چه کسی از شروع جنگ در اوکراین می ترسد؟ | فراتاب
کد خبر: 11973
تاریخ انتشار: 30 بهمن 1400 - 15:32
د.فائزه قاسمی
یادداشتی از د.فائزه قاسمی پژوهشگر روابط بین الملل

فراتاب: غرب بار دیگر آزمونی پرچالش را از سر می گذراند. اگر تاریخ را نیم نگاهی کنیم، دنیای لیبرال دمکراسی در دهه پنجم سده پیش هم با همین چالش روبرو بود: ایستادن یکپارچه در برابر آلمان و یا توافق؟ چه کسی در آن زمان پیش بینی می کرد که یک توافق و تلاش برای به دست آوردن دل هیتلر، به پایان این منازعه منجر نخواهد شد؟ چه کسی با دقت میتوانست پیش بینی کند که آینده مطالبات آلمان تا کجا پیش خواهد رفت؟ امروز هم شرایط مشابه به نظر می رسد. آیا بایدن، چمبرلن هزاره جدید خواهد بود؟ امریکا بر اساس محاسبات خود، مذاکره با روسیه بر سر اوکراین و دیگر مناطق نفوذ را تا کجا ادامه خواهد داد؟

پس از موفقیت در دو جنگ ارمنستان و سوریه و نمایش قدرت خود در تحولات ژئوپلتیکی، روسها به شرق اروپا نگاه میکنند. خرس سیبری پس از نزدیک به دو دهه خواب، چند سالی است سیاست خارجی متفاوتی را در پیش گرفته و قصد دارد حیطه قلمرو خود را بازیابی کند. طبق سیاست خارجی نوین خود، روسیه دیگر افزایش نفوذ ناتو در مرزهای خود را تحمل نخواهد کرد.

 در سالهای بعد از جنگ سرد و فروپاشی شوروی، پیشروی های ناتو، دست روسها را در مرزهایشان بسته و بسته تر ساخت. کار به جایی کشیده بود که حتی بحثهایی پیرامون عضویت گرجستان و آذربایجان به ناتو مطرح شد. روسیه اندک اندک توسط نیروهای ناتو در مرزهای غربی اش، محاصره می شد. چه چیزی به روسها فرصت دوباره برای پاره کردن این محاصره را اعطا کرد؟

به نظر می رسد روسیه خرسند از عقب نشینی های اخیر غرب در افغانستان و سوریه، افزایش نفوذ اطلاعاتی خود در واشنگتن، شدت گرفتن مشکلات داخلی در امریکا و نیز ضعف در اعتماد دولتها نسبت به حمایت امریکا، قصد بازتعریف ژپئوپلتیک مرزهایش را دارد. سال 2014 سال پرحادثه ای بود. از سویی روسها با حمله به کریمه این منطقه را تصرف کردند و از سوی دیگر غربی ها موفق شدند حکومت لیبرال مورد حمایت خود را جایگزین حکومت روسوفیل یانوکوویچ کنند و از نفوذ روسیه در این کشور که پیشتر جز اقمار شوروی محسوب می شد بشدت بکاهند. این نبرد سرد میان روسیه و امریکا در سالهای بعد، مانند آتشی زیر خاکستر باقی ماند. اما واقعیت این است که هیچ یک از طرفین به داشته های خود در اوکراین راضی نبودند. امریکا قصد داشت اوکراین را هم ضمیمه ناتو کند و روسیه قصد بازگردانیدن ای کشور به اقمار خود را دارد.

اکنون و در زمستان 2022، بار دیگر تنشها افزایش یافته است. از همان ابتدای زمستان، روسها با سروصدا تجهیزات خود را در مرزهای اوکراین نمایش دادند. ویدئوهای زیادی از ارتش روسیه در شبکه های اجتماعی با هدف قدرت نمایی منتشر شد. هدف این بود که  غربی ها تا جای ممکن بترسند. در عمل هم  به ویژه افکار عمومی غرب نگران از شدت گرفتن ناامنی و تنشها، به دولتهایشان فشار آوردند که از عصبانی کردن کرملین پرهیز کنند و شعله های یک جنگ خونین و در نتیجه شروع موجهای جدیدی از پناهندگی و خشونت در شرق اروپا را روشن نکنند.

اما به دلایلی میتوان مدعی شد که همه این بازیها بیشتر یک جنگ روانی است. در واقع شاید درنهایت هم کار دو کشور به جنگ واقعی بکشد، اما هدف اولیه صرفا ترسانیدن طرف مقابل برای دریافت امتیاز بیشتر بوده است. دلایل این امر را هم باید به طور نظری و هم به صورت عملیاتی و میدانی دید. نخست این که روسیه به خوبی از نقاط ضعف خود آگاه است. شروع یک جنگ در این ابعاد، نیازمند اقتصادی قدرتمند است. برای پوشانیدن این ضعف روسیه سعی میکند از ارتباط با چین برای ترسانیدن غربی ها استفاده کند. اما واقعیت این است که چین تنها تهدیدی برای غرب محسوب نمیشود و مسکو هم نگران قدرت روزافزون پکن و کشانیدن پای آن کشور به اقمار سابق خود است. به همین دلیل عجیب خواهد بود اگر روسیه با اتکا به کمکهای چین بخواهد به اوکراین حمله کند.

