کد خبر: 9033
تاریخ انتشار: 27 آبان 1397 - 09:29
تالش محل تلاقی سه فرهنگ تالشی، ترکی و کُردی

فراتاب گروه فراسفر: من زاده ­ی تالشم؛ بهشتی زمینی، میان کوه و جنگل و دریا. بهشتی که در آن می ­توان رد پای خدا را بر روی شن­های ساحل دریا و لابه­ لای صدای پچ­ پچ برگ­ ها و میان آواز پرندگان روی شاخه­ های درختان کنار جاده دید و قدرتش را در موج دریا حس کرد. سرزمین من چون مداد رنگی دوران کودکیم پر از رنگ هاست، پر از نشاط و همدلی­ هاست. این شهر خفته در میان کوه و جنگل و دریا تاریخی­ کهن دارد؛ تاریخی از عصری که انسان سنگ و آتش را شناخت تا به امروزِ حال. شهر تالش در حوالی جنگ جهانی اول در کنارِ پل ساخته شده بر رودخانه کرگانرود که محل عبور سربازان روسی بود با اجتماع مسالمت ­آمیز تالش­ها، ترک­ها و کردها بنا شده و فرهنگی غنی این سه قوم، جامعه تالش را به سرزمین دوستی­ها بدل کرده است.

جاذبه ­های تاریخی تالش

جای جای خاک سرزمین مادری من پر از رازها و داستان­ های ناگفته زنان دلیر و مردان دلاوری است که آزادی خویش را به هیچ بهایی نفروختند. از سرزمینم برای شما می­گویم؛ از روستا­های تاریخی و باستانی مریان و نوئه ­دی (آق­ اولر).

نمای طبیعی تالش

جاده ایی که تو را به این روستاها می­ رساند از غرب تالش آغاز می ­شود؛ جاده­ از میان جنگل­ هیرکانی با درختان برافراشته می­گذرد؛ در بین راه می­توانی برای استراحت و خوردن آبی و چایی لحظه ­ای در محوطه توریستی (کیش دیبی) که میان جنگل، و در کنار رود کرگانرود است بمانی و از صدای آب و همنوایی جیرجیرک­ها لذت ببری و خود را بسپاری به طبیعت؛ سپس  دوباره قدم به جاده می­گذاری که در دل کوه همچون ماری پیچیده در خود، راهش را از کناره­ های دره عمیق که رود خروشان کرگانرود در آن جاری است بسوی بالا می ­کشد؛ این مسیر در تابستان با درختان سرسبز، در پاییز با بوم نقاشی شده خدا با رنگ ­های متنوع و چشم ­نواز و در زمستان با درختان برف گرفته که گویی درحال خندیدن به آدمی خوشامد می­گوید.

روستایی باستانی مریان

در انتهای این جاده دلفریب روستای مریان در انتظار است که تو را به اعماق تاریخ خود ببرد. ابتدا دلمن­ها را نشانت می­ دهد و آنگاه معماری پیش از تاریخی اش را که از سنگ­های عظیم ساخته شده، چنان زنده، که گویا زنی را در کنار آتش در حال دوختن لباس از پوست می­بینی که گاهی نگاه مهربانی به مردش می­ کند که مشغول تیز کردن ابزار سنگی خویش برای شکار است. بر می­گردی و به چشم انداز این پناهگاه نگاه می­کنی و با جنگلی پنهان در مه و دشتی پر از شقایق و گل­های وحشی رنگارنگ روبرو می ­شوی و با خود می­ گویی آیا گذشتگان هم همین مناظر را شاهد بودند و یا یهتر از این را؟ در روستا قدم میزنی برای یافتن زیبای­ی های بیشتر و می ­رسی به آبشاری که از بالای صخره­ ای جاری است. زنان روستا را می­ بینی که در حال شستن قالی­ ها و لباس ­های کودکان بازیگوش و مردان سختکوش خویشند و گروهی نشسته ­اند و با صدای آب در رویای خود غوطه ورند.

گورهای باستانی مریان (اوایل هزاره اول ق.م)

این مردمان می­ دانند که چه نیاکان دلیری و جنگاوری داشته ­اند و فرزندان کادوسیانی هستند که برای آزادی خود دلاورانه جنگیده ­اند و اینک در محوطه پایین دست مریان در گورهای با معماری سنگچین، حفره­ ای و ساده در آرامش خفته­ اند. هرچند باستان ­شناسان آرامشان را برهم زدند اما در نهایت توانستند چندی از رازهای ناگفته را تا حدودی برای نسل ­های امروزی و برای مردمان دیگر بازگو کنند. از مذهب­شان و اعتقادت راسخ­شان به دنیای دیگر که برای آغاز زندگی دوباره در جهانی ابدی، غذا و اشیا مورد علاقه خود را به همراه برده بودند گفتند و دلاوری ­های دختران و مادران جنگاورشان را بازگو کردند که با لباس رزم در گور آرامیده بودند و از عشق دو عاشق دست در دست هم در گوری خفته، سخن­ گفتند. آری اینچنین شد مریان وسیع ­ترین گورستان عصر آهن ایران و قبله باستان ­شناسان. چند قدم آن طرف­تر از این گورستان، حمامی آجری از دوره قاجار تو را می­ خواند، حمامی که کاشی­ های شکسته و گنبدی مدور آن زیبایی گذشته این بنا را فریاد می­ زند.

