فراتاب: مبارزات کُردها در سوریه برای رسیدن به یک وضعیت متعادل و قانونی از چندین دهه قبل آغاز شده و قدمت تاسیس و فعالیت بدون گسست نخستین احزاب کُرد سوری به هفتاد سال پیش باز میگردد. درست خواندید، هفتاد سال یا به عبارتی هفت دهه. احتمالا با خواندن چنین جملهای، نخستین پرسشی که به ذهن متبادر شود، این است: چرا یک مبارزه هفتاد ساله، نباید به یک نتیجه و فرجام نهایی برسد؟ پاسخ به چنین پرسشی، مجال فراوان میطلبد. اما میتوان دلایل اصلی را به شکل اجمالی، چنین دستهبندی کرد:
- وضعیت جغرافیایی و پارامترهای جمعیتی در مناطق کردنشین سوریه و چند و چون روابط کردها با مرکز، مانع از آن شده که دست به سلاح ببرند. در توضیح موضوع جغرافیا باید به این موضوع توجه کرد که این فاکتور مهم و سرنوشت ساز، دو بُعد اصلی دارد:
الف) اغلب مناطق کردستان سوریه، برخلاف جغرافیای کردستان عراق، مسطح است و امکان جنگ نامتقارن و فعالیت چریکی وجود نداشته و ندارد.
ب) در سوریه، برخلاف ایران، عراق و ترکیه، کُردها در یک جغرافیای یکپارچه و منسجم زندگی نمیکنند و در سه منطقه از هم گسسته عفرین در غرب فرات و کوبانی و قامیشلو در شرق فرات، ساکن هستند و شمار قابل توجهی از کُردها نیز در حلب، دمشق، لاذقیه، حما و دیگر شهرهای عمدتا عربنشین ساکن هستند.
- بیشترین جمعیت کُردها در ترکیه هستند و ردههای دوم و سوم از آنِ جمعیت کُرد در ایران و عراق است اما جمعیت کُردها در سوریه اندک است و این مساله نیز موجب آن شده که این جمعیت کم، در برابر سیاست مشت آهنین نظام بعثی سوری، تحرک چندانی نشان نداده باشد اما در عوض به قرارگاه پشتیبانی کُردهای عراق و ترکیه تبدیل شود و معادلهای همچون برادر کوچک، برادر بزرگ، احزاب و نیروهای سیاسی فعال کُرد سوری را در دو قطب اصلی بارزانی – اوجالانی جمع کند. در نتیجه بسیار طبیعیست که منافع و مصالح و به موازات آن تهدیدهایی که علیه آن دو جریان عمده مطرح شود، به شکل مستقیم بر کُردهای سوری نیز تاثیر میگذارد. در چنین شرایطی، تصمیمگیری و اقدام؛ نه در ید خود احزاب کُرد سوری، بلکه در اختیار حامیان و هدایتکنندگان آنها خواهد بود. شاید همین مساله، علتالعلل بسیاری از مشکلات کنونی احزاب کُرد در شمال سوریه باشد.
- از یاد نبریم تا همین چند سال پیش، اغلب خانوادههای کُرد در سوریه، حتی شناسنامه هم نداشتند و نظام بعث سوری؛ امکان هیچگونه نشو و نمای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در اختیار آنها نگذاشت. با آن که حتی در دوران صدام حسین و پیش از او نیز، رادیو کُردی بغداد و امکانات مشابه آن وجود داشت اما در سوریه، وضعیت کُردها، بسیار بدتر از چیزی بود که تصور میشود. بنابراین طبیعی است که یک جمعیت اندک (20 درصد از کل جمعیت سوریه) در یک ساختار خاندانی - امنیتی مبتنی بر مشت آهنین، مجال چندانی برای مبارزهی بیامان و جدی نداشته است.
در سالیان گذشته، کُردهای سوریه را با مبارزات آنان در برابر تروریستهای تکفیری داعش و دیگر گروهها شناختهایم. با عکسهای فراوانی از دختران و پسرانی که در بهار جوانی سلاح به دست گرفته و میجنگند. آنان از سویی با افراطیها تکفیریها درگیر هستند از دیگر سو با حملات بیامان ترکیه و در عین حال، از طرف دمشق هم با بیاعتنایی روبرو میشوند. اما برای درک حقایق سیاسی، تاریخی و اجتماعی مرتبط با کردهای سوری، این تصاویر، کفایت نمیکند و باید ورای مشی و رویهی رسانهای و تحلیلی معمول، به برخی ابعاد عینی و واقعی این موضوع توجه کنیم. اگر نه پناهبردن صرف به ادبیات حماسی و هیجانی و توصیف کُردهای سوری در مقام یک اُبژهی مظلوم و مورد هدف حملات ترکیه و داعش و دیگران، نیاز به تبحر، شناخت و توان تحلیلی خاصی ندارد و چشم بسته میتوان همهی مسائل را بیان کرد و حتی برای آن، راهکار ارائه داد!
