فراتاب: ایران در بحرانی اقتصادی گرفتار شده که نه تنها ادامهی آن قابل پیشبینی است، بلکه عواقب آن به شدت تهدیدی برای آیندهی این کشور خواهد بود. دولت ایران در شرایطی قرار دارد که با کسری بودجهای ۸۷۰ هزار میلیارد تومانی دست و پنجه نرم میکند. در مقابل، کشورهای همسایه مانند امارات متحده عربی با تکیه بر درآمدهای غیرنفتی سالانه ۹۰۰ میلیارد دلار، به قدرتهای اقتصادی منطقه تبدیل شدهاند. این فاصلهی فاحش در شرایط اقتصادی، بیانگر مشکلات مدیریتی جدی است که تنها بر معیشت مردم تأثیر نمیگذارد، بلکه امنیت ملی کشور را نیز به مخاطره میاندازد.
واقعیت تلخ
در جلسهای در آذرماه 1403 در دانشکدهی علوم سیاسی دانشگاه تهران، دکتر محمد جواد ظریف، معاونت راهبردی رئیسجمهور، با تأکید بر اینکه «امنیت خریدنی و اجارهای نیست و امنیت درونزاست و با تکیه بر ملت باید ایجاد شود»، بحثی را مطرح کرد که به نظر میرسد در عمل بیجواب مانده است. سوالی که از ایشان پرسیدم این بود که آیا کشور ما برای «زایش» این امنیت آماده است؟ آیا در این شرایط اقتصادی که همه چیز در حال نابودی است، دولت زمینههای لازم برای تحقق امنیت درونی را فراهم کرده است؟ در حالی که اقتصاد کشور در حال سقوط است، هویداست که پاسخ چیست؟
شکافهای عمیق
چند ماه از آن نشست میگذرد و بحرانهای اقتصادی نه تنها کاهش نیافته بلکه شدت بیشتری پیدا کردهاند. نرخ دلار در آنروز ۵۷ هزار تومان بود امروز به ۹۳ هزار افزایش یافته است. این تغییرات نه تنها بر قدرت خرید مردم تأثیر گذاشته، بلکه زمینهساز فساد و انحصارطلبیهای گستردهای شده است. در دنیای اقتصادی امروز، دستاندرکاران با احتکار و بازی با قیمتها، تنها منافع خود را تأمین میکنند، در حالی که مردم تقریبا نابود شدهاند.
انحصار و فساد
این وضعیت اقتصادی نابسامان تنها به افزایش قیمتها و نارضایتی مردم منتهی نمیشود، بلکه فساد و سوءاستفاده از منابع عمومی در بازارهای مختلفی در حال گسترش است. انحصارطلبانی که با ارز دولتی اقدام به احتکار میکنند، قیمتها را به شدت بالا میبرند و سودهای کلانی را به جیب خود میزنند. در چنین فضایی، نه تنها مردم عادی آسیب میبینند، بلکه سیاستهای غلط اقتصادی، روز به روز فاصلهی ما را با آیندهای روشنتر بیشتر میکنند.
چرخهی خودتحققیافته یا فرض خودانجام
تمام این بحرانها به یک «فرض خودانجام» (Self-fulfilling Prophecy) منتهی میشود. وقتی دولت با اتخاذ سیاستهای اشتباه، با نوع رفتارشان دیکته میکنند که قیمت دلار و کالاهای اساسی افزایش یابد، مردم نیز به این پیشبینی عامدانه واکنش نشان میدهند و در نهایت آن پیشبینی به واقعیت تبدیل میشود. در چنین شرایطی، به جای مقابله با بحرانها، سیاستها خود موجب تشدید آنها میشود و بدتر از همه، هیچ اقدامی برای اصلاح وضعیت صورت نمیگیرد.
ریشهی بحران
چرا بحرانها همچنان ادامه دارد؟ چرا ما هنوز در این چرخه معیوب گرفتار شدهایم؟ پاسخ ساده است: چون سیاستگذاران به جای مواجهه با ریشههای اصلی فساد و انحصار، تنها در تلاشند تا وضعیت موجود و ظاهر یک کشور اسلامی را حفظ کنند. در این مسیر، نه تنها مشکلات حل نمیشود، بلکه بحرانهای جدیدی شکل میگیرد. به گفته برتراند راسل، «عقیده، میتواند عقیدهی من باشد، اما حقیقت نمیتواند حقیقت من باشد، حقیقت متعلق به هیچ کس نیست برای همین است بر سر عقیده میجنگند اما برای حقیقت نه.» اما وقتی جامعهای به حقیقت دست پیدا میکند، میتواند از خود دفاع کند و از بحرانها عبور کند. در ایران اما، ما بیشتر درگیر عقاید خود هستیم تا حقیقت!
لذا پیشنهاد میشود در اولین قدم ما سیاستها و تصمیماتمان را بر اساس واقعیات حقیقی موجود بگیریم نه بر اساس عقاید و ارزشها، بخصوص در اقتصاد که این عدد و رقم است که تعیین کننده است نه مفاهیم و عقاید.
گزارش از هیوا طاهری از اعضای کلاس آموزش روزنامهنگاری، نویسندگی و برندسازی فراتاب
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است.