان شانگهای منافع مورد نظر موافقان را تامین نمی کند.
بحث حقوقی
1- در مقدمه قانون اساسی به صراحت آمده است:
«قانون اساسی باتوجه به محتوای اسلامی انقلاب ایران كه حركتی برای پیروزی تمامی مستضعفین بر مستكبرین بود زمینه تداوم این انقلاب را در داخل و خارج كشور فراهم می كند به ویژه در گسترش روابط بین المللی، با دیگر جنبش های اسلامی و مردمی می كوشد تا راه تشكیل امت واحد جهانی را هموار كند (ان هذه امتكم امه واحده و انا ربكم فاعبدون) و استمرار مبارزه در نجات ملل محروم و تحت ستم در تمامی جهان قوام یابد. ... همان تحقق حكومت مستضعفین در زمین خواهد بود. (و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین)».
بر اساس این رویکرد جمهوری اسلامی ایران به دنبال توسعه مناسبات با همسایگان، کشورهای اسلامی و کشورهای مستضعف مخالف نظام سلطه بین المللی است. این رویکرد بر اساس گفتمان انقلاب اسلامی در برابر گفتمان استکبار جهانی است.
2- در بند شانزدهم از اصل سوم قانون اساسی آمده است:
«تنظیم سیاست خارجی كشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان».
براساس این بند روشن است اولویت ایران در سیاست خارجی رابطه با کشورهای اسلامی بر اساس مناسبات برادرانه و نیز مستضعفان جهان است. اما این موضوع تعارضی با عضویت در یک سازمان غیر اسلامی ندارد. منتهی موضوع مهم آن است که بر اساس معیارهای اسلامی یک فرد مسلمان نمی تواند سلطه غیرمسلمانان را بپذیرد. به ویژه وقتی ضرورت یا اجباری هم در کارنیست.
3- اصل نهم قانون اساسی مقرر می دارد:
«در جمهوری اسلامی ایران آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی كشور از یكدیگر تفكیك ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران كمترین خدشه ای وارد كند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی كشور آزادی های مشروع را، هرچند با وضع قوانین و مقررات، سلب كند».
همچنانکه ملاحظه می شود در این اصل بر اهمیت حفظ استقلال کشور در کنار حفظ وحدت ملی و تمامیت ارضی تاکید شده است. در اینجا بحث بر سر آن است که آیا کشورها می توانند از بخشی از استقلال خود برای عضویت در سازمانی جمعی صرف نظر کنند تا بتوانند از مزایای حرکت جمعی استفاده کنند؟ عضویت در سازمان شانگهای بی تردید بخشی از استقلال ایران را در سطح تامین منافع مستقل خود در منطقه محدود می کند آیا در ازای منافع موجود در همکاری های نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی در این سازمان، پذیرش این محدودیت ها استقلال کشور را خدشه دار نمی سازد؟
4- دراصل 81 قانون اساسی آمده است:
«دادن امتیاز تشكیل شركت ها و موسسات در امور تجارتی و صنعتی و كشاورزی و معادن و خدمات به خارجیان مطلقا ممنوع است».
براساس این اصل وقتی دادن هرگونه امتیازی در باره تشکیل شرکت ها و موسسات به خارجی ها به هرشکل در هر سه بخش اصلی اقتصاد یعنی صنعت، کشاورزی و خدمات مطلقا ممنوع اعلام شده است، اصولا ایران در شانگهای چگونه می تواند از همکاری های متقابل اقتصادی بدون ایجاد زمینه برای دادن امتیازهای کافی برای سرمایه گذاران بهره مند شود؟
5- در اصل 152 قانون اساسی آمده است:
«سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران براساس نفی هرگونه سلطه جویی وسلطه پذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی كشور، دفاع ازحقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت های سلطه گر و روابط صلح آمیز متقابل با دول غیر محارب استوار است».
دراین اصل هرگونه مناسبات براساس نفی سلطه جویی و سلطه پذیری مورد تاکید قرار دارد. اکنون باید دید عضویت در شانگهای تعهدی برای ایران در برابر سلطه جویان به وجود نمی آورد. عملکرد روسیه در سال های گذشته و چین در سال های اخیر به ویژه در دوران تحریم که حتی پول های ایران را به بهانه های مختلف پس ندادند این واقعیت تلخ را به ما می رساند که عضویت ایران در شانگهای، دادن تعهدهای 23 گانه ای که جزئیات آن هم هنوز مشخص نیست، ممکن است ایران را در حوزه نفوذ چین و روسیه قرار دهد. در این حالت آیا برای ایران راحت تر نیست که بدون سپردن تعهدات مورد نظر شانگهای در روابط دو جانبه با چین یا روسیه و یا حتی هند منافع مورد نظر خود را جستجو کند؟
زیرا درصورتی که ایران به عضویت شانگهای درآید نمی تواند فقط آن بخش از تعهداتی را که مغایر با منافع و استقلال خود نمی داند، بپذیرد. سابقه اینگونه سازمان های نظامی، امنیتی و سیاسی به ما نشان می دهد که یا باید تعهدهای سازمان را کلا بپذیریم و یا قید عضویت کامل در شانگهای را بزنیم.
ب: نقد دلایل عضویت ایران در شانگهای
1- مقابله با تروریسم و افراط گرایی:
یکی از محورهای اصلی همه نشست ها در شانگهای در سال های بعد از 2001، مبارزه با تروریسم و افراط گرایی مذهبی بوده است. اما مشکل در این است که مصادیق تروریسم و افراط گرایی از نظر شانگهای با ایران متفاوت است. زیرا آنچه که ایران افراط گرایی مذهبی می داند که بیشتر مربوط به گروه های وهابی-تکفیری است که با برداشت چینی ها و روس ها و اکثر دیگر اعضای شانگهای که کلیه گروه های اسلام گرا را افراطی تلقی می کنند، منطبق نیست. وقتی ایران عضو شانگهای شد در اینگونه موارد چه اقدامی می تواند انجام دهد؟ معلوم است در این موارد اختلاف های اساسی آغاز می شود.
