فراتاب ـ یجیی زرین نرگس* ـ سرویس بین المللی:
شاید در تصویر شاعرانهی "ساحل دُوِر" از "ماتیو آرنولدز"، بتوان امروز خاورمیانه و عراق را به خوبی تصویر کرد؛ «وضع ما در اینجا چنان است که گویی در دشتی تیرهگون باشیم... سراسیمه از هشدارهای مغشوشِ نبرد و پرواز... در جایی که با رسیدن شب، سپاهیان نادان به هم میآویزند... باید کاری بهتر از این از عهدهی ما ساخته باشد». این تصویر شاید اولین وضعیتی باشد که کردها در عراق خود را با آن مواجه میبییند، آنها فکر میکنند که کار بهتری از آنها برمیآید. اما بگذارید تا به اصل مطلب بپردازیم، آنچه وضعیت امروز کردها در عراق را برمیسازد که آنها را در شرایط از مشتاقی به آینده و مهجوری از حال قرار داده است، چیست؟ پاسخ این سوال و مسالهی حکومت اقلیم کردستان عراق و رهبران آن را "آلن دوباتن"، در یک ایدهی فلسفی و ادبی با خود دارد.
فضای برزخی، چند ویژگی بارز دارد؛ محل استقرار دائمی نیست، دیستوپیانی است و در نهایت تردیدی و ترسی سرشار بر آن حاکم است
"آلن دوباتن" از متفکران اروپایی، با گسستن از فضای فلسفی انتزاعی حاکم بر غرب، راهی را میرود، که پیشتر از او فیلسوفان زیادی رفته بودند که "شوپنهاور" یکی از سرآمدان آن است. منظور کشیدن پای فلسفه به زندگی است، کاری که "رواقیان" به بهترین معنا به انجام رسانده بودند. دوباتن در کتاب "در باب مشاهده و ادراک"، یک مفهوم فلسفی را از دل نقاشیهای "هاپر" بیرون میکشد و به آن "فضای برزخی" میگوید، حال این مهم است که او خواهان بدل کردن این مفهوم به فلسفهای برای زندگی است. فضای برزخی، چند ویژگی بارز دارد؛ محل استقرار دائمی نیست، دیستوپیانی است (این مفهوم به معنای رایج و گاها اشتباه آن برای ما، ضدآرمانشهری معنا نخواهد شد، بلکه به معنای همان وضعیت برزخی با کورسوی امید است که سرنوشت همراه با اضطراب پیشا دوزخی یا بهشتی را نمایان میکند، در عین حال چشم امید به آینده) و در نهایت تردیدی و ترسی سرشار بر آن حاکم است. در این فضا تصمیم ما به واسطهی هزاران رخداد میتواند قابل درک شود، تا بتواند به کنش آتی ما شکل دهد. پس ما چیزی را به انتظار نشستهایم، که فضای برزخی نشان آن است، از جایی آمدهایم و به جایی روانیم، نه آنکه خواهان ماندن در این فضای موقت باشیم.
کردها در کردستان عراق، سالهاست یک مفهوم را به بهانهای برای پایاندادن به زندگی تحت لوای عراقی، دستآویز قرار داده و در عین حال تلاشهایی حدودی برای خروج از این وضعیت نیز پیشه کردهاند. آنها از استقلال دم میزنند، که در شرایط کنونی، همان "فضای برزخی دوباتنی" است و خواهان خروج از آن هستند. نمیتوان با دید مطلقنگرانه گفت آنها به سوی آیندهای جنتوار میروند، یا خود را در دوزخ و آتش خونین جنگهای ناشی از دولتی جدید غرق میکنند، که همانه پیشتر ریچارد تیلی گفتهاست، دولتها از دل جنگها و خونریزیها بیرون میآیند، این یک واقعیت تاریخی است. پس تصمیم آنها برای رفتن به سوی استقلالخواهی، شاید برایشان به معنای درگیرشدن در یک سری جنگهای داخلی میان خود و نیز با دولت عراق و جریانهای شیعی و سنی باشد، یا از سوی کشورهای قدرتمند منطقهای مورد فشار قرار گیرند، یا با بیارادگی و سکوت بینالمللی مواجه شوند و یا برعکس، شرایط از این که هست بهتر شود، که البته باید تصمیمی گرفت و راه را رفت، یا استقلال، یا ماندن در وضعیت فعلی، یا تلاش برای ساخت عراقی بهتر و یکپارچه.
اصل نخست، فضای برزخی حاکم بر کردستان عراق، دائمی نخواهد بود، چرا که به هرحال این تصمیم روزی عملیاتی خواهد شد و رهبران، سیاسیون و احزاب و جریانهای اقلیم در مورد بازگشت به دوزخی که خود در مورد عراق تکرار میکنند، که آتش آن دامن کردها را گرفته، یا رفتن به سوی بهشتی که رهبران کرد از آن دم میزنند، تصمیم خواهند گرفت. که اگرچه در فضای اجتماعی و روشنفکری، کم نیستند افرادی که از پایان عراق سخن میگویند و خواهان نجات اقلیم از باتلاق ورشکستهی عراق هستند، نماد اصلی این سخن، روشنفکر اهل اقلیم کردستان عراق، فرهاد پیربال است که شناسنامهی عراقی خود را در یک کنفرانس به آتش کشید.
