آلن بدیو به عنوان فیلسوفی رهاییبخش، سیاست رهایی را یکی از وجود مهم فلسفی خود تعریف میکند و متعاقبا فلسفه تبدیل به «شورشی منطقی» میشود که هدفش فهم و توضیح امکانهای جدیدی است که از دریچه مقاومت گشوده شده و پدید میآید. فلسفه در این تعریف با کمک کردن به افراد و حمایت کردن از مقاومت سوژهها، به خوانندگانش امکان استفاده از اصولی را خواهد داد که در شورش جمعی سوژهها بهمنظور تغییر وضع موجود، رخداد حقیقت را رقم میزند. این را میتوان بازگشتی دوباره به تز یازدهم فوئر باخ مارکس دانست که: «فلاسفه تاکنون به تفسیر جهان از راههای گوناگون پرداختهاند؛ اکنون مسئله تغییر جهان است.» کاری که بدیو سخت به آن اعتقاد دارد همین ضرورت تغییر جهان اینبار از دریچه بازخوانی و تحول در فلسفه و به خدمت امر سیاسی درآوردن آن است.
کتاب «رخداد، سوژه و حقیقت در اندیشه سیاسی آلن بدیو» نوشته پوریا پرندوش با مقدمه محمدرضا تاجیک در شش فصل به نامهای تلاش برای نجات فلسفه؛ حقیقت و فلسفه، سیاست و امر سیاسی، رخداد چیست؟، دولت و ضددولت، سوژه و بدیو و قرارداد اجتماعی روسو سعی دارد پاسخ بدیو به مهمترین پرسشی که از آغازین وههله تاریخ، بشریت در بحران، همواره زندگی خود را وقف پاسخ به آن کرده است یعنی «چه باید کرد؟» را برای خواننده روایت کند.
این کتاب تصویری صحیح از فلسفه بدیو برای شناخت شرایط سیاسی حاضر از منظری متفاوت به ما میدهد. این اثر پس از بررسی اجمالی معرفتشناسی و هستیشناسی بدیو که برای درک اندیشه او لازم است، به مفهوم رخداد و تمرکز بر رخداد سیاسی از منظر بدیو پرداخته است و مفهوم دولت و ضد دولت، سوژه بودن و قرابت اندیشه این فیلسوف با ژان ژاک روسو را تشریح کرده است.
محمدرضا تاجیک در پیشگفتار کتاب تحت عنوان «بازگشت پارسیا» درباره اهمیت بحث رخداد، سوژه و حقیقت نوشته است: «هویت کنونی ما محصول شکل خاصی از پیوند «حقیقت، معرفت و قدرت» است؛ وقتی رابطه ضروری و ابدی اضلاع این مثلث به پرسش کشیده میشوند، آنگاه خصلت تصادفی و گذاری آن برآفتاب میشود و امکان عبور و رهایی مهیا میگردد. روشنفکر امروز باید به ما بگوید که این، بهدلیل محدودیتهای وجودی ماست که امور تکین، تصادفی و حادث را همچون اموری جهانشمول، ضروری و الزامی درک کنیم. وی باید همچون تبارشناس برای دمیدن نیروی محرکهای جدید برای کار نامحدود آزادی و نه برای برساختن متافیزیکی جدید، تلاش کند. نقد روشنفکری تنها «آنالوطیقای حقیقت» نیست، بلکه گونهای خودشکلبخشی است؛ گونهای دیگرگونه اندیشیدن و دیگرگونه بودن.»
تاجیک بدیو را یک پارسیاستس معرفی میکند زیرا معتقد است او از بردامان آفتابافکندن هرآنچه در ذهن دارد، شفاف، صریح، متفاوت و متضاد سخن گفتن، گفتن آنچه را که میاندیشید، اندیشیدن آنچه را که میگوید، رهانیدن مردمان از سیطره امر همگانی و تبدیل آن به سوژههای تکین و خودآیین: سوژههایی که میتوانند علیه باور اکثریت سخن بگویند و آن را به نقد بکشند و شورش و عصیانی علیه «پایان»ها آغاز کنند، هراس و پرهیزی ندارد.
