کد خبر: 12679
تاریخ انتشار: 22 بهمن 1403 - 17:25
بیان (خدیجه) ابراهیم‌زاده در این گزارش ضمن بررسی ریشه‌های اسطوره‌ای خودشیفتگی یا نارسیس به انواع و اقسام آن و درمان‌های تاریخی آن پرداخته است و این که چه تفاوتی میان خودشیفتگی سالم و غیرسالم وجود دارد؟

 فراتاب: خودشیفتگی یا نارسیسم یکی از موضوعات مهم روانشناسی است که در میان افراد در طبقات و شغل‌ها و شرایط مختلفی رواج دارد بیماری که انواع و اقسام مختلفی دارد.

از نظر اسطوره‌ای اینگونه گفته می‌شود که نارسیس (نرگس) مرد جوان زیبارویی که از عشق اخو (اکو) دوری کرد و محکوم به عشق ورزیدن به تصویر چهره خود در استخر آب شد. او هنگامی‌که به عشق چهره منعکس یافته خود نمی‌رسد، آنقدر غمگین بر لب چشمه می‌نشیند تا تبدیل به گل می‌شود.

چه کسانی برای اولین بار اختلال شخصیت خودشیفته را مطرح کردند؟

خودشیفتگی اولین بار توسط هولاک الیس و نیک، در پایان قرن نوزدهم به علم روان‌پزشکی معرفی شد. خودشیفتگی، با نام نوعی اختلال از نوشته‌های فروید برخاسته است.نارسیسم به شکل‌های مختلفی خود را بروز می‌دهد بطور مثال از نظر فروید همجنس‌گرایی نمونه‌ای از شکل خودشیفتگی است. خودشیفتگی معمولا در دوران بزرگ‌سالی آغاز می‌شود. خودشیفتگان افرادی هستند که تحمل انتقاد ندارند و نسبت به آن بی‌اعتنا هستند و اگر فرد به میزان بالایی از این اختلال رنج ببرد باعث می‌شود تا پرخاش‌گری در او افزایش یابد و روابط بین فردی شخص را مختل می‌کند و زندگی فرد با عدم‌رضایت و کاهش کیفیت زندگی روبرو می‌شود و در مراحل حاد حتی احتمال اینکه فرد نهایتا دست به خودکشی بزند را نیز دارد.

خودشیفتگی از نگاه روان‌کاوان

ما انسان‌ها با یک گرایش فطری خودشیفته به تحسین کردن و تحسین‌شدن به‌ دنیا می‌آییم. اگر رابطه نوزاد و والد مثبت و طبیعی باشد سبب می‌شود تا در۲ یا ۳ سال اول زندگی، هسته اصلی «خود» شکل بگیرد. نوزاد عاشق خودش می‌شود و همان‌طور که می‌دانیم، مادر مرکز رفع همه نیازهای کودک است ولی نمی‌تواند همه نیازها را به موقع برطرف کند و همین سبب می‌شود تا کودک برای جبران این آسیب به خودبزرگ‌بینی پناه ببرد.

انواع خودشیفتگی

اما دو نوع خودشیفتگی سالم و غیرسالم داریم. در «خودشیفتگی سالم» فرد احساس با ارزش بودن و احترام و ارزش متعادل برای خود قائل است اما در «خودشیفتگی غیرسالم» انسان دچار غرور و خود بزرگ‌بینی بوده و همچنین عزت نفس پائینی را داراست.

فرد خودشیفته نمی‌تواند بدون تایید و تحسین دیگران زندگی کند. رها کردن آشکار پیوندهای خانوادگی و قید و بند و ارزش‌های نهادینه جامعه این امکان را به او نمی‌دهد که تنها بماند و به فردیت و آزادی‌اش افتخار کند. بر عکس، در او ایجاد نا امنی می‌کند و فقط می‌تواند،  خودِ باشکوهش را در معرض دید و توجه دیگران بگذارد و یا با تکیه خود بر صاحبان قدرت و شهرت و جاذبه معنوی بر این احساس ناامنی که در او بوجود آمده غلبه کند.

نارسیسها یا همان خودشیفتگان عصر ما معمولا افرادی کسل، دل‌مرده، افسرده و دچار ملال و کسالتی شکننده هستند که زندگی خود را بی‌هدف، پوچ و بی‌ارزش می‌دانند و از زندگی نا امید هستند.

هر قدر شهر امکان ملاقات بیشتری را برای افراد مهیا کند، افراد خود را تنهاتر احساس می‌کنند و هر قدر روابط آزادتر باشد داشتن روابط پر شور کمتر است.

از نیاز به محبت و همدلی تا داروهای ضد افسردگی

بیماران خودشیفته، به همدلی و محبت احتیاج دارند. چرا که بیشتر آنان احساسی را که باید از والدین خود دریافت کردند، دریافت نکرده‌اند و ناخوداگاه می‌خواهند دیگران مانند مادری مهربان با آنها برخورد کنند. برای درمان این مشکل روندی طولانی و پیچیده مورد نیاز است زیرا نمی‌توانند طرد شدن را تحمل کنند. آنان مستعد افسردگی هستند و گاه به آنان داروهای ضد افسردگی تجویز می‌شود.

نویسنده: بیان (خدیجه) ابراهیم‌زاده از اعضای کلاس آموزش روزنامه‌نگاری، نویسندگی و برندسازی فراتاب

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار