به گزارش فراتاب، گروه تلویزیون؛ زینب علیپور- قرار گرفتن در قالب نقش های منفی و یا به قولی خاکستری که به آدم های دنیای ما شباهت و نزدیکی بیشتری دارد، هم برای مخاطب جذاب است و هم برای بازیگر. به این دلیل که بازیگر فضای بیشتری برای خلاقیت و به ظهور رساندن توانایی اش در این زمینه دارد.
بهرام ابراهیمی بازیگر مجموعه هایی چون «آسمان من»، «راستش را بگو» و فیلم «مارمولک» از جمله بازیگرانی است که به دلیل پیشینه تئاتری که دارد، هر نقشی را به خوبی و باورپذیر بازی میکند. وی این روزها نقش ایرج را در سریال «دوردست ها» مثل همیشه به زیبایی ایفا کرده است. ایرج، شریک و برادر همسر رسول مشفق است و به نوعی یکی از شخصیت های خاکستری این مجموعه به حساب می آید. علی رغم اینکه به خانواده و همسرش علاقه بسیاری دارد. از این رو با وی در این باره گفت و گویی داشتیم که می خوانید:
آقای ابراهیمی با توجه به اینکه سریال در حال پخش است، شما به عنوان بازیگر این کار چه تعریفی از شخصیت ایرج دارید؟
– به هر حال هر آدمی در زندگی دروغ کوچک می گوید، بعد درست مثل آمیب این دروغ خودش را تکثیر میکند تا به یک غده تبدیل شود. زندگی ایرج هم شبیه به همین قضیه است. یک اشتباه و یا گناه کوچک باعث میشود تا زندگی اش به گونه دیگری تغییر کند.
و نکته جالب اینکه ایرج با توجه به اینکه شخصیت خاکستری دارد، اما در برخورد با خواهر و همسرش بسیار مهربان و دلسوز است.
– به هر حال ایرج هم آدم است و با وجود اینکه در زندگی خصوصی اش مشکل دارد، اما همسر و خانواده و زندگی اش را دوست دارد. درست مثل همه آدمها. در این باره مثالی می زنم. هیتلر را که به عنوان یکی از پلید ترین آدم های تاریخ می شناسیم هم به سگش و یک دختر علاقه بسیاری داشت. چنانکه قبل از مرگش برای اینکه به عنوان کاتولیک بمیرد، با آن دختر ازدواج کرد. بنابراین نمی توان گفت که آدم ها یا سفید مطلق هستند و یا سیاه.
این مطلب را به این دلیل مطرح کردم که متأسفانه ما در تلویزیون آدم ها را یا سیاه مطلق می بینیم و یا سفید مطلق و به همین دلیل مخاطب نمی تواند با آن ها ارتباط برقرار کند. چون این شخصیت ها را باور نمی کند.
– خب شاید به این دلیل است که برای برخی نویسنده ها اینگونه شخصیت پردازی راحت تر است.
گویا فیلمنامه و شخصیت ها دچار تغییراتی شده اند. آیا شخصیت ایرج هم شامل این تغییرات شد؟
– من هم دورادور در جریان این بودم که فیلمنامه و کاراکترهای اصلی داستان درگیر تغییراتی شد. به نحوی که کل داستان نویسنده به هم ریخت. البته اتفاقی که برای ایرج افتاد، صرفاً تغییر نام وی بود. گرچه من این فلسفه انتخاب نام برای کاراکترهای منفی و مثبت را در اغلب کارها نمی دانم! به هر حال من سریال را ندیده ام که بدانم این تغییرات برای فیلمنامه لازم بود یا نه.
عجب خودتان بیننده سریال نیستید؟!
– خیر. من هیچ کدامیک از کارهایی را که بازی می کنم، به عنوان مخاطب نمی بینم. چون دوست ندارم و اذیتم میکند، اما به نویسنده و کارگردان و تهیه کننده تبریک می گویم. البته هنوز بازتاب چندانی از کار ندیده ام، ولی شنیده ام که کار دیده شده و مردم هم توانسته اند با آن ارتباط برقرار کنند. به هر حال هر کاری سختی خودش را دارد. برای این کار هم زحمت بسیاری کشیده شد و کار سختی بود.
از فضای کار و کلیت آن راضی بودید؟
– بله به خصوص اینکه پس از سال ها فرصتی مهیا شد تا با دانیال حکیمی همبازی شوم. چون پیش از این در دهه ۶۰ بارها با هم کار کرده بودیم، اما در طول این سال ها فرصت همکاری مجدد مهیا نشده بود و خوشحالم که به واسطه بازی در این کار با دوست خوبی چون دانیال حکیمی همکاری کردم. همین طور با فرزندان دوست داشتنی دانیال. البته در رادیو هم کم و بیش همدیگر را می دیدیم ولی همکاری نداشتیم. هومن برق نورد را بیشتر دیده بودم و با کورش سلیمانی و فرشته سرابندی و خانم گودرزی نازنین هم تجربه همکاری داشتم. به هر حال فضای خوبی در کار حکمفرما بود. می توانم بگویم فضای مثبت این کار و بازیگران خوبی که داشت، جزو خاصیت های خوب آن بود. اینکه من با دوستان قدیمی ام از جمله محمد عمرانی، رحمان باقریان و دیگر بازیگران همکاری داشتم. بازیگران جوانی هم که در این سریال حضور داشتد، بازیگران خوبی بودند. به عنوان مثال ونوس حسن کانلی که پیش از این در یک کار دیگر همکاری داشتیم. در نهایت اینکه این کار پشت صحنه خوبی داشت.
به خصوص اینکه شما که به عنوان یک بازیگر گزیده کار در این عرصه فعالیت می کنید، باز هم توانستید در یک سریال دیگر نقشی را که به شما سپرده شده بود، به خوبی و باورپذیر ایفا کنید. اصلاً یکی از محاسن این سریال، حضور بازیگران توانمند تئاتر است.
– من رادیو و تئاتر را خیلی دوست دارم و یک مقدار سعی می کنم تا در عرصه تصویر کمتر فعالیت کنم. به این دلیل که وقتی زمان پخش آنها یکی و یا نزدیک به هم میشود، اتفاق خوب و قشنگی نیست. از طرفی تماشاگر همواره به دنبال کسی است که عطش دیدن برایش داشته باشد.
اتفاقاً به نکته مهمی اشاره کرده اید. در این سریال مخاطب بازیگرانی را می بیند که کمتر در کاری دیده است. چون مخاطب هم به نوعی از دیدن مدام برخی بازیگران و چهره ها خسته شده است.
– بله. بعضی از دوستان فقط اخبار نمی گویند که آن هم احتمالاً هنوز به آنها پیشنهاد نشده است. اتفاقاً اغلب آنها بازیگران خوبی هستند، اما خب پر کارند و دوست دارند همزمان در دو سه کار حضور داشته باشند. من که دو سه کار کردن را در یک زمان دوست ندارم. اما اگر من از کاری لذت نبرم، ترجیح می دهم که اصلاً آن کار را انجام ندهم. چون دستمزدی که به بازیگر داده میشود، در مقایسه با سینما و تلویزیون پاکستان هم پولی به حساب نمی آید. بنابراین تنها چیزی که برای من می ماند، لذت بردن از کار و احترام گذاشتن به کسی است که کار را می بیند. چون مخاطب بابت دیدن یک کار پول که نمی گیرد، اما زمان در اختیار من بازیگر می گذارد و بازی ام را می بیند. بنابراین به نظرم کم فروشی است که به مخاطب احترام نگذارم.
در حال حاضر مشغول بازی در کار جدیدی هستید؟
– صحبت هایی شده تا با بهرام عظیم پور در سریالی که می سازد، همکاری کنم، اما بیشتر از این از من نخواهید که درباره آن توضیحی بدهم.
و نکته آخر…
– ما در این سریال دو تصویربردار عزیزی داشتیم که برای آرامش پشت صحنه زحمت بسیاری می کشیدند. بقیه اعضای این گروه هم به نوبه خود زحمت بسیاری برای این کار کشیدند. امیدوارم مردم هم از نتیجه کار راضی باشند، اما اتفاق بدی هم در این کار افتاد، آن هم ماجرای جمال اجلالی نازنین بود که حالشان سرصحنه بد شد. البته من در آن زمان سر صحنه نبودم. ولی زمانی که این خبر را شنیدم، خیلی ناراحت شدم. چون سال هاست که ایشان را می شناسم. مرد بسیار نازنین و پر انرژی است که این اتفاق باعث شد حال همه ما در روزهای پایانی این کار گرفته شود. امیدوارم هر چه زودتر سلامتی شان را بدست آورند. دوست دارم از یک نفر در اینجا تشکر کنم. شنیده ام همان زمان که حال دوست ما بد شد، به بیمارستانی که در شمال بود، برده شد و خانم دکتری در ابتدا بیماری ایشان را تشخیص داد و باعث شد، اتفاق بدتری برای دوست خوب ما نیفتد. حتی نام این خانم دکتر را هم نمی دانم، اما تشخیص درست ایشان باعث شد که اتفاق بدتری برای جمال اجلالی نیفتد. بنابراین دوست داشتم تا از این پزشک تشکر کنم.
منبع: بانی فیلم