اما بر روی ارض واقع چنین نیست و با نگرش جانبدارانه صرف، نمیتوان به درک روشن و قانعکنندهای دست یافت. با آن که هنوز هم کُردهای سوریه برای دستیابی به آمال و اهداف و رسیدن به کف مطالبات خود، راه درازی در پیش دارند، اما دلیلی وجود ندارد که ما تحلیلگران، از تفکر انتقادی، دوری و پرهیز کنیم. باید باور داشته باشیم که جریانات سیاسی کُردی سوریه نیز مانند هر جریان دیگری در هر جای دیگر جهان، مرتکب مجموعهای از خطاها و اشتباهات شدهاند و عین تنبلی و کاهلی است اگر این فضا را تنها و تنها بر اساس گفتمان بیان مظلومیت توصیف و تحلیل کنیم. به عنوان مثال، دو خطای بزرگ و راهبردی رهبران کُرد وابسته به پکک در کردستان سوریه مجموعهای از مشکلات دیگر را به دنبال آورده است:
- راه بر فعالیت بیش از 14 حزب و جریان سیاسی کُردی نزدیک به طیف بارزانی بسته و برای آنها مشکلات بزرگی به وجود آوردند.
- پس از شکست مذاکرات صلح پکک با ترکیه، کردستان سوریه را به شکل آشکار و بیمحابا به میدان قدرتنمایی و قرارگاه پکک تبدیل کردند و این موضوع بهانه به دست ترکیه داد که عفرین و چندین منطقهی دیگر را اشغال کند.
در کنار پرداختن به این دو خطای راهبردی بزرگ، باید به سه موضوع بسیار مهم دیگر نیز اشاره کرد:
نخست مبارزات جوانان کُرد سوری در برابر تروریستهای افراطی و تکفیری، یک تصویر نایاب و نادر از مقاومت کُردها در طول تاریخ بود و حضور زنان و دختران در این میدان، به آن ابعادی جهانیتر و حماسیتر داد.
دوم در میدان عمل، کُردهای سوری برای اتفاق ائتلاف و همکاری سیاسی و نظامی با دیگران، کارتهای متعدد و گزینههای طلایی متکثری در اختیار ندارند و بسیاری از اقدامات آنان از سرِ ناچاری است. در شرایطی که دولت و ارتش تحت امر اسد نمیتوانست به منظور حفظ مناطق کُردنشین در برابر تهدیدات خارجی، یک جبههی جدید بگشاید، کُردها سلاح به دست گرفته و مناطق خود را حفظ کردند. اما پس از رفع خطر، باز هم مورد بیمهری و بیاعتنایی دمشق قرار گرفتند.
سوم کُردها در مناطقی که کنترل آن را در دست گرفتهاند، با اعراب، ترکمانها، آشوریان، ارامنه و دیگران، رفتاری انسانی و مسالمتآمیز داشته و نه به شکل فرمایشی و فرمالیته، بلکه به صورت عینی و واقعی، آنان را در قدرت سهیم کردهاند و این نشان میدهد که برخلاف معارضین سوری، از بالاترین ظرفیت برای همزیستی مسالمتآمیز برخوردارند.
در پایان، لازم میدانم به این نکته اشاره کنم که هیچ هدف و موضوعی برای کُردهای سوری، حیاتیتر و سرنوشتسازتر از این نیست که تکلیف خود را با موضوعی به نام درگیریهای ترکیه و پکک روشن کنند و این امکان را برای خود ایجاد کنند تا از این طریق موضوع کُردها در سوریه، به یک موضوع داخلی تبدیل شود و امکان مداخله و هجوم و اشغال، از ترکیه سلب شود.
نویسنده: محمدعلی دستمالی – پژوهشگر مسائل کُردها
لازم به ذکر است این مطلب در شماره دوم فصلنامه فراتاب کُردی منتشر شده است
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است