نکته مهم دیگر این است که اوکراین سوریه یا ارمنستان و جمهوری اذربایجان نیست. اوکراین کشوری با تجهیزات نسبتا پیشرفته  است و ارتش منسجم و  قدرتمندی دارد و حمله به آن، می تواند با مقاومت جدی مردم و ارتش، به کابوس دوباره ای برای مسکو بدل شود. چنین جنگی حتی می تواند در دیگر کشورهای متحد روسیه از جمله بلاروس هم افکار عمومی را به سمت افکار ضدروسی بکشاند. افکار عمومی خود روسیه هم نشان میدهد، برخلاف جنگ کریمه، حمایت از حمله به اوکراین بسیار ناچیز است. مردم روسیه تجربه های خوبی از جنگهای طولانی با تلفات بالا ندارند و به خوبی از فضای ضدروسی در غرب اوکراین باخبرند.

تحرکات نظامی و میدانی روسیه هم نشان می دهد این کشور تمایلی واقعی برای جنگ ندارد. هفته ها نمایش نظامی بدون هیچ اقدام واقعی، تنها اوکراین و متحدانش را هشیارتر کرده و به غرب فرصت ارسال سلاحهای بیشتری به اوکراین را داده است. اگر روسیه قصدی برای جنگی واقعی داشت، خیلی زودتر از اینها و با استفاده از اصل غافلگیری نظامی باید دست به چنین اقدامی می زد. این در حالی است که بهترین فصل برای شروع جنگ، یعنی زمستان هم رو به اتمام است. در ماههای بعدی، زمینهای شرق اوکراین در گل و لای باتلاقی، مانع دیگری بر سر حمله ارتش روسیه خواهد بود. همه اینها نشانه هایی هستند از اینکه دست کم هدف اولیه روسها شروع جنگ نبوده است. واقعیت این است که نزاعهای درونی در امریکا و ضعف دولت آن کشور در سالهای اخیر و به ویژه پاره شدن ریسمان اتحاد فراآتلانتیکی امریکایی ها در دوره ترامپ، روسها را به فکر افزایش فشار به غرب برای دریافت امتیاز بیشتر انداخته است. اما اینکه این افزایش فشار واقعا به جنگی تمام عیار بدل شود، بستگی به فهم سیاستمداران دو طرف دارد. پوتین تا زمانی که بتواند از غرب امتیاز بگیرد، به فشار بر اوکراین ادامه خواهد داد و آگاه از اینکه با شروع حمله واقعی به اوکراین فرصت را برای دریافت امتیازاتی واقعی از دست خواهد داد، هر چه می تواند به غرب زمان خواهد داد. در سوی دیگر غرب هم تمایلی به شروع یک جنگ تمام عیار در اروپا ندارد. امریکاییها مشکلات عدیده ای در مقابله با چین، در حوزه شدت گرفتن تنشهای درونی و نیز وضعیت اقتصادی پساکرونا دارند. رئیس جمهور امریکا، بایدن، شکل دیگری از رهبری جهان را در اهدافش دارد. تلاش برای بهبود جایگاه اقتصادی و سازمانی امریکا مهمترین اهداف بایدن هستند که جانشین اهدافی چون مداخله های نظامی پرهزینه می شوند.

امریکایی ها به درستی می دانند بخش وسیعی از جابجایی نیروهای مسکو در خطوط مرزی اوکراین، بلوف سیاسی است و به نوبه خود در بازی «راننده ترسو»یی که مسکو به راه انداخته، شرکت کرده اند. بر اساس این بازی، دوطرف تا لحظه آخر دست از بلوف زنی نمیکشند و هر کدام با سرعت به سمت تهدید دیگری پیش می روند. بازیگری که قبل از دیگر پا پس بکشد، احتمالا بازیگر ترسو و بازنده خواهد بود. اما اگر دو طرف تا انتها از بلوف زدن دست نکشند، محتمل است با یک جنگ یا فاجعه امنیتی روبرو شویم. اکنون سوال مهمتر این است، که ورای خواست دوطرف برای امتیازگیری از دیگری در مذاکرات، این بلوف زنی ها و جنگ روانی، تا کجا ادامه خواهد یافت؟ کجا به اتمام می رسد و آیا دو کشور را به سمت توافق می کشاند و یا جنگ؟

امریکایی ها با خارج کردن نیروهای خود از اوکراین قصد داشتند اینطور وانمود کنند که پذیرفته اند این جنگ رخ خواهد داد. واکنش روسها اما مذاکره بیشتر و تعلل در حمله بود. خیلی زود مشخص شد که روسها قصد جدی ای برای شروع حمله نداشتند، چه؛ اگر چنین قصدی وجود داشت بلافاصله پس از خروج نیروهای دیپلماتیک غربی از اوکراین، بهترین فرصت می بود. حال باید نتظر ماند و دید در سایه دیپلماسی، دو طرف به توافقی امنیتی نزدیک می شوند یا به جنگی دیگر در اروپا.

 

نویسنده: فائزه قاسمی دکترای روابط بین الملل

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

 

نظرات
آخرین اخبار