به عنوان اصل دوم، این فضای برزخی دیستوپیایی است، چرا که کردهای عراق یا حکومت اقلیم کردستان عراق، به مانند بسیاری از دولتهای منطقهای که روزی در همین وضعیت بودهاند، و امروز دولت خود را دارند، اگرچه بسیاری با دولتی ورشکسته، ناکامیاب و مریض به سر میبرند، تصمیم قطعی را برای خروج از این فضا با کورسوی امید خواهند گرفت. آیا دولت آتی آن آرمانشهری است که رهبران میگویند یا آن جهنمی خواهد شد که رقبا و دشمنان کردها برایشان نشان میدهند. این سوال را باید به آینده و رخدادهای پیشبینیناپذیر خاورمیانه و عراق سپرد. اما نباید کورسوی امید رهبران و مردم کرد را نادیده گرفت.
ترس از وضعیت داخلی اقلیم و مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن که بحرانهای مختلفی را برای حکومت اقلیم کردستان عراق به بار آورده است. ترس از رقابتهای درون و بینا حزبی و عدم انسجام ذهنی و عینی برای برساختن آیندهای که شاید مبهم است. ترس و تردید از کنش و واکنش نیروهای درون عراق و کشورهای همسایهی آن
در عین چشم امید کردها به آینده، آنها ترسی و تردیدی دائمی را هم در سر میپرورانند، این اصل سوم فضای برزخی است. ترس از وضعیت داخلی اقلیم و مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن که بحرانهای مختلفی را برای حکومت اقلیم کردستان عراق به بار آورده است. ترس از رقابتهای درون و بینا حزبی و عدم انسجام ذهنی و عینی برای برساختن آیندهای که شاید مبهم است. ترس و تردید از کنش و واکنش نیروهای درون عراق و کشورهای همسایهی آن، که هرگونه استقلال اقلیم کردستان عراق را به دیدهی تردید و از زاویهی تهدید مینگرند. این میتواند باعث دامن زدن به تنشهای بینا جناحی در اقلیم شود، که دولتهای منطقه در مقابل هرگونه امید کردها برای ساختن دولت خود، سنگاندازی کنند، یا خود کردها در داخل، در مورد وضعیت داخلی اقلیم و مشکلات دامنگیر آن یعنی رهبری، فساد سیاسی، فشار اجتماعی، با تهدید به ورود به یک دورهی طولانی از جنگهای داخلی خونین، احساس ترس کنند. اما امید کماکان اصل اول ریسک در مورد آینده است، به قول پاسکال مانند امور دینی این یک شرطبندی ایمانی است، چون خبری از آینده نداریم.
بگذراید تا کمی آکادمیکتر به قضیه نگاه کنیم. سادهترین خوانش از وضعیت امروز عراق را "بنیاد صلح" در شاخص دولتهای شکننده به همراه مجلهی سیاست خارجی، از سال 2005 تا 2015، ارائه دادهاند. آنها بر اساس سه کلان شاخصهی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، در 12 زیرمجموعه یا زیرشاخه، به بررسی وضعیت عراق پرداختهاند، که این خوانش وضعیت، در کنار 178 دولت دیگر، درک بهتری را ارائه میدهد. بر اساس شاخصهای 12 گانه، شامل؛ اجتماعي (فشار جمعيتي، سرگردانيِ گستردهی آوارگان و بيخانمانهاي داخلي، گروههاي انتقامجو، و مهاجرت انساني مداوم و مستمر و فرار مغزها). اقتصادي (توسعهی اقتصادي نامتوازن، فقر شدید و افول اقتصادي)، و سياسي (مشروعیت دولت، خدمات عمومي، حقوق بشر و حاکمیت قانون، وجود ارتشهاي چريكي و ارتشهاي خصوصي، نخبگان جناحبنديشده و مداخلات خارجي) است، در تمام سالهای مورد بررسی، عراق در یک یک شاخصها به صورت موردی، و تمام آنها به صورت کلی، جزو 15 دولت ورشکسته و شکننده جهان قرار داشته است. این یعنی با تداوم وضعیت فعلی عراق، که متاسفانه رو بهسوی بدترشدن دارد و بهتر نمیشود، امیدی چندان نمیتوان به آینده داشت. پس کردها در وضعیت سختی قرار گرفتهاند، که دهها عامل آنها را به سوی استقلالخواهی میبرد و همان اندازه ترس از آیندهی مبهم هم مانعی بر سر راه آنها خواهد گذاشت.
کردهای اقلیم کردستان عراق، رهبران، سیاسیون و مردم، همگی در یک فضای برزخی دوباتنی به سر میبرند، که شاید اولین اصل قابل بارگذاری بر آن جمع میان خوف و رجا باشد. آنها در این وضعیت با گزینههای محدود، اما سرنوشتسازی مواجه هستند، که هر انتخاب، آیندهی کردها را تحتشعاع کامل قرار خواهد داد. این تصمیم گویا در مسیری قرار گرفته است که قابل بازگشت نیست. ناخودآگاه مردم اقلیم کردستان، حامی این استقلالخواهی است، اما باید دید چگونه امر ناخودآگاه، عقلایی خواهد شد و در فضای خودآگاه و حتا عینی خود را عرضه خواهد کرد. این سرنوشت مبهم، سوالی است که هر کسی با آن درگیر است، اما در خاورمیانه، کارشناس سیاسی و روابط بینالمللی، نمیتواند بر اساس روندهای تاریخی دست به پیشبینی زند، چرا که حوادث در این منطقه همیشه، تمام روندها و تصمیمات را با خود دگرگون میکنند.
* پژوهشگر مسائل خاورمیانه