روستایی برخاسته از دل تاریخ

آرام گام بر می­ داری تا از پلی چوبی و سنگی عبور کنی تا پای به روستای نوئه ­دی بگذاری؛ بنای دو طبقه از خشت و ملاط و با گچبری ­های اسلیمی و تیرهای خراطی شده تو را به خود جلب می­ کند. داخل می­شوی تا خانه ­ای با پلانی اعیانی، که طبقه اول آن انباری برای هیزم و پخت و پز بوده و طبقه دوم مسکونی با غلام ­گردشی زیبا و اتاق ­های بزرگ که تزئینات گچبری همچون بیرون بنا دارد و طاقچه ­هایی با طاق هلالی و ساده که توسط شیرخان مباشر سردار امجد در 130 سال پیش ساخته شده است را از نظر بگذارنی؛ این بنا امروز به عنوان مسجد تغییر کاربری داده؛ طوری که یکی از مساجد به نام و از اماکن مقدس و مذهبی بین ساکنان مریان و نوئه ­دی است که در روز عاشورا پذایرای مهمانانی از مناطق اطراف نیز می ­باشد. در اطراف این مسجد خانه ­هایی با رنگ سفید ساده روستایی را از دید می ­گذرانی که این روستا را به آق اولر (درترکی خانه ­های سفید) معروف کرده است. چند خانه را پشت سر می­ گذاری تا اینکه قراول ­خانه سردار امجد خود را در میان زمینی فراخ و محصور در سنگ­ چینی یادگار مانده از دوران گذشته که هنوز آن را در برگرفته به تو نشان می ­دهد، ابتدا وارد دالانی می­شوی که ساختمان دو طبقه مجزا از هم که از نظر معماری قرینه هم نبودند را بهم متصل می­ کند؛ طبقه اول با ارتفاع کم برای زمستان و طبقه دوم با ارتفاع زیاد برای اقامت در تابستان.

در تزئینات داخلی و حتی نمای پنجره­ های اتاق­ها و سردابه­ ها از طاق ­نما استفاده شده؛ از تزئینات دیواره ­های داخلی آثاری نمانده است به گفته محققان شاید به علتش ناتمام ماندن ساخت بوده و یا در آتش ­سوزی زمان مشروطیت از بین رفته باشد اما با این وجود همچنان تحسین برانگیز است. در رو بروی این بنا ساختمان دیگری است که احتمال می ­دهند اصطبل باشه با آجرهای قرمز رنگ و رنگ دیواره سفید که در دیواره ای فروریخته هم مشاهده می ­شود و معلوم می­ دارد زمانی بنای زیبایی بوده است. حال برای استراحت می­ توانی زیر تک درخت سیبی که در وسط حیات میان گل­های وحشی که تنها مونس پروانه ­ها و زنبورهاست بنشینی و تابلوی زنده زیبایی از کوه و چنگل و رفت و آمد چوپان­ها و مرد و زنانی که در باغ ها مشغول کار هستند را تماشاگر باشی و یا به خیاطی در حال دوختن لباس­های محلی تالشی از پشم گوسفندان که نمونه ­های دلفریبی از آنها را برای بازدید گردشگران به رسم پدران خود بر میخ­های روی در چوبی که با گذر زمان رنگ باخته و حکایت از میراثی از گذشته­ ها دارد آویزان کرده، چشم بدوزی. اما می ­دانم، دوست داری از درخت از تاریخ و مگوهای و رازهای پنهان در این بنا بپرسی اما محال محض هست شاید باید بعضی رازها سر به مهر بمانند

 کاخی  به رنگ آسمان

در هرحال این عمارت تابستانی نماد آق اولراست همچون کاخ زمستانی این خان (سردار امجد) در شهر هشتپر که نماد شهر بوده و نام شهر نیز از این کاخ گرفته شده است؛ در زبان تالشی "در"  را " بر" می گویند و به علت وجود هشت در، در این بنا هست که نام شهر، هشتبر نامیده شد که بعدها به هشتپرتغییر یافت؛ در آخرِ سفرت از دور نگاهی به این کاخ با معماری تلفیقی ازفرهنگ اروپایی و ایرانی بینداز و خاطره آین شهر رابا کاخی به رنگ آبی دریا و آسمان تالش  به خاطر بسپار.

 

گزارش از فرزانه رحیمی پژوهشگر حوزه باستان شناسی

بازنشر این مطلب با ذکر منبع «فراتاب» بلامانع است

نظرات
آخرین اخبار