2- مقابله با یکجانبه گرایی آمریکا و متحدانش:
سازمان شانگهای بارها و بارها در اطلاعیه ها و بیانیه های خود مخالفت خود را با آنچه که یکجانبه گرایی آمریکا در عرصه بین المللی می خواند، اعلام کرده است. اما سازمان شانگهای به هیچ وجه یک سازمان ضدآمریکایی و ضد ناتو ارزیابی نمی شود. زیرا اولا کشورهایی نظیر چین و هند بیشترین حجم مناسبات بازرگانی و سرمایه گذاری را با آمریکا دارند. ثانیا در مواردی مانند اختلاف روسیه با غرب بر سر اوکراین و کریمه، سازمان شانگهای از کوچکترین حمایت مستقیم از روسیه خودداری کرد. حتی در زمان رای گیری در سازمان ملل در خصوص دفاع از حفظ تمامیت ارضی اوکراین که به زیان روسیه بود، اکثر اعضای شانگهای رای ممتنع دادند. وقتی در شانگهای با روسیه چنین رفتاری می شود، دیگر تکلیف ایران مشخص است. در واقع بعید است که اگر ایران با آمریکا درگیر شود آنها از ایران حمایت کنند؛ یا آنکه آمریکا به خاطر عضویت ایران در شانگهای، در رفتارش با ایران تغییر رویه بدهد. در مجموع نگاه و انتظار از شانگهای به عنوان ناتوی شرقی از اساس غلط است و در عمل با واقعیت های بیست سال گذشته این سازمان چه زمانی که در سال 1996 به عنوان پیمان شانگهای خوانده شد و چه از سال 2001 که به سطح سازمان ارتقاء یافت، تطابق ندارد.
3- گسترش همکاری های اقتصادی ایران:
بعد از برجام، ایران این امکان را پیدا کرده است که با کشورهای جهان مناسبات متقابلا سودمند برقرار کند. در این شرایط به نظر می رسد ایران به جای پیوستن به شانگهای اگر وارد گروه بریکس بشود (اتحاد اقتصادی روسیه، چین، هند، برزیل و آفریقای جنوبی) منافع بیشتری دارد. ایران زمانی می تواند انتظار داشته باشد که سازمان شانگهای رسما از آن برای عضویت در این سازمان دعوت کند که اولا از لحاظ اقتصادی به وضعیت با ثبات تری رسیده باشد و از سوی دیگر، موفق شده باشد مشکلات مناسبات اقتصادی خود را با سایر کشورهای جهان از جمله اتحادیه اروپا حل و فصل کند. در این حالت است که ایران بیشتر و بهتر می تواند منافع خود را در مقایسه با عضویت در شانگهای تامین کند.
4- اهمیت همکاری های منطقه ای در جهان چند قطبی:
به نظر می رسد اکثر کشورها پس از فروپاشی نظام دوقطبی در جهان به دنبال افزایش نقش آفرینی خود در چارچوب سازمان ها و نهادهای منطقه ای هستند از این رو تاکید می شود اگر ایران به عضویت شانگهای درآید می تواند جایگاه منطقه ای خود را افزایش دهد. در حالی که ایران اگر بتواند اکو را بیشتر تقویت کند و پیمان همکاری با «شورای همکاری خلیج فارس» را به امضاء برساند و عراق را هم وارد این بازی کند، بیشتر و بهتر سود می برد. چرا که در این منطقه است که ایران می تواند نقش محوریت خود را حفظ کند. در ضمن ایران می تواند امیدوار باشد پس از پایان بحران در سوریه و عراق، اتحادی چهار جانبه بین ایران، ترکیه، عراق و سوریه و یا حتی با مشارکت اردن در غرب آسیا شکل بگیرد.
جمع بندی بحث:
بدون شک ایجاد یک آسه آن جدید، بعد از پوست اندازی سیاسی در خاورمیانه، بین حوزه خلیج فارس و چهار کشور ایران، عراق، ترکیه و سوریه دور از دسترس نیست. شاید با توجه به اوضاع بحرانی کنونی در روابط بین کشورهای ایران و عربستان این دیدگاه قدری خوشبینانه و غیرواقعی به نظر برسد اما باید گفت بسیاری از زمینه های بالقوه برای همکاری بین این کشورها وجود دارد که اگر منافع موجود خوب تشخیص داده شود و تغییراتِ پیش روی کشورهای عربی در سمت و سویی که مورد انتظار است، پیش برود، دستیابی به هدف مذکور دور از دسترس نخواهد بود.
مطلب آخر آنکه جا دارد آقای روحانی رئیس جمهور در اجلاس تاشکند شرکت کند تا پس از بیش از یک دهه فرصت مغتنمی ایجاد شود تا از نزدیک مسائل موجود بین ایران و ازبکستان به صورت دوجانبه در عالی ترین سطح حل و فصل شود و صد البته پیام روشنی هم برای دولت دوشنبه باشد؛ که بازی های دو یا چند جانبه در همه جا امکان پذیر است، در ریاض، دوشنبه، تاشکند و تهران فرقی نمی کند.
منبع سایت ایراس
نویسنده: حسن بهشتی پور - تحلیل گر ارشد مسائل اوراسیا و عضو شورای علمی ایراس