بدیو و بناکردن دوباره صحنه فلسفی/ امر سیاسی و فلسفه سیاسی
از دید پوریا پرندوش نویسنده کتاب «رخداد، سوژه و حقیقت در اندیشه سیاسی آلن بدیو» تاکتیک بدیو برای بناکردن دوباره صحنه فلسفی، صورتبندی دوباره اصل مارکسیستی در اولویت و برتری پراکسیس است. او درباره پراکسیس و طرح دوباره صحنه فلسفی از سوی بدیو متذکر میشود: «اینبار دیگر تنها پراکسیس سیاسی نیست که از فلسفه پیشی میگیرد و به آن جهت داده و آن را احاطه میکند؛ بلکه پراکسیسهای هنری، علمی و حتی عاطفی نیز میتوانند همین کار را با فلسفه انجام دهند. فلسفه دیگر به خودیخود تولید حقیقت نمیکند، بلکه حقایق را پس از امر واقع گردآوری میکند.»
واقعیت این است که در نظم نوین جهانی و همزمان به گلوبالیزیشن متکی به سرمایهداری و اقتصاد دارد اغلب مردم ما معمولا بدون نگرش سیاسی خاصی را دنبال بکنند یا مثلا سمپات یا پیرو یک اندیشه سیاسی خاص باشند، امر سیاسی را یک امر در حوزه مدیریت اخلاقی میبینند به این معنا که فکر میکنند چالشهای پیش روی جوامع صرفا به این دلیل است که فلان مدیر، مدیر خوبی نیست و اگر او کنار برود و یک مدیر خوب روی کار بیاید این مشکلات نیز حل میشوند.
پرندوش هم در فصل دوم کتاب که به مسئله سیاست و امر سیاسی پرداخته ابتدا تاکید میکند که بحث درباره امر سیاسی نزد بدیو، با مباحث عمده فلسفه سیاسی وی همچون رخداد، حقیقت و سوژه شدن پیوند دارد و تمایز بین این مباحث در نگاه او به امرسیاسی به سختی امکانپذیر است؛ و ادامه میدهد: «از طرفی بدیو بین «سیاست» و «فراسیاست» تفاوت قائل شده است، چراکه وی به دنبال این است که به تنقیح امر سیاسی دست یازد. سیاست از نظر بدیو به چانهزنیها، مناظرهها، کشاکشها و تصمیمگیریهایی که معمولا با فعالیت سیاسی آمیخته است معنا مییابد. «فراسیاست» نیز به امر ذهنی ـ اندیشگی از طریق پیامدهای فلسفی و حقیقتهایی گفته میشود که به دلیل رخدادهای سیاسی پدیدار میشوند.... از سوی دیگر، بدیو تا بدانجا جایگاه سیاست و امر سیاسی را والا درنطر گرفته که معتقد است چیزی به اسم فلسفه سیاسی نداریم؛ چراکه خود فلسفه به وسیله سیاست مشروط میشود؛ بنابراین این به اصطلاح فلسفه سیاسی نمیتواند روی دست سیاست بلند شود.»
فرهنگ سرمایهداری جهانی میخواهد با ساخت سوژههایی از پیش تعیینشده همه چیز از جمله رخداد و حقیقت مد نظر بدیو را تبدیل به یک امر خصوصی و شخصی برای سوژهها کند. درحالیکه حقیقت و رخداد چیزیست که در جمع و در خلال زندگی اجتماعی و به معنای دقیق کلمه در خیابان رخ میدهد.
به همین دلیل است که نویسنده سیاست حقیقی برای بدیو را امری کاملا خاص و مشخص، خطیر و با اهمیت میداند، که معمولا شامل انقلاب و شورش با ماهیتی جمعی و همگانی، برابریطلبانه و رهاییبخش است و همزمان تاکید میکند که: «زمانی که بدیو بحث امر اجتماعی را در رخداد سیاست مطرح میکند منظور این نیست که همه مردمی که حضور یافتهاند هدفی مشترک دارند، بلکه گونهای از کارناوالیسم حول محور گروهی گاه سلبی که ایجاد شورش موقعیت میکند است که میتواند مردم ـ سوژهها را گرد هم آورد. رخداد سیاسی تنها عرصه رخدادی است که عام و ژنریک است و نه تنها در نتایج بلکه در ساختار و بافتار سوژههای خود نیز ماهیت جمعی دارد.»