فراتاب: از ابتدای شروع بحران ناشی از انتشار ویروس کرونا شاهد کاربست دو الگوی متفاوت برای مقابله متفاوت با این بحران بودهایم. در یک سو سیستمهای اقتدارگرا همانند چین قرار دارد و در سوی دیگر مدل دموکراتیک برخی کشورهای غربی. دولتهای مختلف در جهان نیز به فراخور برای مقابله با این بحران با توجه به سیستم سیاسی خود یکی از این دو روش را در پیش گرفتهاند. اما در خاورمیانه وضعیت مقابله دولتها با کرونا به کدامیک از این دو الگو شبیه و نزدیکتر است؟
در گام اول، آنچه که ما در خاورمیانه مشاهده میکنیم این است که تصور میکنیم دولتها در این منطقه اقتدارگرا هستند و انتظار اعمال مدیریت بحران سبک چینی از آنها داریم. اما باید گفت مدل اقتدارگرای چینی به صفت بسیار مهمی بنام «حکمرانی هوشمند و مطلوب» مجهز است که دولتهای اقتدارگرای خاورمیانه از آن بهرمند نیستند. هنگامی که صحبت از حکمرانی هوشمند و مطلوب میشود یعنی دولتها در کنار کاربست قاطعانه قدرت، ملاحظه مصالح عمومی را در اولویت قرار دهند و در کنار مسئولیتپذیری، شفافیت، کارآمدی، نظارت و کنترل را به نحو قاطعانه، هوشمندانه و هدفمند اعمال کنند. اما آنچه که در خاورمیانه شاهد هستیم اقتدارگرای نابهرمند از حکمرانی هوشمند و مطلوب است. اینگونه است یک نوع آشفتگی، فقدان انسجام، تناقض رویکردی، اختلاف نظر میان بخشهای مختلف مدیریت بحران کرونا، مسئولیت ناپذیری در نظامهای اقتدارگرای خاورمیانه مشاهده میکنیم.
اگر از این مقدمه بگذریم در خاورمیانه و شمال آفریقا (منطقه منا) با توجه به عناصر بنیادین و ساختاری از جمله مساله وفور یا کمبود منابع مالی و نیز وجود یا عدم فشار از ناحیه نیروی کار برای حضور در فعالیتهای روزمره زندگی میتوانیم به چهار الگو برسیم که هرکدام شرایط متفاوتی دارند و در رویارویی با ترومای کرونا رویکرد متفاوتی در پیش میگیرند و طبیعتا آینده این بحران را هم میتوان بر همین مبنی پیشبینی کرد.
الگوی اول، کشورهایی که دارای فقر منابع مالی از جمله فقدان درآمدهای ناشی از صادرات نفت و گاز از یک طرف و تحت فشار شدید از ناحیه نیروی متقاضی کار برای حضور در عرصه عمومی و شکستن محدودیتهای بهداشتی هستند مانند مصر، سوریه، ترکیه، لبنان، سودان، اردن، یمن، فلسطین و مراکش.
الگوی دوم، کشورهایی هستند که اگر چه از جهت منابع حاصل از صادرات نفت و گاز غنی و بهرهمند هستند اما از لحاظ فشار نیروی کار برای عبور از محدودیتهای ضروری مقابله با کرونا همانند دسته اول هستند. از جمله این کشورها میتوان ایران، عراق و الجزایر را برشمرد.
الگوی سوم، کشورهای هستند که از هر دو جهت در مضیقه و محدودیت قرار گرفتهاند. یعنی نه از منابع مالی طبیعی مثل صادرات نفت و گاز بهرهمند هستند و نه تحت فشار از ناحیه نیروی وسیع کار برای شکستن محدودیتها و قرنطینه. شاید بتوان اسرائیل را در این گروه قرار داد.
الگوی چهارم همانند بحرین، کویت، امارات متحده عربی، عربستان سعودی، لیبی و عمان هم از منابع مالی وافر بهرمند بوده و هم تحت فشار نیروی کار برای گذران زندگی روزمره نیستند.
البته در الگوی چهارگانه فوق باید مساله تحریم ها علیه ایران و کاهش صادرات نفت و نیز مساله جنگ داخلی و فقدان دولت در برخی از کشورها مثل لیبی یا حتی سوریه را باید لحاظ کرد. این مساله یعنی تحریمها و جنگ داخلی شرایط را برای دولتهای فوق اندکی متفاوت میکند.
بسیار روشن است که عملکرد هر کدام از الگوهای فوق در مدیریت بحران کرونا متفاوت است و سناریوهای متفاوتی را پیش روی آنها میتوان متصور شد.
