فراتاب – گروه سیاسی: گرچه عمر اتکای به قانون در ایران برای حل مناقشات سیاسی و داوری بین بازیگران مختلف چندان طولانی نیست اما میتوان اظهار داشت از انقلاب مشروطه که منجر به تدوین اولین قانون اساسی در ایران شد تا امروز ایرانیان برای حاکمیت قانون مبارزه کرده اند. طی دوره های متعدد، فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه و نوع ساخت قدرت به شکل گیری گروههایی انجامیده که بعضا خود را ورای قانون دانستهاند. در حالیکه گریز از قانون در عرصه سیاست از سوی هر شخص و جریان انجام پذیرد یا تجویز شود به معنای برهم زدن ساز و کارهای قانونی بازی سیاست میباشد و بی تردید در دراز مدت زیانی فراتر از خرابکاری گروه های تبهکار به بار خواهد آورد.
حاکمیت قانون یکی از مولفه های مهم توسعه سیاسی بشمار میرود. حاکمیت قانون در واقع به این معناست که استفاده خودسرانه و مستبدانه از قدرت، در تصمیم گیریهای حکومتی یا اعمال آن مردود است. هیات حاکمه و بازیگران سیاسی به عنوان مجریان قانون شناخته میشوند و خود نیز باید در چارچوب آن رفتار نمایند؛ میزان مشروعیت سیاستمداران به میزان پیروی شان از قانون بستگی دارد. برای تحقق دموکراسی و گذار از استبداد، تن دان همه به قانون ضروری است. تا مادامی که همه به چارچوب قانونی مدون اعتقاد نداشته باشند، هیچگاه نمی توان آزادیهای مدنی افراد را تضمین کرد.
لازمه توسعه سیاسی، حضور توده های مردم در عرصه سیاست عملی میباشد و بی تردید فقط با حاکمیت قانون، توده ها توانایی عرض اندام در برابر هیات حاکمه را دارند؛ زیر چتر حمایت قانونی مدون میتوان به گشایش سیاسی و جابجایی قدرت بدون خشونت امیدوار بود. قانون اگر به صورت کامل و برای همه اجرا شود، میتواند برای اعمال زور برای مخالفان هم حدود تعیین کند و بنابراین اعمال فشار غیر قانونی بر مخالفان و منتقدان هم منتفی میشود.
در صورت عدم حاکمیت قانون، شرایط استفاده روزمره از زور برای صاحبان قدرت بیشتر فراهم بوده و راه تثبیت استبداد با نبود قانون یا عدم اجرای کامل آن سهل میشود. در نبود حاکمیت قانونی، حکومت با اراده شخص یا اشخاصی محدود اداره میشود و در این صورت مکانیسمی غیرخشونتآمیز برای پاسخگو کردن آنها وجود نخواهد داشت و هر انتقادی از عملکرد حکومتمداران به راحتی اقدامی امنیتی تعبیر میشود و هزینه آن بسیار بالاست.
حاکمیت قانون ضامن آزادیهای مدنی و فعالیت های سیاسی قانونی نیز می باشد. در نبود قانون، آزادیهای سیاسی یا محدود و یا توقیف میشوند و همه چیز طبق اراده فردی خواهد بود. پس می توان گفت حاکمیت قانون خود متضمن بسیاری از شاخصه های دیگر توسعه سیاسی است. در واقع، این داوری قانون است که در پرتو آن اقدامات سلیقه ای هیات حاکمه محدود میشود و راه حضور رقیبان سیاسی به عرصه سیاست سهل میشود.
رفتارهای خودسرانه از جانب گروه های سیاسی می تواند به نقض آشکار قانون منجر شود، امری که گاه و بیگاه در بزنگاه های مختلف ظرف چند دهه اخیر در کشورمان رخ داده است که از آن جمله می توان به لغو برخی مراسم های سیاسی و فرهنگی دارای مجوز از نهادهای متولی، لغو سخنرانی شخصیت های حقوقی و حقیقی، برهم زدن اردوهای جمعی تا اعمال رفتارهای فراقانونی از جانب برخی نهادها اشاره کرد.
البته بایستی یادآوری کرد که حرکت های وراقانونی که گاه با خشونت نیز همراه بوده است پدیده ای جدید نیست. برخورد با این رفتار غیرمسئولانه نیز به مراتب دشوارتر از محکومیت های لحظه ای و جنجالهای رسانه ای می باشد. نگاه گروهی و جریانی به قانونگریزی نیز نگاهی تقلیل گرایانه می باشد، که بیشتر دستاویزی مناسب برای حمله های آنی گروه های سیاسی و تسویه حساب های مقطعی فراهم می کند و در حل اصل بحران گامی مثبت رو به جلو نیست.
صاحبان قدرت و نهادهای قانونگزار برای برخورد با قانونگریزان باید نه به شکل سلیقه ای بلکه قاطع و محکم برخورد کرده و به صورت قانونی گلوگاه های اصلی قانونگریزی را بسته و راه های رشد آن را از ریشه قطع نمایند. قانون گریزی نباید قربانی بازی های سیاسی صاحبان قدرت شود. تجمع های غیرقانونی و حرکت های ساختار شکنانه از طرف گروه های خاص که به بهانه صیانت از استقلال کشور یا حمایت از شخصیتی سیاسی انجام میگیرد تا حمله و تخریب اماکن دیپلماسی کشورها همه مصداق عینی نقض حاکمیت قانون و فراهم کردن زمینه هرج و مرج بوده و فرقی با خرابکاری و برهمزدن نظم نیست.
در پایان می بایست یکبار دیگر تاکید کرد که در تحکیم و تثبیت حاکمیت قانون می بایست با دقت و وسواس و قدرت زیادی رفتار کرد چرا که اساس توسعه و رفع مشکلات مختلف تنها و تنها در سایه حاکمیت قانون روی خواهد داد
امید عزیزیان، دانشجوی دکترای علوم سیاسی
بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است