کشورهای دستهی اول که منابع ضعیفی دارند و البته در اینجا و به صورت استثنا جمهوری اسلامی ایران هم در این دسته قرار میگیرد چراکه با وجود داشتن منابع غنی فراوان، اما به سبب تحریمهای ظالمانه قادر به فروش نفت نیست و از این بابت در این زمره دسته اول قرار گرفته است. این دسته از کشورها از طرفی با کسری منابع رو به رو بوده و از طرف دیگر با فشار نیروی کار برای حضور در عرصه عمومی بازار و خیابانها تا بتواند برای تامین هزینهها و امرار معاش روزانه خود دست و پا کند. به طور کلی میتوان گفت کنترل کرونا در این کشورها بسیار دشوار است و امکان ایزوله کردن و قرنطینهی جامعه به حداقل تقلیل مییابد. قرنطینه، ایزوله کردن جامعه و ایجاد محدودیت های سفت و سخت که لازمه مهار گسترش ویروس کرونا است مستلزم منابع مالی بالا است. فقدان این منابع از یک طرف و فشار شدید نیروی شناور کار دشواریهای فراوانی را پیشروی این کشورها قرار میدهد.
کشورهای دسته دوم بدلیل بهره مندی از منابع مالی لازم از جمله ذخایر پولی مناسب به خوبی قادر هستند سیاست قرنطینه را اعمال کرده و هزینههای هنگفت آنرا نیز پرداخت کنند. بدیهی است وجود دولتهای دارای حکمرانی هوشمند و مطلوب از لوازم این موفقیت است که متاسفانه خاورمیانه کمتر از آن بهره برده است. افق مدیریت بحران کرونا در این کشورها باوجود سیاست های درست، هوشمندانه و مقتدرانه میتواند مثبت باشد.
کشورهای دستهی سوم که به اسرائیل اشاره شد فاقد منابع ناشی از صادرات نفت و گاز بوده و ذخایری از این جهت اندوخته نکردهاند. از طرف دیگر با بحران ناشی از گسترش ویروس کرونا صنعت توریسم و صادرات کالاهای کشاورزی و صنعتی را با خطر مواجه ساخته است. بحران کرونا کشورهای مرکز را که همواره حامی اسراییل بودهاند در کام بحران فروبرده است و در نتیجه توان تامین منابع مالی اسرائیل از ناحیه این کشورها میتواند کاهش یابد. این مساله علی القاعده به تشدید بحران در اسرائیل دامن میزند. باید این مساله را اضافه کرد که اندک بودن نیروی کار متقاضی ورود به بازار و عرضه عمومی در این کشور تا حدی بار بحران را برای اسرائیل سبکتر میکند. لیکن بحران ناشی از عدم ثبات دولت (علیرغم توافق اولیه میان دو جریان برای تشکیل دولت) میتواند حکمرانی بهداشتی و مدیریت امور عمومی را در اسرائیل دشوار کند. همه میدانند که در خاورمیانه اسرائیل یکی از کشورهای بحرانزده از جهت گسترش ویروس کرونا است و این مساله دقیقا محصول شرایطی است که به آن اشاره شد.
در خصوص دسته چهارم بای گفت این کشورها هم منابع مالی کافی برای پرداخت هزینههای مدیریت بحران کرونا را در اختیار دارند و هم بدلیل پایین بودن میزان جمعیت تحت فشار شدید نیروی بیکار شده نیستند. در این کشورها چنانچه حکمرانی هوشمند و مطلوب از ناحیه دولت ها اعمال گردد قاعدتا نباید کرونا بتواند مشکلات اساسی ایجاد کند.
در مجموع میتوان گفت مهار کرونا در خاورمیانه و شمال آفریقا اولا تابع حکمرانی هوشمند و مطلوب دولتها است. ثانیا این مساله با وفور یا کمبود منابع و ذخایر مالی ناشی از صادرات نفت و گاز ارتباط دارد. ثالثا مدیریت بحران ناشی از کرونا در کشورهای مختلف حوزه مناکاملا به ساخت جمعیتی و فشار نیروی اجتماعی بیکار شده برای ورود به بازار و عرصه عمومی مربوط است. از این جهت یک حکم کلی در خصوص این منطقه نمیتوان صادر کرد و هر الگو شرایط خاص خود را دارد. نتیجه کلی آن است که علیرغم دستهبندی متغیرهای مختلف نمی توان به وضوح در باب افق بحران کرونا در حوزه منا صحبت کرد.
نویسنده: دکتر قدرت احمدیان – استاد روابط بینالملل دانشگاه رازی کرمانشاه
متن مذکور در شماره نخست ماهنامه فراتاب کُردی منتشر شده است
شما میتوانید برای مطالعه دیگر مطالب این ماهنامه، نسخه آنلاین آن را از طریق یکی از دو لینک زیر تهیه کنید: